از همه مهمتر این که نه تنها فرزند زمان خود باشی بلکه بر اساس علم و دانش، اتفاقات آینده را هم پیشبینی و به دیگران هم اعلام کنی چه خطرات و مخاطراتی در پیش است و آنقدر به این پیشبینی اعتقاد داشته باشی که مدام آن را تکرار کنی و هرچند ببینی آنها که باید این هشدارها را جدی بگیرند، بهسادگی از کنار آن میگذرند و تو مجبوری با هر اتفاق ناخوشایندی که رخ میدهد، یادآور شوی: گفته بودم به شما. اما چه فایده که مردمان معمولا آن چیزی را باور میکنند که چشم ببیند یا به عبارتی باید خودشان سرشان به سنگ بخورد، آسیب ببینند تا باور کنند نباید سر به سنگ بزنند.
حالا که چند روزی است پروفسور کردوانی از دنیا رفته، همه آنها که سالهاست هشدارهای او را نادیده و ناشنیده گرفتند و ایران را به سمت خشکسالی و بیابانی شدن بردند، به زبان میآورند که بله! کردوانی گفته بود... اما راستش را بخواهید او دیگر نیست که هشدار بدهد و شاید دیگر کسی هم پیدا نشود که سواد، جسارت، جرات و پشتکار او را داشته باشد که مدام درباره بی آبی و خشکسالی صحبت کند.
شاید پروفسور کردوانی یکی از آخرین دلسوزان ایران بود که تا آخرین روزهای عمرش تلاش کرد ایران را از خشکسالی و نابودی نجات بدهد.
عشق دوربین نبود
رضا ساکی، فعال رسانه و محیطزیست اما نگاه خوشبینانهتری دارد. او که با فعالیتها و دغدغههای پروفسور کردوانی از نزدیک آشنا بوده، میگوید: برخی به او میگفتند عشق دوربین است، برای همین مدام در برنامههای تلویزیونی است و هر برنامهای او را دعوت کند، میرود. اما واقعیت این است مرحوم کردوانی به رسانه، برد و تاثیرگذاری آن آگاهی داشت. او به برنامههای مختلف میرفت و حرفهایش را میگفت و از این طریق آنها را هم به اهل فن و اهل علم و دانش میرساند و هم به عموم مردم. الان که نیست و دیگر نخواهد بود، ما به گنجینهای از صحبتهای تصویری او دسترسی داریم. حالا که نیست و دیگر باورمان شده دوباره به این کره خاکی برنخواهد گشت، بدون قضاوت یا دلزدگی از حرفهایش، آنها را میشنویم و اینبار شاید باورمان شود او دلسوز ایران بود و اگر از همان اول هشدارهایش را جدی میگرفتند، حتما الان شرایط بهتری داشتیم.
کردوانی علمش زیاد بود و سواد داشت و همه استدلالهایش علمی و دانشگاهی بود. فن بیان خوبی داشت. همه دانستنیهای علمی را به زبان ساده بیان میکرد به گونهای که همه متوجه شوند. میدانست باید حرفش را بزند و به اصل ماجرا بپردازد. برای همین بود که در برنامههای گفتوگو محور مثلا 20دقیقه حرف میزد و اجازه نمیداد مجری سوال دیگری بپرسد یا حرفش را قطع کند. او برنامه را به دست میگرفت چون میدانست باید از موقعیت استفاده کند و واقعیت را بگوید. در چند روزی که از فوت آقای کردوانی میگذرد ویدئوهای زیادی از او وایرال شده و زیاد دیده شده. یکی از آنها ویدئویی است که او در یک برنامه زنده تلویزیونی وسط برنامه بلند میشود و استودیو را ترک میکند، چون هرچقدر تلاش میکند به مجری و دیگر مهمان برنامه واقعیت را ثابت کند، نمیتواند و میرود. میداند نباید وقتش را هدر بدهد یا اجازه بدهد اصولش زیرپا گذاشته شود.
به ساکی میگویم، شاید همین حضور زیاد در رسانه و تکرار حرفها بود که گفتههایش را بیاثر یا کماثر کرد و او میگوید: برای ما که اهل رسانه هستیم این حجم از حضور زیاد و پررنگ شده است اما زندهیاد کردوانی میدانست شاید مردم عادی اتفاقی او را یک بار یا دو بار در رسانه ببینند و پای حرفهایش بنشینند. من به این میگویم زبلی رسانهای و شناخت رسانه و تاثیر آن. برای همین است که به او صفت وطندوست میدهند چون هیچوقت خسته و دلسرد نشد از گفتن و هشدار دادن. چندین سال قبل درباره دریاچه ارومیه هشدار داد که این دریاچه خشک میشود و بزرگترین آسیب محیطزیستی در منطقه شکل میگیرد اما کسی حرفهای او را جدی نگرفت. البته این در کشورهای دیگر هم هست که هشدار فعالان محیطزیست جدی گرفته نمیشود چون مسؤولان و مردم، زمانی اتفاقی را باور میکنند که آن را به چشم ببینند؛ مثلا اگر کسی بیاید و بگوید با این روشی که در پیش گرفتهاید، دو سال دیگر در فلان جا سیل جاری میشود، کسی حرف او را جدی نمیگیرد اما وقتی سیل آمد، مردم سیل را جدی میگیرند.
چند سال قبل پروفسور کردوانی در برنامهای که مجری آن آقای رشیدپور بود، دو دستی به سرش زد و درباره نحوه کاشت گندم هشدار داد. این به سر زدن از ناخودآگاه او میآید که میداند قرار است چه اتفاقات تلخی برای محیطزیست ایران و آبهای زیرزمینی و آبهای جاری رخ دهد. اما همان زمان هم کسی هشدار او را جدی نگرفت. با همه اینها من به آینده و راهی که مرحوم کردوانی مشخص کرد، امیدوارم. بیشتر کلیدواژههای محیطزیستی، آب، خشکسالی و... به کردوانی، حرفها و کتابهای او میرسد. این برای نسل امروز و آیندگان خوب است، مسیر را به آنها نشان میدهد و این امید را هم ایجاد میکند که اگر بعد از این کارشناس یا فعال محیطزیستی هشداری داد آن را جدی بگیریم. شاید مثلا از 10هشدار پنجتای آن عملی شود و بقیه نشود و این نباید باعث شود هشدارها جدی گرفته نشوند. اتفاقا خوب است یک اتفاق پیشبینی نشده، عملی نمیشود شاید کارهایی که انجام شده جلوی بروز آن را گرفته است.
نابغه دغدغهمند
پروفسور کردوانی، متولد گرمسار در یک خانواده زمیندار و کشاورز بزرگ شده بود. او نابغهای بود که از نبوغش برای دغدغههای مردم استفاده کرد. درسی که به کار زمین و کشاورزی بخورد را خواند. برای تحصیل به آلمان رفت و با بهترین نمرات مدرک گرفت. با این که میتوانست در اروپا و آمریکا بماند، به ایران برگشت چون باورش این بود که از علمش برای آبادی کشورش باید استفاده کند.کشاورزی و حال خوب یا بد خاک در ناخودآگاه و در ذاتش بود. برای همین انگار نبض زمین را میفهمید و میدانست حال زمین ایران خوب نیست. مدام به وزارتخانههای مختلف میرفت و با مدیران آنجا صحبت و گاهی هم آنها را متقاعد میکرد که چه کاری باید بکنند. خستگیناپذیر بود و بیان طنزی هم داشت که به دل مینشست. به ساکی میگویم، میتوانست در همه این سالها که تلاش میکرد، سازمانی مردمنهاد راهاندازی و خودش اصلاحات را در برخی جاها شروع کند که میگوید: تحصیلکرده و آگاه بود اما مرد تشکیل سازمان مردمنهاد و تشکلهای مردمی نبود. اینجور کارها راه و رسم خودش را دارد که پروفسور کردوانی یا حوصله آنها را نداشت یا به نظرش تاثیر چندانی نداشتند. اما شاگردانی تربیت کرد که حتما ادامهدهنده راهش خواهند بود.
طاهره آشیانی - روزنامهنگار / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد