به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین، اینمرد 30 ساله که معتاد به شیشه است وقتی به رابطه همسرش با مدیر شرکتی که در آنجا کار میکرد مشکوک شد آن مرد را هفدهم تیر امسال به انتهای بزرگراه شهید خرازی تهران برده و او را به قتل رساند.
در ادامه مشخص شد مقتول، ادمین یکی از صفحات طرفداری بهنوش بختیاری بود.
متهم دیروز برای ادامه تحقیقات در غیاب بازپرس پرونده به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و گفت: متوجه شدم همسرم به من خیانت کرده و رابطهای عاشقانه با مدیر شرکت محل کارش دارد؛ به همین دلیل آن مرد را کشتم و قصد کشتن زنم را داشتم که دستگیر شدم.
با اعترافهای متهم، او به اتهام مباشرت در قتل عمدی روانه بازداشتگاه پلیس شد. دیروز در حاشیه جلسه بازپرسی، فرصتی دست داد تا با متهم به قتل گفتوگویی داشته باشیم که در ادامه میخوانید.
چطور با همسرت آشنا شدی؟
همسرم طلاق گرفته بود و در مهمانی خانوادگی با او آشنا شده و بعد ازدواج کردیم.
چه شد تصمیم به قتل گرفتی؟
زنم بارها دیر به خانه میآمد و هربار که علت تاخیرش را میپرسیدم مدعی بود که کاری در شرکت برایش پیش آمده یا ناهار و شام کاری با کارفرمایش داشته است. نمیتوانستم حرفهایش را باور کنم. شبها مخفیانه با فردی تلفنی صحبت میکرد و ساعتها در فضای مجازی بود. دیگر به رفتار آن دو مشکوک شده بودم.
چند بار تعقیب
شان کردم که متوجه من شده و گمشان کردم. همین شکها باعث شد نقشه قتل مرد جوان را طراحی کنم. با زور و تهدید از زنم خواستم کارفرمايش را به خانهمان بیاورد و خودش خانه را ترک کرد. او به خانهمان نیامد و نقشه بههم خورد. بعد خودم به او زنگ زدم و برای حرف زدن به تپهای در روستای انتهای بزرگراه شهید خرازی تهران رفتیم.
بعد چه شد؟
به او گفتم با زنم رابطه داری که مدعی شد اشتباه میکنم. در حال نگاه کردن به گوشیاش بود که آن را از دستش قاپیدم و فرار کردم. او نیز سوار خودرویم شده و دنبالم آمد. گوشی را بررسی کرده و با عکسهای همسرم و صحبتهای عاشقانه آنها روبهرو شدم. منتظر ماندم به من برسد و بعد با چاقو به او ضربه زده و گفتم این سزای خیانت به من است. او را رها کرده و به خانهام بازگشتم. زنم نبود و تلفنش را هم خاموش کرده بود. روز بعد به محل رها کردن مرد زخمی رفته و با پرسوجو از مردم فهمیدم او فوت شده است.
در این مدت کجا بودی؟
چون خمار مواد بودم چند روزی در خانه دوستانم ماندم. همسرم تنها شاهدی بود که راز جنایت را میدانست و هر لحظه ممکن بود موضوع را فاش کند. رفتم سلاحی خریدم و بهدنبال اجرای عدالت خودم بودم تا او را بکشم چون هم مطلع از قتل بود و هم به من خیانت کرده بود. فهمیدم شهرستان رفته و دنبالش رفتم که پیدایش نکردم و بهناچار در یک مرغداری در روستایی پنهان شدم که در آنجا ناخواسته کارگری را به گروگان گرفتم و بعد تسلیم پلیس شدم.
پشیمانی؟
نه. از اعدام نمیترسم. سزای خیانتکار، مرگ است. باید همسرم را هم میکشتم.
گروه حوادث روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد