به گزارش
جام جم آنلاین، جشنوارههای موسیقی از نوع موسیقی بومی در کشور کم نداریم؛ از همین جشنواره ملی موسیقی و آیینهای اقوام ایرانی تا جشنواره موسیقی نواحی و برخی جشنوارههای استانی، اما به نظر میرسد جشنوارهها نمیتوانند تمام بار زندهماندن اقوام ایرانی و حیات و تداوم آنها را بر دوش بکشند و چه بسا موسیقی مناطق در درازمدت به موسیقی ویترینی و مخصوص جشنوارهها تبدیل شود. آیا راهی برای بازگرداندن موسیقی به فرهنگ امروز و زندگی روزمره مردم وجود دارد؟
موسیقی اقوام ایرانی با زیست اقوام پیوند دارد؛ این موسیقی در جشنها و شادمانههایی مانند عروسی، حنابندان، تولد فرزندان، رسیدن فصل بهار و امثال آن و نیز در عزاداریها و مراسم سوگ مانند درگذشتها، شکستها و فراقها اجرا میشدهاست. موسیقی اقوام با لالایی مادران شروع میشود و در هر منطقه بر اساس شرایط زیستی همان منطقه، همراه با سازهای بومی توسعه پیدا میکند. شنیدن موسیقی اقوام و نشستن پای حرفها و توضیحات خنیاگران مناطق مختلف، در دومین جشنواره ملی موسیقی و آیینهای اقوام ایرانی، این برداشت را به دنبال داشت که راویان موسیقی مناطق، معمولا در جغرافیای فرهنگی زیست خودشان، طرفدارانی دارند و گاهی کنسرتهایی برگزار میکنند؛ در حالی که بخش قابلتوجهی از این موسیقی فقط در جشنوارهها نمود پیدا میکند و در مواردی حیات برخی از آنها در خطر است. معمولا راویان این موسیقی افرادی از قبایل شناخته شده در مناطق هستند که به صورت موروثی آن را فرا گرفته و ادامه دادهاند. اگر این خنیاگران موفق نشوند موسیقی خود را به فرزندانشان منتقل کنند و اگر معدود افراد علاقهمند به فراگیری این موسیقی، در استانهای مختلف مورد حمایت قرار نگیرند، چه بسا در سالهای آینده هیچ خنیاگری وجود نداشتهباشد.
موسیقی اقوام، موسیقی صحنه نیست
موسیقی اقوام ایرانی، موسیقی صحنه نیست؛ حیات موسیقی مناطق در گرو آن است که مردم، معنا و کارکرد موسیقی مناطق را درک کنند. نمیتوان موسیقی مازندران را درک کرد اگر تصوری از کار در شالیزار نداشته باشیم، اگر از زندگی چوپانها در ارتفاعات بیخبر باشیم و اگر روزهای متوالی بارندگی و زمین گلآلود را تجربه نکرده باشیم. یا مثلا نمیتوان موسیقی جنوب را درک کرد اگر چشمبهراهی زنان و بچههای بندر را برای بازگشت لنچهای ماهیگیری نفهمیده باشیم، اگر شادمانی حاصل از بازگشت ماهیگیران را با دست پر احساس نکرده باشیم یا اندوه بازنگشتن مردان دریا را. موسیقی ترکمن را نمیتوان فهمید اگر از رابطه ترکمن با اسب و با طبیعتش چیزی ندانیم.
اگر قرار است مردم این موسیقی را بشناسند و ارزشش را درک کنند، باید که تصویر و تصور درستی از خاستگاه موسیقی هر قوم و منطقهای به آنها ارائه شود، باید سوز آواها، ریشه و معنای تحریرها، جنس سازها و کارکردشان را در پیوند با شکل زندگی اقوام در خاستگاهشان ببینند و درک کنند.
بازتولید و تلفیق
برخلاف دیدگاه برخی پژوهشگران که معتقدند امکان تولید تازه در موسیقی اقوام و نواحی ایران وجود ندارد، بیشتر خنیاگران و گروههای موسیقی اقوام بر این عقیده هستند که امکان تولید در موسیقی اقوام وجود دارد.
ابراهیم جرجانی خنیاگر اهل ترکمن، محمود فرضینژاد خواننده و سرپرست گروه دیلمون، کوروش رضوانیفر سرپرست گروه خنیاگران دنا از کهگیلویه و بویراحمد، رضا دیوسالار سرپرست گروه مازرونی و خیلیهای دیگر در حاشیه جشنواره ملی موسیقی و آیینهای اقوام ایرانی بهصراحت گفتهاند که روی بستر موسیقی اقوام، امکان تولید جدید وجود دارد. تولید در موسیقی اقوام، میتواند قدمی باشد در حفظ حیات و تداوم آن.
نکته دیگری که میتواند بقا و نیز توسعه موسیقی اقوام را در پی داشته باشد، تولید آثار تلفیقی است. ساخت آهنگهای تازهای که ریشه در موسیقی فولکلور داشته باشند، فرصت جاریشدن موسیقی اقوام در ساختارهای جامعه و زندگی امروز را فراهم میکنند. اتفاقی که بهوضوح با شکلگیری گروههایی مانند رستاک و سیریا برای موسیقی اقوام رخداد و مخاطب عام را با موسیقی فولکلور مناطق ایران آشتی داد.
ز دست تهی برنیاید امید
برای انجام هرکاری نیازمند دستهای توانمند و توانگر هستیم و حفظ و تداوم موسیقی ملی و اقوام ایرانی نیز بدون حضور و حمایت افراد متمول و دغدغهمند میسر نیست؛ کسانی که برای برگزاری تورهای گردشگری موسیقی آوردهای فراهم کنند یا به برنامههایی کمک کنند که امکان آشنایی با موسیقی اقوام، در خاستگاه همان موسیقی فراهم شود یا از عرضه و تولید موسیقیهای تازه بر بستر موسیقی اقوام حمایت کنند و حامی مالی گروههای موسیقی نواحی یا حتی گروههای جوانی باشند که کار تلفیقی بر مبنای موسیقی اقوام انجام میدهند.
آذر مهاجر - ادبیات و هنر / روزنامه جام جم