به گزارش
جام جم آنلاین، یازدهم بهمن سال گذشته مرد میانسالی که پنج روز بهدلیل سوختگی در بیمارستان مطهری تهران بستری بود، فوت شد. با توجه به مشکوک بودن مرگ او، پلیس از پسر وی که دستانش دچار سوختگی شده و شاهد ماجرا بود تحقیق کرد که معلوم شد دفتری در محله ستارخان داشتند که در آنجا کارهای حقوقی، ثبتی و دریافت وام انجام میدادند. قاتل از مشتریان بوده و وقتی با آنها دچار اختلاف شده با ریختن بنزین، دفتر را به آتش کشیده و باعث مرگ پدرش و مصدوم شدن وی شده است. با شناسایی هویت متهم به قتل، او تحت تعقیب بود که بعد از چهار ماه از قتل درحالی که در رستورانی در تهران کار میکرد، شناسایی و بازداشت شد. متهم برای ادامه تحقیقات به شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران منتقل شد و اعتراف کرد، چون مقتول ۲۰۰ میلیون پولش را که قرار بوده با آن برایش وام بگیرد، نپرداخته، آنجا را به آتش کشیده که باعث این قتل شده است.
محمدتقی شعبانی، بازپرس شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران با تایید این خبر به جامجم گفت: با اعتراف متهم به جرایمش، او در بازداشت موقت بهسر میبرد و تحقیقات از وی در اداره دهم پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.
در حاشیه جلسه بازپرسی، گفتوگویی با متهم داشتیم که در ادامه میخوانید.
چرا با مقتول اختلاف داشتی؟
به هردری زدم تا از بانک وام بگیرم، نشد. دوستم از این دفتر وام گرفته بود که از من خواست به آنجا بروم و بعد از چند ماه ۲۰۰ میلیون تومان پرداختم تا وام پنج میلیاردی با سود کم دریافت کنم.
بعد چه شد؟
بعد از دو ماه سرگردانی، چکهایی به ارزش ۲۰۰ میلیون تومان پرداخت. آن را به افراد دیگری دادم، اما معلوم شد چکها جعلی بوده و پنج روز بازداشت شدم و با هزاران بدبختی، پولها را پرداختم تا آزاد شدم.
تصمیم به قتل گرفتی؟
قصدم ترساندن آنها بود. گالن بنزین تهیه کرده و به دفترشان در محله ستارخان رفتم.۲۰۰ میلیون تومانم را پس نمیدادند که عصبانی شدم و گالن بنزین را روی مبل و وسایل دفتر پاشیدم که بخشی از آن روی پدر و پسر پاشیده شد و با زدن فندک و آتش گرفتن دفتر، فرار کردم. یک هفته بعد فهمیدم مدیر آنجا فوت شده که ترسیده و فرار کردم.
بعد از فرار کجا رفتی؟
قطعه زمینی در شمالغرب کشور داشتم. آن را فروختم و با پولش به چند شهر رفته و آنجا ماندم تا پولم تمام شد. یک ماه قبل به تهران آمدم و در یک رستوران مشغول به کار شده و آنجا بازداشت شدم.
قبلا چکاره بودی؟
کارخانه داشتم، اما ورشکسته شدم و این همه بلا سرم آمد.
منبع: روزنامه جام جم