به گزارش جام جم آنلاین، برنامهای که با دکور فکر شده و خلوتش بی هیچ مزاحمت نوری و تصویری فضایی را فراهم کرده که در آن مردم از اقشار مختلف و از معلم و مهندس گرفته تا باتریساز و ... را دعوت میکند و با گپ و گفت در فضایی راحت و دوستداشتنی یادآوری میکند که چقدر حرف زدن با حسین (ع) میتواند شیرین و دلچسب باشد. گفت و گویی که فقط حضور قلب میخواهد نه هیچ چیز دیگر و یادتان میاندازد که به قول مرحوم روحا... رجایی هرجا دلتان گرفت بگویید جان، بگویید حسین(ع). امسال هم هشتمین فصل از این برنامه از دیشب روی آنتن شبکه نسیم رفته است. داستان چند سالهای که اینبار کمی متفاوتتر قرار است از این گپ خوش حس و حال بگوید. این شروع دوباره بهانهای شد تا پای حرفهای حسین پرواس که اجرای این برنامه را هم از پشت صحنه به عهده دارد بنشینیم و از جزئیات جدید این اتفاق بشنویم.
یک گفتوگوی چالشی
سری جدید «با حسین(ع) حرف بزن» فرصت گفتوگوی تازهای را فراهم کرده است. اتفاقی که پرواس دبارهاش گفت: فصل جدید در ادامه همان فضاست و مفهوم هم همان مفهوم است. بناست که امام حسین(ع) لطف کنند و این اجازه را به ما بدهند تا بتوانیم وسیلهای باشیم برای نشان دادن اینکه ارتباط با امام حسین(ع) خیلی ارتباط عجیب و غریبی نیست.
همه آدمها با همه نوع افکار، پوشش و زبان میتوانند با امام حسین(ع) بهعنوان یک شخصیت فوقالعاده ارتباط بگیرند. این اصل داستان ما است که از همان سال 94 تلاش کردیم که نشان دهیم امام حسین(ع) برای گروه خاص یا فقط بچهمذهبیها نیست و آدمها حتی در ادیان مختلف و با نگاهها و شرایط اجتماعی متفاوت میتوانند با ایشان ارتباط داشته باشند. یک داستان دیگر که در با حسین(ع) حرف بزن آن را دنبال میکنیم، این است که از سال 94 تا الان سعی کردیم نشان دهیم که ارتباط با امام حسین(ع) نیازی به حضور در حرم ایشان یا پخش نوحه و روضه ندارد بلکه این ارتباط تنها یک خلوت میخواهد حتی در پشتفرمان یا سرکار و هر زمان دیگری.
اما آنچه که امسال در برنامه جدید است و حدود سه ماه برای آن وقت گذاشتیم، این است که میخواهیم مفهومی را جا بیندازیم و آن هم این است که ارتباط با امام حسین(ع) صرفا دوست داشتن ایشان نیست و اساسا در هر ارتباطی ما با یک پنجضلعی مواجه هستیم که در آن دوست داشتن هست، خشم، ترس، غم و شرم هم هست و به پدر و مادر و دوست و رفیق و... محدود نمیشود. ما این مفهوم را باز کردیم و گفتیم که امروز با ارتباطی مواجه هستیم که نیاز جامعه است. ما با هم کم حرف میزنیم و به همین دلیل خیلی از اتفاقات نمیافتد. در این گفتوگوها هم آن چندضلعی را باز کردیم که ببینیم در آن ارتباط ما با امام حسین(ع) کجا شکل میگیرد، چه بخشهایی از آن را شناختیم و... . این جریان باعث میشود که گفتوگوی چالشی درونی هم شکل بگیرد، یعنی آدمها در هر موقعیت و شخصیتی که هستند خودشان را مرور میکنند و جنس ارتباطشان با امام حسین(ع) را رقم میزنند.
طراحی خلوت برای یک خلوت با حسین (ع)
یکی دیگر از اتفاقات تازه به تغییر دکور این برنامه برمیگردد؛ رخدادی که البته حال و هوای آشنایی دارد و این تهیهکننده در توضیح آن بیان کرد: اتفاق دیگری که در برنامه امسال رخ داده، دکور برنامه است؛ اتفاقی که وقت زیادی برای آن گذاشتیم. دکور زیبا زدن کار عجیبی نیست و آن را در خیلی از برنامهها میبینیم ولی چون بنای ما این است تا مفهومی را ارائه دهیم، به دکوری که امسال داریم رسیدیم. در این فضا بیش از 3000 نامه وجود دارد که همه آنها پر هستند و دور مهمان پخش شدهاند. در این نامهها از شیوههای مختلف ارتباط امام حسین(ع) با ما و برعکس آن گفته شده؛ نامههایی که برخی از آنها از نظرات صفحه مجازی با حسین(ع) حرف بزن هستند و برخی دیگر هم به پیامها و احادیثی برمیگردد که در اینباره وجود دارد. احادیث ائمه دیگر در مورد امام حسین(ع) و بازنویسی صحبتهایی که ایشان خطاب به ما مطرح کردهاند هم اتفاق دیگری است که در این نامهها آن را درنظر گرفتهایم. در شب سوم برنامه هم بین همان نامهها غافلگیری وجود دارد که آن را خواهید دید. در قسمتی از هر گفتوگو از مهمان میخواهیم تا یکی از نامهها را باز کند و آن را بخواند.
جریان دیگری که در برنامه وجود دارد این است که در انتهای برنامه ما سعی میکنیم تا آن خلوت را با مهمان تجربه کنیم و بعد هم قطعهای از فرش امام حسین(ع) به مهمان تقدیم میشود که در کنار آن آیینهای وجود دارد و رویش نوشته شده «خوشحال شدم که با ما حرف زدی، این هدیه من به توست. حسین فرزند علی(ع).» در نهایت هم مهمان را در فضای استودیو تنها میگذاریم. با این جریان و حس و حال یادآوری میکنیم که این ارتباط شرایط عجیبی نمیخواهد و خیلی ساده میتوانید با حسین(ع) حرف بزنیم.
مهمانان پرخاطره و ماندگار آقای تهیهکننده
در ادامه از پرواس درباره مهمانانی که در ذهنش همچنان ماندهاند و حال و هوایش را هرازگاهی با خودش مرور میکند، پرسیدیم و او گفت: این سوالی است که همیشه از خودم میپرسم. تا امروز ما نزدیک 770 مهمان داشتیم و من افتخار این را داشتم که امام حسین(ع) این اجازه را دادند تا جلوی آنها بنشینم و صحبت کنیم. این اتفاق خیلی ویژه است که در چنین مسیری مهمانان را همراهی کنی و با آنها همقدم شوی، تعاملی که برایم خیلی ارزشمند و آموزنده است. جذابیت آنها هم تنوع این جنس گفتوگو است چرا که اگر قرار بود جای شخصیت امام حسین(ع) اسم یک شخصیت معروف بود، مگر چند مدل میشد حرف بزنیم؟
این تعدد نگاه آدمها به امام حسین(ع) خیلی ویژه است. من مهمانانی از اقلیتهای مذهبی داشتم که بهخصوص دلدادگی یکی از آنها به نام دیوید سلیمانی برایم خیلی عجیب و جذاب بود. در یک قسمت هم خانم زرتشتی به نام سرور حضور داشت که با یک غروری در گفتوگویم با این نگاه که نظرتان درباره امام حسین(ع) ما چیست، با او صحبت کردم.
البته اینطور نپرسیدم اما او این حس را فهمید و گفت: «چه فکری کردید؟ اگر شما امام حسین(ع) را قبول داشتید که اوضاعتان این نبود! شما گاهی میزان حرمت این غذای نذری را نمیدانید. ما از دانهدانه این برنجها شفا گرفتیم و قدرت و لطف حسین(ع) را میدانیم.» او میگفت که همان غذاها را فریز میکند و هربار یک دانه از آن را در غذایشان میاندازد.
او افزود: در کنار اینها دو مهمان دیگر هم خیلی برای من ویژهاند. ایمان خضراییمقدم و شهاب مرتضوی که دو پسر سندرم داونی هستند و در دو سال متفاوت در برنامه حضور داشتند. نقطه ویژه آنها صاف و سادگیشان بود. این بچهها خیلی خودشان هستند، چیزی که ما نیستیم. در ارتباطات روزمره و سادهمان خیلی وقتها حرفهایمان را بههم نمیزنیم، هروقت از چیزی ناراحت یا خوشحالیم آن را نمیگوییم، از دلگرفتگیها و خواستههایمان صحبتی نمیکنیم اما این بچهها همه احساس و حرفشان را به زبان میآورند، به همین دلیل حضور آنها در برنامه برای من تجربه ویژهای بود. خواستههای آنها از امام حسین(ع) و نوع بیانشان خیلی ساده و جذاب بود. در روایات داریم که حتی نمک سفرهتان را از ما بخواهید اما خب خیلی وقتها فکر میکنیم اگر فلان چیز را بگوییم بیاحترامی است یا اصلا برای چه باید بخواهیم؟!
ایمان از امام حسین(ع) تبلت و موبایل خواست و بعد که آنها را به او دادیم، جنس فکر و زندگیاش تغییر کرد و این در رفتارش هم مشخص بود. شهاب هم میگفت من میخواهم سرمربی استقلال بشوم و به کربلا بروم و هر دوی اینها به شکلی اتفاق افتاد و استقلال قهرمان شد و شهاب روی دست بازیکنان به بالا و پایین انداخته میشد. قبل از آن هم کنار فرهاد مجیدی نشسته بود و تیم را هدایت میکرد. این عزیز خیلی برای من دوستداشتنی بود. یکی دیگر از آنهایی که خیلی دوستش داشتم، حاجفیروز بود. سال 96 این امکان را داشتیم که در استانهای مختلف حضور داشته باشیم. در یکی از برنامهها رفتیم تبریز تا مرحوم حاجفیروز را که به فخرالذاکرین معروف است، ببینیم. آنجا من تازه فهمیدم آن کسی که با امام حسین(ع) ارتباط دارد چه شکلی میشود. او ذوب در وجود امام بود. اساسا کسی که ارتباط را بفهمد و عاشق باشد، ذوب میشود. او همهچیز را در امام حسین(ع) میدید و اصلا امام حسین(ع) آنجا بود؛ آنقدر که وجود من که با او حرف میزدم هم پر از گرما و شور بود و نمیدانستم چه اتفاقی رخ داده.
قالب ثابتی برای حرف زدن با امام حسین(ع) نداریم
نکتهای که وجود دارد این است که در عزاداریها اغلب اشک میریزیم یا دعا میخوانیم؛ در واقع جای بیان احساسات درونی آدمها به امام حسین(ع) همیشه خالی بوده؛ پرواس درخصوص اینکه «با حسین حرف بزن» چقدر به کمک این احوال و قلبمان آمده؟ هم عنوان کرد: آنچه من درک میکنم این است که در ارتباط با خدا و امامان لازم نیست اتفاق ویژهای بیفتد. این به آن معنا نیست که آموزهها درست نیست بلکه صحبتم این است که مثل وقتی ما پدر و مادرمان را دوست داریم به سبک و سیاق خودمان با آنها ارتباط میگیریم، یکی میگوید پدر، یکی اسمشان را صدا میزند و هرکس به شکلی این جریان را پیش میبرد. در این بین ما اجازه نداریم به رفیقمان بگوییم چرا با پدرت اینطور هستی، آنها جنس ارتباط را خودشان تعیین میکنند. از همینرو درست نیست فرمی را برای حرف زدن با امام حسین(ع) قرار بدهیم و بگوییم غیر از آن اشتباه است! اصلا خود ائمه با خدا چطور ارتباط میگرفتند؟ پس صحیفه سجادیه، دعای عرفه و خیلی موارد دیگر اینچنینی که هرکدام لحن و شیوهای برای حرف زدن با خدا دارند، چه؟ اینها انواع مدلهای ارتباطی است که نشان میدهد هرکس به طریقی حرف دلش را میتواند بزند. ما تلاش کردیم تا همین را بگوییم، اینکه منبر و روضه شکلی از ارتباط است و راههای دیگری هم داریم. اتفاقی که وجود دارد این است که اگر من متن صحیفه سجادیه را نفهمم با آن ارتباط نمیگیرم، با حسین(ع) حرف بزن هم میخواهد این ارتباط را سمت خلوتی ببرد که بگوید آقا امام حسین(ع) یک دوست و همراه و کسی است که نارو نمیزند. شمای مخاطب هم بیا و این انسان را کمی حسش کن، حتی نمیخواهد او را بشناسی و کتابها دربارهاش بخوانی. در یک کلام من احساس میکنم محبت رمز اصلی هر ارتباطی است؛ یعنی با محبت ارتباط شکل میگیرد و بعد تبدیل به شناخت میشود. اصلا راه ورود به اتفاقاتی که خدا و پیامبر هم از ما میخواهند، محبت و اکسیر محبت امام حسین(ع) است. سعی ما هم این بوده تا آن محبت را بهشکلی به مخاطب بچشانیم آنقدر که همان زمان که در حال تماشای برنامه است یکدفعه با خودش بگوید من چقدر شبیه فلان مهمان این برنامهام و بعد هم دوستش داشته باشد و با آن ارتباط بگیرد.
چند و چون قابی بدون مجری
اجرای این برنامه و اینکه چرا مجری جلو دوربین نیست هم از مواردی بود که پرواس دربارهاش گفت: در این سری هم گفتوگو توسط من شکل میگیرد. من نه صدای عجیبی دارم و نه به خودم مجری میگویم. درس این حوزه را نخواندم اما با آدمهای توانمند این فضا جلسه گذاشتم و کسب تجربه کردم. من تهیهکننده بودم و هستم و در فضاهای مختلفی کار کردم که اغلب به دغدغه من در حوزه فرهنگی و اجتماعی مربوط میشود. این بار هم در سری جدید با حسین(ع) حرف بزن، با توجه به همان نگاهی که از آن گفتم، حضور خواهم داشت.
او ادامه داد: علت اینکه مجری در کادر نیست، این است که ما کاری به آدم دیگری نداریم. در واقع مهمان که روی صندلی مینشیند کسی جز خودش و دکور را نمیبیند. از من هم در پشت صحنه بیشتر چشمهایم را میبیند. چرا؟ چون نمیخواهیم حواسش پرت شود. ما درباره حضور امام حسین(ع) حرف میزنیم و باید این شأن را حفظ کنیم. فضا باید آرام باشد وقتی درباره خلوت صحبت میکنیم و باید این خلوت ایجاد شود. حس در آرامش شکل میگیرد. مخاطب حتی باید وقتی در خانه نشسته و در حال تماشای برنامه است، بتواند گاهی چشمش را ببندد و خودش را در آن موقعیت قرار دهد، بیآنکه چیزی از دست بدهد. ما بهدنبال اینکه مجری چه شکلی است، چه میپوشد و... نیستیم. در این بین من سعی کردم که مدل ادبیاتم از جنس مردم باشد نه تداعیکننده لحن مجریان سازمان و... .
چه کسانی را میبینیم؟
انتخاب مهمانهای این سری از با حسین(ع) حرف بزن و حفظ تنوع آن هم از موضوعاتی است که جای صحبت بسیار دارد؛ اتفاقی که تهیهکننده این برنامه دربارهاش یادآور شد: بنای ما این است همیشه سراغ مهمانهای متفاوت برویم و این اتفاق هم در حال رخ دادن است. تلاشمان این است تا از چهرهها استفاده نکنیم نه به این معنا که با آنها زاویهای داریم بلکه از این نظر که آنها قسمتی از جامعه هستند. چرا که اصلا خودتان بگویید، مثلا زمانی که از میدان بهارستان به سمت میدان تجریش میآییم چند خواننده، بازیگر یا چهره سیاسی میبینیم؟ ما در حال صحبت از جامعه هستیم، اینکه در همان مسیر چند بچه، جوان، پیر، خیاط و... میبینیم. همانقدر که چهرهای را در خیابان میبینید و میگویید که فلانی را دیدم، در این برنامه هم همانقدر و به همان ندرت با چهرهها مواجه میشوید. ما دنبال داستانهای ویژه آدمها هم نیستیم و آن ارتباط متفاوت با امام حسین(ع) است که اهمیت دارد. در این بین حتی بهدنبال قصهها هم نیستیم چرا که قصه هم معمولا در برنامه پیش میآید. در این سری هم از شاعر، مداح، ذاکر و منبری گرفته تا راننده تاکسی، دکتر، بازرگان، پارکبان، معلم، باتریساز و... هم داریم. تنها نکته ما این است که از چهرههای سیاسی استفاده نمیکنیم و سلبریتیها هم به همان اندازه که گفتم حضور دارند، چرا که ما دنبال حاشیه نیستیم.
تلاش برای شکستن کلیشهها و راهی که ادامه دارد
و اما اینکه در اغلب برنامهها خیلی از مهمانها درگیر احساسات درونیشان میشوند و خیلی وقتها اشک میریزند، روندی که انگار یک خط ثابت را طی میکند. از پرواس پرسیدیم برای پرهیز از کلیشهای شدن این فضا، حواسشان به چه مواردی بود و هست؟ چون حتی همین روند یکنواخت هم خیلی اوقات دلنشین است. او در پاسخ به این سؤال گفت:
ما از اینکه مهمانان درگیر احساسشان میشوند نه خوشحال میشویم و نه ناراحت. همانطور که گفتم قرار نیست اتفاق ویژهای بیفتد که حتما در خلوتمان با امام حسین(ع) گریه کنیم. مثلا مهمانی داریم که با امام حسین(ع) قهر و از ایشان شاکی بود. با هم حرف زدیم و نکاتش را گفت. مهمانی هم هست که تا اسم امام حسین(ع) میآید، اشک میریزد. در واقع بنای ما تولید گریه نیست بلکه بنا داریم تا نحوه ارتباط مردم با امام حسین(ع) را منعکس کنیم. سعیمان را هم میکنیم کلیشه نشود و همیشه خواستیم تا ذهنمان را هم از این تکرار خارج کنیم. بخشی از این جریان بهواسطه تنوع نگاهها رخ داده؛ اتفاقی که آن را خواهید دید. در آخر هم صحبت از ادامهدار بودن این قصه شد؛ جریانی که او با اشاره به ظرفیت این جریان خاطرنشان کرد: تا جایی که این ارتباط و انعکاس آن حرف تازهای داشته باشد، این برنامه هم میتواند ادامه پیدا کند. ما همین امسال هم مردد بودیم که تا چه حد این حرف تازه را داریم و زمانی که در اتاقفکرها پیش رفتیم به این نتیجه رسیدیم که هنوز هم حرف هست. اینکه علاقهمندی با همه اهمیتی که در رابطه دارد، فقط دوست داشتن نیست. تا زمانی هم که نکته تازهای برای گفتن از آن داشته باشیم و امام حسین(ع) هم بخواهد ما وسیلهای برای شکل دادن این جریان باشیم، با حسین(ع) حرف بزن هم هست و میتواند روی آنتن برود. در آخر تأکید میکنم فرم خلوت جذاب است و همین باعث میشود آدمها در این فضا خودشان و آن ارتباط قلبی را بهتر پیدا کنند.
منبع: ضمیمه قابکوچک روزنامه جامجم