این مرد ۴۶ ساله در حالی با لودرش برای نجات اهالی روستا رفت که هیچکس حاضر نبود جانش را به خطر بیندازد. دیروز فرصتی دست داد تا با او گفتوگو کنیم که در ادامه میخوانید.
آقای وروانی از شبی بگویید که برای کمک به روستای آهنگران رفتید.
ساعت هفت و نیم، هشت شب جمعه بود که با بارش باران، ناگهان سیلابی تند جاری شد. به محض وقوع سیل، بخشدار و فرماندار به من گفتند برای کمک به روستای آهنگران برو. هیچکس جرات نداشت وارد آب شود و من گفتم هرچه باداباد، من با لودرم میروم. به طرف روستا حرکتکردم و از مسیر امامزاده وارد آب شدم که آب از پشت داخل لودرم شد و دینام ماشین مشکل پیدا کرد و مجبور شدم برگردم. از مسیر دیگری با چند نفر از دوستانم دوباره حرکتکردم که چراغهای لودر قطع شد و نوری برای حرکت نداشتم. دو نفر از دوستانم را با چراغ قوه روی سقف لودر نشاندم و آنها با انداختن نور چراغ قوه راه را روشن کردند تا بتوانم حرکت کنم.
حجم سیلاب چقدر بود؟
سیل دورتادور روستا راگرفته بود و در بعضیکوچهها یک و نیم تا دو متر آب وجود داشت. طوریکه هر چه بیل را بالا میگرفتم، آب داخل بیل جمع میشد. ساعت یک و نیم دو نیمه شب متوجه دیواری شدم که مثل سد جلوی آب را گرفته بود. بعد از هماهنگی با فرماندار، دیوار را خرابکردم تا آب از روستا خارج شود.
از وضعیت مردم گرفتار در سیلاب بگویید.
با اینکه برق قطع و همه جا تاریک بود، اما مردم را میدیدم که روی سقف خانهها و تیرهای چراغ برق رفته بودند تا گرفتار سیل نشوند. صدایکمکخواهیشان از هرطرف شنیده میشد. ما که چراغ قوه میانداختیم، آنها هم با نور تلفن همراه علامت میدادند و جایشان را پیدا میکردیم. اینطوری میفهمیدیم چند نفر پشتبام خانهها هستند. یکی از اهالی یک ساعت و نیم بالای تیر چراغ برق رفته بود. ازطرف دیگر، خانهها خشت وگلی بود و هر لحظه امکان داشت ریزشکند و برای همین باید مردم را سریع تخلیه میکردیم. ابتدا افرادکهنسال و میانسال را تخلیه کردیم و بعد سراغ جوانترها رفتیمکه روی سقف بیل سوار شدند و آنها را بیرون بردیم. در آن شرایط نمیدانم چند نفر را نجات دادم، اما ۸۰درصد مردم گرفتار بودند که همه را با لودر خارجکردیم.
لودر دیگری نبود که در تخلیه مردم روستا به شما کمک کند؟
سه تا لودر بودیم. یکی برای شهرداری بود که وقتی وارد آب شد، موتورش خاموش و زمینگیر شد. لودرکوچکی هم کابینش پر از آب شدکه مجبور شد فرارکند. لودر دیگری جز من نبود و هیچکس هم حاضر نبود به روستا برود که گفتم من میروم.
با اینکه چراغ لودرم اتصالیکرد و سوخت، اما گفتم توکل بر خدا. سختتر از اینکه نمیشود و ملت هم به کمک نیاز دارند. با خیس شدم دینام، چراغم خاموش شد که مجبور شدم دنده عقب بگیرم و خارج شوم تا دینامم خشک شود. بعد از خشک شدن دینام دوباره حرکت کردم.
نترسیدید جان خودتان به خطر بیفتد؟
حتی یک درصد هم به جان خودم فکر نکردم. بخشدار هم با من هماهنگ بود. میگفت الان در فلان خانه تعدادی نفر هست، من هم میرفتم و همه را سوار بیل کرده و در خشکی پیاده میکردم و دوباره برمیگشتم. بعضی وقتها احشام را هم داخل آب میدیدمکه آنها را هم نجات دادم. برخی حیوانات دیگر برای نجات با چشمهایشان التماس میکردند، اما شرایط طوری نبود که سراغ آنها بروم. تا ساعت سه و نیم ،چهار صبح کارکردم و دوبارهگشتی هم در روستا زدم که مطمئن شوم کسی داخل روستا نمانده است. ساعت چهار صبح گفتند که میتوانید چند لحظه استراحت کنید. من به عنوان خادم کوچک ملت به آنها کمککردم و خدا را هم شکر میکنم. از صبح آن روز هم اگر جایی تخریب شده است، خاکبرداری میکنم.
شما راننده لودر هستید؟
من دهیار سه روستای بخش مرکزی فرمهین هستم. راننده لودر نیستم، اما گواهینامه ویژه دارم و با فرماندار همکاری میکنم.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد