امیر عابدی فعالیت هنری خود را با سریال «هفت شهر عشق» به کارگردانی محمد علی نجفی آغاز کرد و پس از آن به شکل جدی عکاسی بسیاری از فیلمهای سینمایی از جمله «مزرعه پدری»، «قرمز»، «چهارشنبه سوری»، «شب یلدا» و «نسل سوخته» را بر عهده گرفت. به انگیزه روز جهانی عکاسی با این هنرمند بنام به گفت و گو نشستیم تا نظر او را درباره عکاسی و بخصوص عکاسی در سینما جویا شویم.
از نظر شما به عنوان هنرمندی که از ابتدای دهه 60 مشغول عکاسی فیلم هستید ورود، پیشرفت و گسترش تکنولوژی عکاسی دیجیتال که اتفاقا خود شما با فیلم «مزرعه پدری» ساخته رسول ملاقلی پور آغازگر آن بودید، چه مخاطرات و البته چه فرصتهایی را پیش روی عکاسان قرار داده؟
تقریبا نیمیاز فعالیت حرفه ای ام عکاسی با نگاتیو بوده. زمان ساخت «مزرعه پدری»، چون عکاسی دیجیتال برایم ناشناخته بودم کمیواهمه داشتم. خاطرم هستم یک روز خبرنگار روزنامه جام جم سر صحنه فیلمبرداری «مزرعه پدری» آمد. آن روز ما سکانس مهمیرا به لحاظ اسپشیال افکت میدانی و... میگرفتیم که چیزی حدود 180-200 هنرور در آن حضور داشتند. علاوه بر خودم دو دستیار در کنارم بودند و همزمان با دوربین دیجیتال با 4 دوربین عکاسی میکردیم. کار که تمام شد خبرنگار جام جم به من گفت؛ امکانش هست 3-4 روزه عکسهای فیلم را به دست ما برسانید؟ من که خودم هم هیجان زده بودم به او گفتم؛ چرا 3-4 روزه؟ گفت؛ بیشتر طول میکشد؟ گفتم؛ نه، اگر میخواهی همین الان به خانه ما بیا و عکسها را تحویل بگیر. باورش نمیشد که میشود عکسهای فیلم را به این سرعت تحویل بگیرد. خلاصه با ایشان به منزل ما رفتیم و زمانیکه کارت حافظه دوربین را به کامپیوتر زدم و عکسهای فیلم روی صفحه مانیتور ظاهر شد، حیرت زده گفت مگر میشود! حق هم داشت. دوربین دیجیتال و مزایایش تا روز در ایران وجود نداشت و باورش مشکل بود که با این دوربین چقدر سرعت عمل در کار بالا میرود. خلاصه که گزارش فیلم «مزرعه پدری» همراه با عکسهایش فردا یا پس فردای آنروز در روزنامه چاپ شد که اتفاق عجیبی در آن روزگار به حساب میآمد و مرحوم حبیب الله کاسه ساز، تهیه کننده این فیلم بابت همین سرعت عمل به من یک سکه به عنوان پاداش هدیه داد. واقعیت این است که عکاسی دیجیتال و سرعت عملی که در عرضه و ارائه عکس ایجاد کرده روی سایر بخشهای ساخت فیلم هم اثری شگفت آور با تاثیرگذاری مثبت در اقتصاد تولید فیلم گذاشته است و به عبارتی باعث سهولت کلیت کار میشود، اما متاسفانه برخی از دوستان قدر این تاثیرگذاری مثبت را نمیدانند. با این توضیح که خود من بدون اغراق چند صد میلیون تجهیزات عکاسی را سر صحنه میبرم، اما از آنطرف دستمزدهای ما به نسبت بهای تجهیزات مان هیچ توجیه اقتصادی ندارد.
البته این تضییع حقوق و نابرابری دستمزد و مزایا نسبت به فعالیتی که فرد انجام میدهد در اکثر حرفهها دیده میشود و صرفا مختص به جامعه عکاسان نیست.
حرف شما را قبول دارم، اما در حوزه سینما با ذکر مثالی توضیح بیشتری در مورد این سوال میدهم. در سینما زمانی دستمزد دستیار یک کارگردان و دستیار یک فیلمبردار و عکاس همسان بود. این دستمزد بر اساس سابقه و تجربه فرد به میزان اندکی بالا و پایین می شد اما در حال حاضر بدین گونه نیست. مثلا دستیار کارگردانی دو برابر یک عکاس دستمزد میگیرد (که البته حق آنها است) و از طرفی دیگر بازیگران یک فیلم چندین میلیارد برای بازی در یک پروژه سینمایی دستمزد میگیرند! منظورم این است که ساز و کار و نظارت مدونی روی دستمزد عوامل پشت و جلوی دوربین و البته مشاغل مختلف در سینما نیست! و خانه سینما و مدیران صنوف باید فکری به حال این وضعیت بکنند.
میتوانیم بگوییم که ورود عکاسان کم تجربه به عکاسی فیلم هم یکی دیگر از آفتهایی است که عکاسی فیلم را در این روزها تهدید میکند؟
برای جواب به این سوال در ابتدا یک مثال میزنم. روزی یکی از بزرگان سینما به من گفت که، فیلم من در یکی از جشنوارههای برتر دنیا قبول شده و عکس ندارم، شما بیا و به من کمک کن. به او گفتم؛ وقتی فیلمتان تمام شده و عکاسی کردید دیگر کاری از دست من برنمیآید! مگر اینکه گرافیستی بیاید عکسها را ترکیب کند و... . خلاصه که برای کمک به این دوست یک صبح تا شب چیزی حدود 60 هزار فریم از عکسهای فیلمش را دیدیم و نکته جالب اینجا بود که در این 60 هزار فریم عکس به اندازه انگشتان دو دست عکس خوب پیدا نکردیم! به این دلیل که دوست ما به توصیه یکی از همکاران از عکاس بی تجربه ای برای کار در این پروژه دعوت به همکاری کرده بود. غافل از اینکه هر عکاسی، عکاس سینما نیست.
از نظر شما عکاس سینما چه فاکتورهایی باید داشته باشد؟
عکاس سینما در ابتدا باید مدیوم سینما را یاد بگیرد. بعد فیلم کوتاه کار کند و از تجربه کردن نهراسد. این مسیری است که من شخصا برای ورود به سینما طی کردم. الان شرایط به گونه ای شده که هنوز از راه نرسیده میخواهند فیلم سینمایی کار کنند و نامشان در تیتراژ هم ذکر شود! البته در فضای آشفته فعلی چنین توقعی چندان عجیب نیست. چون یکسری از سینماگران به دلیل مناسبات غلط و حتی غیراخلاقی این همکاریها را انجام میدهند. یعنی فردی را که در ابتدای راه است سر پروژه سینمایی میبرند! و نظارتی هم روی این مسئله وجود ندارد! انگار کسی نیست که به آنها بگوید چرا عکاسی از یک پروژه تقریبا 10 میلیاردی را به دست یک انسان بی تجربه میسپارید؟ عکاسی سینما، عکس یادگاری روبروی دوربین نیست. مدتی سریالهایی مثل Lost، 24 و .. ساخته شدند و دیدیم که در کاورهایشان بازیگران رو به دوربین عکس گرفته اند. خب، اینها عکسهایی تبلیغاتی بودند و نکته اینجا بود که این شیوه از عکاسی در فیلمها و سریالها ما نیز به سرعت رواج پیدا کرد! اما آیا نباید در عکس به قصه وفادار بود؟ در عکسهایی از سریالی که اخیر پخش آن شروع شده تصاویری دیدم که اصلا در کلیت سریال وجود ندارد! با فیلمنامه نویس اش که صحبت میکردم گفت که من اصلا صحنههای وحشتناکی که در داخل این عکسها دیده میشود را در فیلمنامه ننوشتم! (ضمن احترام به عکاسان حرفه ای تمامیرشتهها) وقتی میروند یک عکاس عروسی که حتی با مبانی سینما هم آشنا نیست را سر پروژه ای میآورند نتیجه اش همین عکسهای یادگاری رو به دوربین میشود. انتخاب یک عکاس و فیلمبردار خوب میتواند به فیلم غنا و روحی متفاوت ببخشد. فیلمهای زیادی در تاریخ سینما هستند که اگر عکاس و فیلمبردارش را تغییر دهید به لحاظ بصری دیگر آن فیلم قبلی نیستند. یکی از شاخصههای شناخت یک تهیه کننده کاربلد هم همین انتخاب عکاس فیلم است. به این خاطر که تهیه کننده حرفه ای با انتخاب عکاس ثابت میکند که آیا از زمان تولید به فروش و اکران فیلمش فکر میکند یا نه؟ متاسفانه امروز مسائلی مثل پولشویی در سینما باعث شده برخی از تهیه کنندگان صرفا به ساخت اثر فکر کنند و دیگر برایشان مهم نباشد که آیا فیلم در گیشه میفروشد یا خیر، اما تهیه کننده مستقل و حرفه ای چون دغدغه فروش فیلمش را دارد از همان ابتدای کار عکاسی را انتخاب میکند که بعدا در تبلیغات فیلم هم متریال تبلیغاتی مناسب و کافی داشته باشد.
چه چیزی باعث بروز این مشکلات در حوزه عکاسی فیلم میشود؟
این مشکلات از جایی شروع شد که آدمهای درجه 3 و 4 سینما به برخی سریالهای تلویزیونی و تله فیلمها ورود پیدا کردند و یکدفعه تبدیل به مدیر فیلمبرداری، مدیر صدابرداری، مدیر برنامه ریزی و انواع مدیران شدند. این عناوین از کجا میآیند؟ دوست عزیز بنده، حسن زاهدی بالای 40 سال سابقه صدابرداری دارد و تا به حال اجازه نداده که در تیتراژ کاری به عنوان مدیر صدابرداری از او یاد کنند. چون خودش را همیشه صدابردار میداند. از طرفی دیگر وقتی مسوولی، فلان آشنا و دوستش را به عنوان ناظرکیفی (!) و چه و چه سر پروژه ای میآورد و او حتی خود را تا این حد مسوول نمیداند که برای یک بار هم که شده به آن پروژه سر بزند وضعیت از این بهتر نمیشود. اگر تنها 5 درصد از کل دستمزد بازیگران کم کنند، میتوانند تمامیافراد پشت دوربین را از عوامل حرفه ای انتخاب کنند. متاسفانه نظارتی نیست و تا زمانیکه مسوولان این حوزه دغدغه فرهنگ و هنر را نداشته باشند وضعیت همین است.
در طی سالها فعالیت در این حوزه، آیا تا به حال به خاطر عکسهایی که گرفتید مورد مواخذه قرار گرفتید و دچار دردسر شدید؟
خوشبختانه خیر و اگر قرار باشد روزی برای عکسهایم مورد مواخذه قرار بگیرم به طور کلی این حرفه را کنار میگذارم.
به چه دلیل؟
به این خاطر که انسان زمانی مواخذه میشود که نتواند کارش را درست انجام دهد. حتی اگر روزی برسد که به دلیل کهولت سن توانمندی، مهارت، سرعت عمل و خلاقیت ام را از دست بدهم خودم این حرفه را ترک میکنم. من عاشق کارم هستم و مثلا اگر 50 فیلم سینمایی هم تهیه کنم اگر کماکان برای یک پروژه پیشنهاد عکاسی دریافت کنم حتما آن را انجام میدهم.
در لیست بلند بالا از عکاسیهایتان، عکاسهای کدام فیلم را بیشتر دوست دارید؟
کدام پدری میتواند بگوید که کدام فرزندش را بیشتر دوست دارد؟! اما در جواب به سوال شما میتوانم به طور مثال اشاره کنم به فیلمهایی مانند «قرمز»، «شب یلدا»، «درد مشترک»، «سه زن»، «اسکادران عشق»، «زندان زنان»، «نسل سوخته»، «هفت پرده»، «مزرعه پدری» و «چهارشنبه سوری». چون جای کار بیشتری برای من به عنوان عکاس داشتند. خاطرم هست زمانیکه فیلمنامه «شب یلدا» را مطالعه کردم از آنجا که تقریبا فیلمنامه ای تک پرسوناژی بود برای کار روی آن تردید داشتم. چون فکر کردم در یک لوکیشن و با یک پرسوناژ چه عکس خاصی میتوان انداخت، اما بعدا از آنچه به عنوان خروجی کار دیدم بسیار لذت بردم.
و در پایان، راز ماندگاری تان در این هنر چیست و برای جوانهای علاقمند به حوزه عکاسی فیلم چه توصیه ای دارید؟
بدون تعارف هنوز در هنر عکاسی شاگردی میکنم. ضمن اینکه خودم را جزو جوانها میدانم از جوانها و ایدههای تازه شان بسیار میآموزم، اما ایراد این نسل عجله ای است که در رسیدن به اهدافشان دارند. در شروع کارم نزدیک به سه سال در حوزه فیلم کوتاه، عکاسی و تجربه اندوزی کردم. البته 3 سالی که علاوه بر عکاسی رشتههای دیگری مانند کارگردانی، مدیریت تولید، برنامه ریزی، منشی صحنه و... را نیز تجربه کردم. حتی جالب است یکسال هم دوره بازیگری گذارندم بدون آنکه قصد بازیگر شدن داشته باشم. چرا که پارتنر اصلی ام را در یک فیلم بازیگر روبروی دوربین میدانستم. بنابراین میبایست تشخیص میدادم بازیگر مقابلم با چه انگیزه و تکنیکی به حس و حال لازم برای بازی در سکانسی میرسد. با درک این موضوع بود که بهتر میتوانستم خودم را با بازیگر وفق دهم و عکاسی کنم. حرفه اصلی یعنی عکاسی را تعیین کرده بودم و باقی رشتهها را از این جهت میآموختم که اشراف کاملی بر سینما داشته باشم و دیگر کسی نتواند از کم اطلاعی ام سواستفاده کند. کسی که وارد عکاسی فیلم میشود باید از صفر تا صد سینما و همچنین تبلیغات را به خوبی بشناسد تا لحظههای فیلمها را برای ثبت در تاریخ فرهنگ و هنر این کشور ثبت کند. عکاس خوب باید بتواند «آنِ» لحظه را کشف کند، فیلمنامه و همچنین زیر و بم شخصیت کاراکترهایی که از آنها عکس میگیرد را تحلیل کند و صبوری را سرلوحه راهش قرار دهد.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد