عملیاتی از جنس پروژههای افرادی نظیر تاجزاده، حجاریان، علویتبار و... که معتقد بودند اصلاحات خون میخواهد و در جریان فتنه سال۸۸ در جهت تحقق این هدف از هیچ اقدامی برای رسیدن به این خواست خود کوتاهی نکردند. پروژه ندا آقا سلطان در جریان پرونده کشتهسازی آن سالها شباهت زیادی با آشوبهای این روزها دارد با این تفاوت که آنجا کشتند و اینجا تلاش میکنند نظام را مظلومانه قربانی حادثه تلخی کنند که ریشه آن هم در نگاه ابزاری خودشان به زنان سرزمینم بوده و هست، وگرنه که بر همگان آشکار است حامیان قاتل میترا استاد هیچوقت نمیتوانند امروز برای دختری که با هزاران آرزو چشم بر جهان بسته است مرثیهسرایی کنند. شاید لازم باشد تاریخ را بیشتر با هم ورق بزنیم مثلا به سال۸۷ هم برگردیم زمانی که احمد باطبی با برافراشتن پیراهن آغشته به رنگ سرخ عملیات حمله به اصل نظام را به خون گره زد.
سکانس اول
فوت مهسا امینی که در جریان حضور رئیسجمهور در اجلاسیه شانگهای و در آستانه سفر به نیویورک باعث اندوه و سوگواری همگانی شد تا جایی که مسئولان نظام و در راس آنها روسای سه قوه در کوتاهترین زمان ضمن ابراز تاسف از وقوع این حادثه به همدردی با خانواده مرحومه پرداخته و قول پیگیریهای لازم در این خصوص را دادند و حتی رئیس دستگاه قضا تاکید کرد که گزارشهای مرتبط با درگذشت مهسا امینی بدون ملاحظه منتشر خواهد شد. پلیس هم با انتشار فیلمهای دوربینهای مداربسته حسن نیت خود را در مواجهه با این مسأله نشان داد و هرگونه اظهارنظر قطعی در این خصوص را موکول به گزارش نهایی پزشک قانونی کرد.
سکانس دوم
همانطور که ابتدای مطلب اشاره شد با وجود همدردیهای صورت گرفته نام (مهسا امینی) تبدیل به اسم رمزی شد که متخصصان گرفتن ماهی از آب گلآلود بیکار ننشسته و از این بزنگاه برای انتشار روایتهای وارونه خودشان استفاده کردند تا شاید باتحریک افکار عمومی مشروعیتی برای خودشان دست و پا کنند، از همان ساعات ابتدایی انتشار این خبر برخی چهرههای مشهور که خواسته و ناخواسته پیادهنظام دشمنان قسمخورده ملت هستند و اغلب در زمین فتنهگران بازی میکنند با انتشار پستهای توییتری و اینستاگرامی به این اتفاق واکنش نشان داده و ضمن ابراز تاسف، به پلیس تاخته و خواستار حذف گشت ارشاد شدند. برخی نیز تحت تاثیر جو پیش آمده، همه چیز را زیر سؤال برده و به نهادهای قضایی و امنیتی - که هزاران شهید را پیشکش دفاع از مردم و انقلاب کرده-حمله کرده و خواستار آزادی حجاب و مقابله مردم با قانون حجاب اجباری و رفراندم شدند. جریان نفاق، سلطنتطلبان و برخی افراد شناخته شده منتسب به جریان اصلاحات - که اغلب ساکت و در گوشهای مشغول زدوبندهای اقتصادیشان هستند و تنها در موعد انتخابات یاد گروههای مردمی میافتند-نیز با ورود به این موضوع و به بهانه دفاع از حقوق زنان، راه را برای سوءاستفاده دشمنان نظام و کشور هموار کردند تا این مسأله را دستاویزی برای آسیبزدن به ارکان نظام کنند در حالی که برخی از آنها روزگاری بنا بر اقتضائات بقای سیاسیشان از مدافعان سرسخت حجاب و خواستار مقابله با بیحجابان بودند افرادی که تفکرشان در گرو اکبرپونزها بود. ضدانقلاب نیز به تبع رسالت ذاتی خود به استقبال ناآرامیهای پس از انتشار این خبر رفته و خواستار اعتراضات سازمانیافته مردم به نام انقلاب زنان شد و بعد از طرح روایتهای دروغین از تصاویر سیتیاسکن مهسا امینی، درصدد است پروژه تکراری کشتهسازی را در ذهن مخاطب کدگذاری کند.
سکانس سوم
رسانههای همسو با فتنهگران با مانور گسترده رسانهای روی این تصاویر و فیلمهای ساختگی، مدعی کشتهشدن زنانی همچون ترانه موسوی، سعیده پورآقایی و عاطفه امام در آن ایام شدند و زمینه را برای وقوع آشوبهای خشونتبار و ضرر و زیان به مردم و اموال عمومی فراهم کردند، اما با مرور زمان و فرونشستن غبارهای فتنه معلوم شد که هیچکدام از این مسائل با واقعیت انطباق نداشته و با هدف فریب مردم مطرح شده بود. اتفاقی که مشابه آن در آبان۹۸ نیز به وقوع پیوست و باعث جریحهدار شدن احساسات مردم شد و حالا با نام مهسا امینی دوباره به جریان افتاده و برخی از عناصر وابسته در قالب لیدرهای اصلی اغتشاش با تفکرات تجزیهطلبانه اقدام به ایجاد آشوب داخلی کردهاند و برای نیل به این هدف شومشان از قربانی کردن هیچ آرمانی نمیهراسند و در این پروژه زنان جامعه را هدف قرار دادهاند تا به اصل نظام ضربه بزنند.
سکانس چهارم
و، اما امروز و در این شرایط مردم از دستگاه قضا انتظار دارند با قاطعیت وارد میدان شده و به مقابله با برهمزنندگان امنیت روانی جامعه و پادوهای دشمن بپردازد تا با دروغها و اخبار خلاف واقع بیش از این به جامعه آسیب نزنند و برای نظام هزینه تراشی نکنند. دستگاه امنیتی کشور باید با اقدامات پیشگیرانه مانع اجرای پروژه هیفوس توسط ستون پنجم دشمن و به اصطلاح روشنفکران که درصدد تغییر فرهنگ و هویت ملی هستند، شود و در چنین بزنگاههایی به مقابله با دروغپردازان رسانهای بپردازد تا اذهان مردم از سمت توفیقات داخلی به سوی پروژههای ضدانقلاب منحرف نشود.
سوءاستفادهکنندگان، دلسوز ما نیستند
امجد امینی، پدر مهسا امینی در گفتگو با تسنیم نیز با اشاره به تماس مسئولان کشوری با خود گفت: مسئولان کشوری قول پیگیری و بررسی علت فوت دخترم را به ما دادهاند تا جایی که حجتالاسلام رئیسی در تماس تلفنی که با من داشت، گفتند موضوع بجد بررسی میشود و این قوت قلب و امیدی برایمان شدهاست. وی تأکید کرد: کسانی که از موضوع مرگ مهسا دنبال سوءاستفاده هستند، هیچ ارتباطی با ما ندارند و ما نیز کاری به آنان نداریم. آنها دلسوز ما نیستند، آن چیزی که واقعیت داشته، خودم در مصاحبهها اعلام کردهام. فقط درخواستمان بررسی علت مرگ دخترم و برخورد با بانیان این حادثه بوده و این تنها آرزویمان است.
با گذشت بیش از چهار روز از مرگ مهسا امینی و مصاحبه فرماندهان انتظامی، وزیر کشور و نمایندگان مجلس و رد احتمال ضرب و شتم مهسا توسط ماموران پلیس، هنوز برخی علاقهای به شنیدن واقعیتها نداشته و با اشاره به دلایلی غیرواقعی، سعی دارند طوری وانمود کنند که دختر جوان بر اثر ضرب و شتم پلیس دچار مرگ مغزی شده است.
جلال رشیدیکوچی، عضو کمیته حقیقتیاب مجلس هم دیروز در تازهترین اظهارنظر، بحث ضربه مغزی را رد کرد و گفت: پزشکان با مشاهده سیتیاسکن مهسا امینی اعلام کردند ضربهای به سر وارد نشده است. بهگفته رئیسپلیس تهران، مهسا بین ۳۰تا۳۸ دقیقه در مقر پلیس خیابان وزرا حضور داشته است.
غروب سهشنبه ۲۲ شهریور مهسا امینی در نزدیکی مترو حقانی سوار گشت امنیت اخلاقی شد.
ساعتی بعد او به مقر پلیس امنیت اخلاقی در خیابان وزرا منتقل و پس از صحبت با یکی از ماموران زن دچار ایست قلبی شد.
پرستار و بهیار مستقر در مقر پلیس، عملیات احیا را بر روی مهسا آغاز کردند.
هفت دقیقه بعد از سوی پلیس با اورژانس تماس گرفته شد و امدادگران اورژانس سریع خود را به پلیس امنیت اخلاقی رساندند.
دختر جوان به آمبولانس اورژانس منتقل و دو دقیقه بعد در بیمارستان کسری پذیرش و بستری شد.
براساس اطلاعیه بیمارستان کسری، ساعت ۲۰و ۲۲ دقیقه مهسا امینی به بیمارستان انتقال یافت.
پس از سه روز، ظهر جمعه مهسا دچار ایست قلبی شد و تلاشها برای احیای او موثر واقع نشد.
با نمونهگیری لازم از پیکر دختر جوان، جسد به خانوادهاش تحویل و روز شنبه در سقز به خاک سپرده شد.