گفتگو با مجید انتظامی، خالق ماندگارترین ملودی‌های دفاع مقدس

همه عمر اسلحه به دست داشته‌ام

مجید انتظامی از خدمت سربازی معاف شد؛ جسم بیمارش این ماجرا را رقم زد. او برای معالجه از ایران رفت و همانجا در خارج از کشور موسیقی خواند. وقتی به کشور بازگشت یکی از جدی‌ترین کارهایش ساخت موسیقی برای فیلم‌های سینمایی بود و باز بیماری و درد، جوهره‌ای شد برای آن‌که ماندگارترین ملودی‌ها برای فیلم‌های دفاع مقدس را بنویسد و اجرا کند.
کد خبر: ۱۳۸۱۱۹۸
نویسنده آذر مهاجر - گروه فرهنگ و هنر
به‌جز فیلم‌های «از کرخه تا راین»، «بوی پیراهن یوسف» و «آژانس شیشه‌ای» کارنامه حرفه‌ای انتظامی پر از نام‌های آشناست. او برای بهترین فیلم‌های سینمای ایران موسیقی ساخته، اما این نیز همه ماجرا نیست. در فهرست آثار مجید‌انتظامی می‌شود سمفونی‌های «خرمشهر» و «ایثار» را دید که از به‌یادماندنی‌ترین سمفونی‌های ملی هستند. حالا قرار است مجید انتظامی گلچینی از بهترین آثارش و از‌جمله سمفونی «خرمشهر» را در تالار وحدت همراه با ارکستر ملی اجرا کند، درحالی‌که تقریبا ۱۰سال از فضای موسیقی دور مانده بود. این کنسرت با نام «همراه با خاطره‌ها» با همکاری مشترک بنیاد رودکی، انجمن موسیقی ایران و دفتر موسیقی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از ششم تا دهم مهر ساعت۲۱ در تالار وحدت روی صحنه است و گفت‌وگوی ما با مجید انتظامی در حاشیه تمرین با ارکستر ملی در بنیاد رودکی انجام شده است.

سمفونی «خرمشهر» کجا و چطور خلق شد؟ چرا احساس کردید باید یک سمفونی برای این شهر بنویسید؟

زمانی که شروع کردم به نوشتن سمفونی خرمشهر، فکر کردم تاریخ به روش‌های مختلف نوشته می‌شود، چرا با موسیقی آن را روایت نکنیم که برنده‌تر و گویاتر از هر زبان دیگری است. من کار را شروع کردم و بعد تهیه‌کننده برای کارم پیدا شد و بعد آن را به‌هر نحوی با امکانات بسیار کم و در شرایط سخت ضبط کردیم. این سمفونی در استودیویی ضبط شد که فقط شش باند داشت؛ یک باندش همیشه خراب بود، یک باند را به مترونوم و یک باند دیگر را معمولا به سیگنال اختصاص می‌دادیم که دستگاه سینتی‌سایزر را راه بیندازد. عملا با سه باند، پروژه‌ای به این بزرگی را ضبط می‌کردیم و ناچار بودیم «اوردراپ» کنیم یعنی صدای ساز‌ها را روی همدیگر قرار بدهیم. در نتیجه بسیاری از صدا‌ها از بین می‌رفت یا شفافیت و وضوح مد‌نظر ما را نداشت. به هر نحوی که بود آنچه امروز در دسترس مردم هست، ضبط کردیم. وقتی این سمفونی ضبط شد با استقبال مردم روبه‌رو شدیم و این قطعه بار‌ها به‌وسیله رهبران مختلف اجرا شد.

این همه سال دوری از فعالیت‌های موسیقایی و خانه‌نشینی خودخواسته بود یا نتیجه شرایط و اوضاع؟

دلایل مختلفی داشت. بخشی از آن به مسائل خانوادگی بر‌می‌گردد، به پدرم که حالش خوش نبود و بخشی هم به رابطه کارفرما با آهنگساز بر‌می‌گردد. به‌عبارتی دلسرد شده بودم و تصمیم گرفتم کار موسیقی را کنار بگذارم و گذاشته بودم. ۱۰سال گذاشتم کنار، اما حالا شرایط کمی بهتر شده است.

هیچ قطعه‌ای در این ۱۰ سال ننوشتید؟

چرا چیز‌هایی نوشتم. نمی‌توانم بیکار بنشینم. من مشکل جسمی دارم که کار کردن را برای من سخت می‌کند. اتود‌هایی می‌نوشتم و به‌صورت خانگی ضبط می‌کردم. به‌طور جدی تولیدی نداشتم که بتوانم آن را ارائه کنم، ولی خیلی کار کرده‌ام که هر‌کدام را می‌شود به یک پروژه بزرگ بدل کرد.

شرایط چه تغییری کرده که به عرصه برگشته‌اید و تصمیم گرفتید «همراه با خاطره‌ها» را اجرا کنید؟

بعد از تغییرات سیاسی مثل آمدن رئیس‌جمهور جدید و عوض شدن رؤسای تالار و اتفاقاتی از این دست، به من پیام دادند که برگردم و یک کنسرت برگزار کنم. من هم چیزی نزدیک به سه و نیم ساعت موسیقی برای این کنسرت آماده کرده بودم اعم از موسیقی فیلم‌ها و سریال‌هایی که نوشته بودم. قسمت‌هایی را که فکر می‌کردم برای مردم جذاب است، در‌نظر گرفتیم، نت‌ها را آماده کردیم و آوردیم و بخش‌هایی از آن را اجرا کردیم، اما به‌نظر می‌رسید این زمان زیاد است. دوست عزیزم نصیر حیدریان، برنامه‌ریزی کرد و یک اجرای معقول برای کنسرت از آن بیرون کشید و بقیه فعلا حذف شده، اما می‌توانیم سه اجرای دیگر هم داشته باشیم و حذف‌شده‌ها را اجرا کنیم.

شما سربازی نرفته‌اید؟

نه. به‌دلیل بیماری معاف شدم؛
 
بنابراین هرگز اسلحه به‌دست نگرفته‌اید و این همه قطعه برای دفاع مقدس ساخته‌اید!

من همه عمر اسلحه به‌دست داشته‌ام. (می‌خندد)، سربازی نرفتم و در جنگ هم به خط‌مقدم نرفته بودم، اما تاریخ جنگ را زندگی کرده‌ام و آن را نوشته‌ام. وقتی ناگهان به کشورمان حمله شد، جوان‌های ایرانی از سراسر ایران به خط‌مقدم رفتند، بدون هیچ تعلیمی یا چشمداشتی. آن‌ها توانستند دست خالی جلوی دشمنی که از طرف دنیا حمایت می‌شد، در یک جنگ نابرابر ایستادگی کنند. خرمشهر به‌دست دشمن افتاده بود، در مرز‌های داخلی هم آشوب داشتیم، اما بچه‌های ما توانستند خرمشهر را پس بگیرند. وقتی در رادیو اعلام شد: توجه، توجه، خرمشهر آزاد شد. من بی‌اختیار اشک می‌ریختم و این فقط احساسات من نبود که سرریز می‌شد؛ مردم در خیابان‌ها بوق می‌زدند و شیرینی پخش می‌کردند و این یکی از حس‌های به‌یادماندنی آن هشت سال بود. برای من سال‌های جنگ، مقدس بوده و هست. برای همین تلاش کردم تاریخ وقایع دفاع مقدس را به زبان موسیقی روایت کنم.

سمفونی «خرمشهر» یک روایت است؛ درباره این روایت بگویید که از کجا شروع می‌شود و چگونه تداوم پیدا می‌کند.

سمفونی خرمشهر، روایتی است از مردم یک شهر یا مردم یک کشور که در آرامش روزگار می‌گذرانند. شروع سمفونی آرام است و بعد ناگهان شیپور جنگ به صدا در‌می‌آید و بدون این‌که کسی آمادگی داشته باشد، به مردم حمله می‌شود؛ عده‌ای شهید می‌شوند، عده‌ای مجروح و معلول می‌شوند، عده‌ای از شهر بیرون می‌زنند و شهر تسخیر می‌شود. آن‌هایی که از شهر بیرون زده بودند با کمک گرفتن از بقیه برمی‌گردند و به دشمن حمله می‌کنند و شهر را پس می‌گیرند و هلهله، شور، نشاط و شادی به شهر برمی‌گردد، اما قصه اینجا تمام نمی‌شود و همچنان رنج‌های مردم شهر روایت می‌شود؛ دردها، ویرانی‌ها و....

چه احساسی دارید که بعد از این همه سال یک اجرای کامل از این سمفونی را ارائه می‌دهید؟

خوشحالم، اما همیشه فکر کرده‌ام این کار اصلا متعلق به من نیست. این موسیقی برای مردم و کسانی است که رفتند جنگیدند، کسانی که هنوز با تبعات جنگ درگیرند و زخم آن را به سینه دارند و سخت نفس می‌کشند.
این قطعه در شرایط بدی ضبط شد و کیفیت کار چیزی نبود که باید باشد؛ بنابراین فکر می‌کردم دولت، شهرداری، سازمان، نهاد یا ارگانی، متولی آثار انقلابی شود و آن‌ها را با کیفیت مناسب ضبط و بایگانی کند، نه این‌که رها و پراکنده باشند. هر چند سال یک بار، مسئولی می‌آید و از من می‌خواهد آن را اجرا کنم در حالی که این اثر و آثار دیگری از این دست که هنرمندان کشورمان آفریده‌اند، جزو گنجینه‌های تاریخ هنر این سرزمین است. نه لزوما این اثر بلکه تمام آثاری که برای دفاع‌مقدس ساخته شده باید با کیفیت خوب در بهترین استودیو‌های جهان ضبط شود. از جنگ هشت ساله همین آثار هنری می‌ماند که باید برای آینده حفظ شود. ۲۰، ۳۰ یا ۴۰سال بعد از تاریخ جنگ چه چیزی می‌ماند؟ یکی از یادگار‌های جنگ، موسیقی‌هایی است که برای آن ساخته شده از سرود‌ها گرفته تا سمفونی‌ها و هیچ‌کدام ضبط‌های ایده‌آل ندارند. باید بازسازی شوند و با کیفیت خوب در دسترس همه قرار گیرد. کار‌هایی که من انجام داده‌ام حتی تبدیل به آلبوم فیزیکی نشده که در دسترس مردم باشد. اصلا نمی‌دانم چرا این کار‌ها را به من سفارش دادند! برای این‌که داخل گنجه بگذارند؟!

سمفونی «خرمشهر» را بار‌ها از رادیو و تلویزیون شنیده‌ایم و مومان‌های مختلفش در پیوند با تصاویر خرمشهر در ذهن بسیاری از ما نقش بسته است.

این اتفاق اگر افتاده به همت خودم بوده یا مسئولی که معتقد بوده باید دین خودش را به مردم ادا کند، ولی کار ریشه‌ای و ساختاری برای حفظ و نگهدای این اثر و دیگر آثار هنرمندان انجام نشده است. چیزی که من می‌گویم، ورای این حرف‌هاست. این سمفونی یک موسیقی ملی است و از این دست موسیقی ملی کم نداریم. همه این‌ها باید درست و اصولی ضبط و ثبت شوند، چون جزو گنجینه هنری و موسیقیایی کشور محسوب می‌شوند. من حدود ۹ سمفونی ساخته‌ام که برخی اصلا حتی تبدیل به آلبوم نشده، برخی از آن‌ها حتی پخش هم نشده و برخی دیگر حتی در دسترس خود من هم نیست، چون به نهاد سفارش‌دهنده تحویل داده بودم و حالا مسئولان عوض شده‌اند و معلوم نیست آن قطعه کجا و دست چه کسی است. به نظرم یک نهاد یا ارگانی باید خودش را وقف آثار هنری دفاع‌مقدس کند و محافظ این آثار باشد. کتاب‌ها، جایگاه و گنجینه دارند و حفظ می‌شوند، اما در زمینه موسیقی، نقاشی، عکاسی و مجسمه فکر می‌کنم کم‌کاری شده است. درباره موسیقی واقعا کم‌کاری شده است. گرفتاری یکی دو تا نیست. بچه‌هایی که در ارکستر ملی و ارکستر سمفونی می‌نوازند با کمترین دستمزدی که ممکن است کسی بگیرد، کار می‌کنند، آن هم با این انرژی و با تمام وجود. حمایت چندانی هم نمی‌شوند. باید این نوازنده‌ها را دلگرم و برای‌شان رفاه ایجاد کرد؛ نه این‌که توقع کاخ داشته باشند همین که مجبور نباشند از ارکستر که می‌روند در چند آموزشگاه تدریس کنند، مسافرکشی کنند یا هر کار دیگری در حاشیه نوازندگی در ارکستر ملی، کافی است. امیدوارم مسئولانی که صدای مرا می‌شنوند، توجه بیشتری داشته باشند.

من خواب دیده ام...

تعداد قابل اعتنایی فیلم دفاع مقدسی در کارنامه مجید انتظامی هست؛ موسیقی‌های ماندگاری که ملودی آن در ذهن مردم مانده و حتی می‌توانند آن را به‌سادگی زمزمه کنند. انتظامی درباره چگونه نوشتن این ملودی‌ها می‌گوید: سراسر زندگی انسان از کودکی تا سالخوردگی پر از اتفاق است و این اتفاقات تجربه‌های او را می‌سازند. هر کسی در هر رشته‌ای که فعالیت می‌کند از تجربه‌های شخصی و از زندگی‌اش بهره می‌گیرد و هنرمندان این تجربه‌ها را در آثارشان بروز می‌دهند. ملودی‌هایی که من ساخته‌ام میراثی است که از کودکی گرد آمده و در بالا و پایین زندگی همراهم بوده و به آثارم راه پیدا کرده است.

من چند سال پیش خوابی دیده بودم که هیچ وقت درباره‌اش حرف نزدم؛ این خواب را نه یک بار بلکه چند بار دیده‌ام و همیشه ترسیده‌ام درباره‌اش حرف بزنم. فقط برای فرزندانم تعریف کرده بودم که مبادا برداشت‌ها یا قضاوت‌های نادرستی در پی داشته باشد، اما حالا فکر می‌کنم چرا باید پنهانش کنم. از سال‌ها پیش خواب دیده‌ام بسیار کوچک شده ام، قدم اندازه دو بند انگشت است و در فضا شناورم. چند برگ نت موسیقی هم جلوتر از من شناورند. من داشتم سعی می‌کردم به نت‌ها برسم و این تلاش در خواب‌های من ادامه دارد؛ بنابراین باید بگویم واقعا نمی‌دانم ملودی‌ها از کجا می‌آیند. وقتی آهنگی می‌سازم، نمی‌دانم اصلا چطور آن را نوشته‌ام و چطور باید بعدی را شروع کنم. در یک لحظه به ذهنم می‌آید و آن را در موبایل زمزمه و ضبط می‌کنم. قبل‌تر که موبایل نبود، آن‌قدر تکرار می‌کردم تا برسم جایی که بتوانم آن را بنوسیم. نمی‌دانم ملودی‌ها از کجا می‌آیند، چطور نوشته و کجا تمام می‌شوند، اما تا کاری مرا به لرزه نیندازد و مو‌های تنم را سیخ نکند به هیچ عنوان منتشرش نمی‌کنم. باید اتفاقی در خودم به وجود بیاورد تا آن را عرضه کنم.

روزنامه جام جم
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها