تجربه استقبال از برخی سریالها توسط مردم، نشان میدهد آنها همواره به دیدن سریالهای جذاب میپردازند؛ یعنی اگر سریالها و برنامههای خوب تولید شود، حتما مخاطب پای تلویزیون مینشیند و برنامهها را میبیند.
اگر ملاحظه میشود برخی سریالها مخاطب چندانی ندارند، شاید به یک نکته منفی برگردد در این بحث و آن هم یکشکل شدن آثار به لحاظ موضوعی و فرمی است.
اینکه تا یک فرم برنامه، گل میکند دهها نمونه آن کپی میشود و در شبکههای مختلف روی آنتن میرود، مطمئنا مخاطب را دلزده میکند. یا وقتی یک مدل سریالسازی ـ حالا کمدی یا غیرکمدی ـ موفق میشود، باز دهها نمونه شبیه آن تولید میکنند که اصلا خوب نیست.
مردم برای انگیزه داشتن جهت تماشای تلویزیون به تنوع ژانری نیاز دارند و در حوزه بازیگری هم باید چهرههای جدیدی انتخاب شوند که برای مردم جذابیت و تازگی داشتهباشند. آنها از اینکه مرتب یک یا چند بازیگر را با شمایل تکراری ببینند، خسته و دلزده میشوند و باید کاری کرد مخاطب خسته نشود.
اگر سازندگان برنامههای مختلف تقلید را کنار بگذارند و برای انتخاب ایده یا بازیگر، سراغ تکراریترین نمونهها نروند، قطع به یقین میتوانیم شاهد تولید برنامههای جذاب و زیباتری باشیم که میتوانند مخاطب را به وجد آورند.
نکته مهم دیگر کمرنگ شدن حضور بخش خصوصی در تولیدات تلویزیونی است که بهتر نیاز مخاطب را میشناسند. چه ایرادی دارد برای تولید برنامههای تلویزیونی از گروههای فعال برنامهساز در بخش خصوصی استفاده و کارها را به آنها واگذار کرد؟
اینکه تعدادی افراد ثابت به عنوان تهیهکننده و برنامهساز مدام فرصت کار داشتهباشند و بسیاری از فعالان بخش خصوصی نتوانند حتی هر چند سال یک کار برای تلویزیون تولید کنند، قطعا هم به ضرر توانمندان تلویزیون است و هم به ضرر مخاطبان.