نظیر آنچه بچههای دیروز و مخاطبان نسل دهه ۶۰ و ۷۰ میتوانند انجام دهند و در چشم برهمزدنی اسم چند فیلم خوب کودک و نوجوان را ردیف کنند. دلیل این یادآوری سریع، چپ پر و کثرت تولید فیلم در این زمینه و مهمتر از همه دوران طلایی و پررونق سینمای کودک و نوجوان در سالهای دور است. ما هم اینجا و به بهانه روز جهانی کودک و منباب خاطرهبازی، به عنوان نمونه سراغ برخی قهرمانها و نمادهای این سینما رفتیم، به امید روزی که بچههای نسل امروز هم در آیندهای نزدیک و در سریعترین زمان ممکن اسم فیلمهای محبوب خود در این زمینه را ردیف کنند.
امیرو / سازدهنی
یکی از درخشانترین فیلمهای امیر نادری که ضمن استفاده درست از اقلیم جنوب، فرهنگ بومی و به تصویرکشیدن روابط ملموس بچهها، واجد تاویل و برداشتهای فرامتنی هم است. قصه و مناسبات بچههای فیلم بهویژه رابطه عبدا... با امیرو بر سر بهرهکشی و استعمار و کولیگرفتن در ازای سازدهنی، همانقدر که بچگانه است و مخاطبان کودک و نوجوان با آن ارتباط برقرار میکنند، برای مخاطبان بزرگسال و منتقدان هم اهمیت ویژهای دارد، به تفسیرهای مهمی راه میدهد و بهطور توامان هم در گروه «برای کودک و نوجوان» میگنجد و هم «درباره کودک و نوجوان». آن فیکس فریم پایانی روی صورت امیرو بعد از انداختن سازدهنی به داخل آب دریا، به عنوان نشانه سرخوشی و رهاییاش از بند بردگی، از قابهای تماشایی سینمای
ایران است.
امیرو/ دونده
باز هم فیلمی از امیر نادری و باز هم چشمهای از دریای بیکران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در تولید فیلمهای درخشان. اینجا هم قهرمان، امیرو نام دارد و جنبهای دیگر از شخصیت و اسم خود کارگردان است. قهرمان نوجوان تنهایی که رویای سفر، رهایی و آزادی دارد و باوجود کارهای دمدستی مثل جمعآوری بطری و قوطی از میان زبالهها و فروش آنها، از هدفش دور نمیشود و با یادگرفتن الفبا، سواد و آگاهی به تحقق رویایش نزدیک میشود. دونده پر از لحظات تماشایی است، بهویژه آن سکانسهای پایانی که امیرو با پیروزی در مسابقه دو و در مجاورت شعلههای فروزان لولههای گاز، بهطور ضمنی به هدفمندی و ثمردادن تلاشهایش اشاره دارد.
کپل/ شهر موشها
درخشش و محبوبیت بعضی از شخصیتها و فیلمهای سینمایی کودک و نوجوان در ایران، ریشه در موفقیت آنها در تلویزیون دارد. فیلمهایی مثل شهر موشها و مجموعه آثار کلاهقرمزی در سینما از این جنس هستند و بچههایی که طی دوره پخش مجموعههای تلویزیونی با کاراکترهای این آثار آشنا و به آنها علاقهمند شدهاند، در قصههای سینمایی هم با شخصیتهای محبوبشان همراه میشوند. استقبال از فیلم شهر موشها ساخته مرضیه برومند و محمدعلی طالبی هم متاثر از موفقیت و محبوبیت مجموعه تلویزیونی مدرسه موشها بود. در میان انواع و اقسام موشها، مخاطبان عروسک کپل را به دلیل پرخوری و بامزگیهایش بیشتر دوست داشتند که خلق آن ماحصل هنر حمید جبلی بود.
بابک احمدپور/ خانه دوست کجاست؟
برادران احمدپور (بابک و احمد) که به ترتیب نقش دو همکلاسی به نام احمد و محمدرضا نعمتزاده را در این فیلم به کارگردانی عباس کیارستمی بازی میکنند از شمایلهای سینمای کودک و نوجوان ایران در جهان هستند، بهویژه بابک که با نقشی یگانه و فداکارانه و برای تنبیه نشدن دوست و همکلاسیاش، همه سختیها را به جان میخرد و برای رساندن دفتر مشق محمدرضا راهی خانه دوست میشود. بالا رفتن احمد (بابک احمدپور) از آن جاده زیگزاگی تپهای با تکدرختی بر فرازش با موسیقی انتخابی از ساختههای امینا... حسین، یکی از مهمترین قابهای تاریخ سینمای ایران است.
گلنار/ گلنار
بخش زیادی از رونق سینمای کودک و نوجوان در دهههای ۶۰ و ۷۰ حاصل همکاری مستمر گروهی متخصص و علاقهمند این گونه سینمایی بود، فیلم گلنار هم از این قاعده مستثنی نبود و همکاری چهرههایی، چون کامبوزیا پرتوی (نویسنده و کارگردان)، وحید نیکخواهآزاد و فرشته طائرپور (تهیهکنندگان) و کامبیز صمیمی مفخم (طراح صحنه و لباس) از مهمترین دلایل درخشش این فیلم بود. البته حضور دلنشین غزل شاکری در نقش قهرمان قصه و فضای موزیکال فیلم و ترانههایی، چون «گلنار مثل گلی بود که گفتن پرپر گشته/ شکر خدا دوباره به ده ما برگشته» هم نقش بسزایی در موفقیت فیلم گلنار داشت.
پاتال/ پاتال و آرزوهای کوچک
خیال، عنصر تقریبا گمشده این سالهای سینمای کودک و نوجوان ایران است، درحالیکه یکی از دلایل مهم موفقیت و محبوبیت آثار سالهای دور همین خیالپردازی و فانتزی موجود در آنها بود. مثل فیلم پاتال و آرزوهای کوچک به کارگردانی مسعود کرامتی (از فعالان همیشگی سینمای کودک و نوجوان) که غول ریزه میزهاش را از داخل یک کره جغرافیایی خارج میکند و وحید و دیگر دوستانش را به آرزوهای کوچکشان میرساند، همینقدر ساده و درعین حال فانتزی و رویایی.
کلاهقرمزی/ کلاهقرمزی و پسرخاله
محبوبیت مجموعه تلویزیونی کلاهقرمزی، در سینما هم جواب داد و این شخصیت عروسکی و پسرخاله و همکاری همیشه خوب حمید جبلی و ایرج طهماسب، تماشاگران زیادی اعم از خردسال و بزرگسال را در سال ۷۳ به سالنهای سینما کشاند و فیلم کلاهقرمزی و پسرخاله به یکی از پرفروشترین و پرمخاطبترین فیلمهای سینمای ایران تبدیل شد. فیلمهای کلاهقرمزی و سروناز و کلاهقرمزی و بچه ننه هم دیگر دنبالههای این فیلم هستند که البته نتوانستند به جذابیت و محبوبیت فیلم اول برسند.
سینا/ سفر جادویی
یکی دیگر از فیلمهای موفق دهه ۶۰ که باز هم عنصر فانتزی در آن حرف اول را میزند و هنوز هم بچههای دیروز، رفتن پرماجرا و خیالانگیز به داخل ماشین لباسشویی را از یاد نبردهاند. ضمن اینکه در کنار این فانتزی و توجه به بحث سرگرمی، شیوههای تربیتی نادرست مثل تنبیه کودکان هم با زبانی ساده و کودکانه مطرح و نقد میشود.
علی/ علی و غول جنگل
یکی از فیلمهای پرماجرای کودک و نوجوان در دهه ۶۰ بود و قصه پسری به نام علی را روایت میکرد که شایعه شده پدر و مادرش سالها پیش توسط مرد جنگلی کشته شدهاند. نقش غول جنگلی را با گریم سنگین، مهدی هاشمی بازی میکرد که دلبستگی فراوانی به بچهها داشت و بهجز این فیلم، در آثار دیگری، چون بهترین بابای دنیا، الو الو من جوجوام و روز کارنامه هم بازی کرد. انتخاب بازیگر و اسم نقش علی هم باتوجه به حضور امید آهنگر در نقش علیکوچولو (در سریالی تلویزیونی به همین نام) انجام شده بود.
گلدونه/ گربه آوازهخوان
سینمای کودک و نوجوان دهههای ۶۰ و ۷۰ نشانی از سینمای دستوری و بخشنامهای نداشت و استمرار و موفقیتش را مدیون درخشش خودش بود. به عنوان مثال موفقیت فیلمی مثل گلنار، فضا را برای ساخت فیلم کودکانه دیگری به کارگردانی کامبوزیا پرتوی فراهم کرد؛ فیلم گربه آوازهخوان که باز هم در فضایی عروسکی و با عنصر خیال روایت میشد، موفق شد نظر مخاطبان کودک را به خود جلب کند. اینجا هم نقش موسیقی و ترانههای دوستداشتنی موثر است و مخاطبان فیلم هنوز هم «گربه خوشصدا منم/ ببین چه خوب ساز میزنم» را به یاد دارند.
مجید/ شرم
یکی از مشهورترین و محبوبترین شخصیتهای نوجوان تلویزیون و سینمای ایران، مجید با بازی مهدی باقربیگی است. کاراکتری که با کارگردانی کیومرث پوراحمد و براساس قصههایی نوشته هوشنگ مرادی کرمانی، ماجراهای ملموس نوجوانی بازیگوش و بیقرار را روایت میکرد و باعث همراهی و همدلی بچههای همسن و سالش میشد. موفقیت سریال قصههای مجید، موجب تولید چند نسخه سینمایی هم شد؛ همین شرم که داستان کمرویی مجید برای بازپسگیری پولش از آقای کیوان را طرح میکرد و فیلمهای سفرنامه شیراز، صبح روز بعد و نان و شعر از این جملهاند.
علی/ بچههای آسمان
کودکان و نوجوانان نقش مهمی در سینمای مجید مجیدی دارند و این فیلمساز بهخوبی از وجود معصومانه بچهها برای بیان مفاهیم ارزشمند آثارش بهره میبرد. علی بچههای آسمان برای جبران گم کردن کفشهای خواهرش، چنان جنم و مردانگی و فداکاری از خودش نشان میدهد که با سن و سال کمش، معلم بزرگترها هم میشود. بوسه ماهیها بر پاهای خسته علی در آن قاب پایانی، لحظهای بهیادماندنی در سینمای ایران است.
گنجو/ دزد عروسکها
اوضاع سینمای کودک و نوجوان و آثار تلویزیونی مرتبط با آن در دهههای ۶۰ و ۷۰ همیشه هم گل و بلبل نبود و گاهی شخصیتهایی داشت که بچهها را میترساند. آنهایی که سمندون و دوندون و همین گنجو دزد عروسکها را دیدهاند و با دیدنشان ترسیدهاند، میدانند چه میگوییم. گنجو (با بازی اکبر عبدی) و عجوزه (با بازی آزیتا حاجیان) به عنوان ضدقهرمانهای قصه که عروسک بچهها (لیلا و بهرام) را میدزدند و نمیخواهند بچهها روی آرامش را به خود ببینند با هرلحظه حضورشان لرزه بر اندام بچهها میانداختند. با همه این رعبآفرینیهای بامزه، دزد عروسکها جزو بهترین و خاطرهانگیزترین آثار سینمای کودک دهه ۶۰ است.
روزنامه جام جم