مصداق اصلی این ماجرا گزارش امروز ماست، رواج فضاهایی به نام «خانه بازی» برای کودکان این سالها.
حذف خانههای حیاط دار از زندگی مردم شهرنشین یعنی حذف مهمترین فضای امن بازی کودکان، اما در کنار این خلأ، فضایی تشکیل شده است به نام خانههای بازی که کارکردش همان حیاط خانههای قدیم است با این تفاوت که حالا بهواسطه نبود این فضا در خانهها باید مبلغی را بپردازید تا به صورت کپسولی از این موهبت برخوردار شوید. البته که این تنها دلیل رواج این مشاعل نیست و تغییرات زندگی فقط در بخش فضای زندگی یا همان خانه به شهرنشینان تحمیل نشده است، چرا که سبک زندگی امروز ایرانیها همانی نیست که در گذشته بود. اغراق نیست بگوییم حالا دیگر در شهرهای بزرگ ایران جمعیت خانمهای خانهدار کمتر از آنهایی است که کار میکنند و خانههای بازی فارغ از فضایی که به کودکان میدهد قرار است خلأ همبازی (مادر یا پدر) را هم پر کند، اما وقتی فعالیتهای این خانهها را رصد کردیم به نتایج جالب توجهی فارغ از آنچه گفتیم رسیدیم، از گستره پراکندگی آنها در شهری مثل تهران گرفته تا قیمت خدماتی که آنها ارائه میدهند.
خانه بازی کودک عموما به مراکزی میگویند که اجرای برنامههای متنوع فرهنگی و هنری را از طریق آموزش، پژوهش، مشاوره و تفریح برای گروه سنی کودکان شش ماه تا شش سال تمام ارائه میدهد. این تعریف کلی و یک خطی از آن چیزی است که حالا رواج یافته است. البته این تعریف یک همپوشانی گستردهای با مهدکودک دارد، اما مهم است بدانیم خانههای بازی، مهدکودک نیستند. ماجرای مهدهایکودک طی یکدهه گذشته آنقدر رهاشده بود که تنها با هشدارهای چندباره رهبری پیرامون آن تصمیماتی برای ساماندهی وضعیت آنها گرفته شد، اما آنطور که از قرائن برمیآید بسیاری از این مهدهایکودک با تغییر نام خود به مراکز خانههای بازی به روش کاری خود در مهدهایکودک ادامه میدهند.
خانه بازی مفهومی متفاوت از مهدکودک دارد و این دو را نباید اصلا یکسان دید. این مراکز که با نام خانه کودک شناخته میشوند برای نگهداری از کودکان بهصورت ساعتی و موقت هستند. مهدکودک از کودکان نگهداری دائمی میکند درحالی که خانه کودک نگهداری موقت و ساعتی را در دستور کارش قرار داده است. البته آنطور که مشخص است خانه بازی برای خانوادههایی که کودکان خود را ثبتنام ماهانه و منظم میکنند، کلاسهای آموزشی مهیا میکند. مجوز خانه کودک را شهرداریها صادر میکنند و سرمایه از سمت مدیرمسئول است، اما آنچه بدیهی به نظر میرسد اینکه هیچ نظارتی بر مفاهیم آموزشی به کودکان در این خانهها وجود ندارد.
مشغله بالای والدین در سالهای اخیر به معنای یک تغییر شگرف در نوع سبک زندگی خانوادههاست. پیامدهای این تغییرات را میتوان در تغییر جایگاه نهاد خانواده در شرایط کنونی هم به چشم دید، تا چند دهه پیش نهادی به نام خانواده تاثیر شگفت و موثری در تصمیمات اعضا داشت. به نوعی راهبری آینده زندگی فرزندان عموما از خانوادهها شکل میگرفت، اما این کارآمدی حالا نزدیک به یکدهه است که تاثیرش را از دست داده است. بهعنوان مثال پژوهشی که روی فرهنگ رفتاری خانوارها توسط مرکز ملی آمار ایران صورت گرفته نشان میدهد بیش از ۴۰درصد افراد مورد سؤال قرار گرفته شده عنوان کردهاند در صورت مشکلی برای آنها مطمئن هستند که از سوی خانواده حمایت نخواهند شد. این داده هولناک نشان از تغییرات گسترده سبکزندگی میان خانوادههای ایرانی دارد. نمودی که اگر به صورت دومینووار آن را بازنگری کنیم به مواردی همچون فراگیری و رونق مراکزی همچون خانههای بازی میرسیم. اینکه کودکان به جای داشتن همبازی (احتمالا بهواسطه تکفرزندی) باید در این مراکز به دنبال فراگیری آداب اجتماعی باشند و مهمتر از آن اینکه سهم کوتاهتری از حضور در آغوش والدین خود نسبت به کودکان دهههای گذشته دارند. برونسپاری تربیت فرزندان از سوی برخی خانوادهها احتمالا باید یکی از دلایلی باشد که پیامدهایش را در پژوهشهای اجتماعی چند سال آینده بهتر درک کنیم، همچون پژوهش یاد شده که میتواند نهیب بزرگی به تصمیمگیران حوزه اجتماعی باشد.
روزنامه جام جم