فقدان تنوع ژانری در سینمای ایران، آسیب جدیاش کاهش رغبت مخاطب در نزدیک شدن به گیشههاست. گونه فیلم سیاسی، گمشده مهم در یکدستی فیلمهای تولیدی است. اگر این رویکرد بدیهی را قبول داشته باشیم که مخاطبان با پیگیری فیلم و رمان تجربههای مختلف را پشتسر میگذارند بدون اینکه لازم باشد خود به رویدادهای خطرساز ورود کنند بیشتر به نقش کتاب و ب خصوص فیلمدیدن توسط شهروندان از گروههای سنی متنوع پی میبریم. سینما، پدیدهها را زنده میکند وعینیت میبخشد لذا تماشاگران با همذاتپنداری روی پردهها زودتر از وقوع، آن را به تجربههای خود میافزایند.
سینمای ایران طی سالهای پس از انقلاب بهرغم فراز و فرودهای پرتعداد اتفاقات سیاسی داخلی و فرامرزی، اما کمتر از پنج فیلم سیاسی در قالب ژانر را میتوان رصد کرد که بارزترین آنها فیلم قلادههای طلا است.
وقتی سینما در گونه سیاسی وجود ندارد، فیلمهای اجتماعی شبهروشنفکرانه جایگزین آن میشود؛ فیلمهایی که با متلک و ایما و اشارههای به اصطلاح نمادین برای خود و سازندگانش پاساژ سیاسی باز میکنند. فیلم سیاسی مطابق قواعد ژانر به آثاری اطلاق میشود که درباره رویدادها و اتفاقات سیاسی باشد.
سینمای غالب جهان از آمریکا، هند و اروپا تا کره سالهای اخیر، التفات ویژهای به تولیدات تصویری سیاسی داشته و دارند. اینگونه سینمایی به دلیل داشتن مخاطب انبوه از جایگاه معتبر و محکمی برخوردار است، حال آنکه کشور ما در مقام داشتن رتبه خوب تولید، ولی با سینمای سیاسی بیگانه است، چرا؟
نخستین مانع و بازدارنده تولید فیلم سیاسی به مدیران دولتی و بهخصوص اسیر در رویکردهای جناحی مربوط میشود. این مدیریت که شاید یکبار هم قانون اساسی را مرور نکرده باشد و از ظرفیتهای آن در زمینه گفتمان درون نظام بیاطلاع یا فاقد تحلیل عمیق است، با آییننامههای قدیمی و کهنه همواره سد محکمی در برابر ساخته شدن فیلمهای سیاسی ایجاد کرده یا با ممیزیهای سلیقهای و متاثر از جناحهای مرتبط، فیلمسازان را دلسرد و منزوی کرده است.
چند روز قبل، عماد افروغ عضو شورای نمایش در دولت اعتدال از واقعیت حاکم بر شوراهای آن مدیریت و روال و روند حاکم در ادوار مختلف در برخورد با فیلمهای سیاسی پرده برداشت. مرور بخشی از صحبتهای او به این بحث کمک میکند: «در شورای پروانه نمایش بودم و میدیدم هر فیلم سیاسی را به تیر ممیزی گرفتار میکردند، اما پروانه هر فیلم لودهای را سریعا امضا میکردند... زمانی که فضا را سیاستزدایی میکنید جامعه واکنش نشان میدهد و میخواهد سیاسی شود، الان سیاسی شده است...»
دومین بازدارنده نبود یا کمبود فیلم سیاسی به خود فیلمسازان مربوط میشود. فیلمسازانی که تجربه و تخصص لازم را در سینمای ژانر ندارند؛ پس درکشان از فیلم سیاسی نمونههای غرغرو، تلخ و تیرهنمایی از همه چیز و هر اتفاقی است. این فیلمسازان، سینما را با حزب و گروه سیاسی اشتباه گرفته و به جای خلق یک رویداد سیاسی، سلسله گفتگوهای رادیویی راه انداخته و به جای ارائه درامهای جاندار و جذاب درباره پروندههای سیاسی، در پی شعارهای سیاسی براندازانه هستند. رویکرد این گروه از فیلمسازان که عمدتا هم برای خارج فیلم میسازند، باعث واکنش تندتر مدیریتها شده و انسداد را بیشتر میکنند.
پخش برنامه «شیوه» از شبکه چهار نشان میدهد ظرفیت و تحمل نظرات مختلف سیاسی در بدنه مدیریت کلان کشور وجود دارد، پس چرا در سینما نباید شاهد روایت و قرائتهای مختلف از پدیدههای سیاسی باشیم.