این زایش چنان بهسرعت اتفاق میافتد که همه آمارهای رسمی از آن جا میمانند و زنگار کهنگی میگیرند. حتی هماکنون که این سطرها خوانده میشود نیز بر تعداد زنان سرپرست خانوار یا زنان خودسرپرست افزوده میشود در حالی که مشکلات ریز و درشت در زندگی بخش بزرگی از آنها نیزعمق بیشتری میگیرد. مرکز آمار ایران میگوید زن سرپرست خانوار کسی است که مسئولیت تامین معاش خانواده را بهعهده دارد، اما پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان معتقد است زنی که همسرش فوت کرده، بانویی که طلاق گرفته یا هرگز ازدواج شده یا به دلایلی از خانوادهاش جدا شده، زن سرپرست خانوار محسوب میشود. به این ترتیب طبق تعریف اول بیش از سه میلیون و ۴۰۰هزار و طبق تعریف دوم بیش از چهارمیلیون و ۱۰۰ هزار زن سرپرست خانوار در کشورمان وجود دارد که برای ادامه حیات، چالشهای متنوعی دارند.
شناختهشدهترین چالش زنان سرپرست خانوار و خودسرپرست مشکلات مالی است، اما فشاری که کمتر از تنگناهای مالی دیده میشود قوانین نانوشتهای است که فرهنگ و محیط اجتماعی به این زنان تحمیل میکند؛ علاوه بر این که مشکلات روانی و عاطفی از جمله تحقیرها، انگ خوردنها و همه تنهاییهایی که این زنان یکتنه به دوش میگیرند نیز حکایت جداگانهای دارد. در مورد وضعیت زنان سرپرست خانوار اعداد و ارقام قابلتاملی در دست است، مثل آمار سال گذشته مدیرکل وقت دفتر امور حمایتی و توانمندسازی وزارت رفاه که گفته بود حداقل۶۰ درصد زنان سرپرست خانوار کشورمان بالای ۵۰سال سن دارند که در استانهای شرقی کشور جریان برعکس میشود و حدود ۷۰درصد زنان سرپرست خانواده زیر۴۰سال هستند و اکثرشان کمتر از ۱۸سال سن دارند. به نقل از این مسئول وقت، بیش از ۷۸۰۰ بانوی سرپرست خانوار که تحت پوشش نهادهای حمایتی قرار گرفتهاند نیز درگیر شکلهای مختلفی از معلولیت هستند در حالی که از هر ۱۰نفرشان یک نفر بالای ۵۰سال سن دارد. اگر به استناد همین آمارها بدانیم که نیمی از زنان سرپرست خانوار در کشورمان بیسواد هستند و آن یکسومی که سواد دارند نیز تحصیلاتشان ابتدایی است، آنوقت بهتر به وضعیت خاص این زنان و ضرورت جدی گرفتن حمایتهای مادی و معنوی از آنها پی خواهیم برد.
گزینهای که کمتر دیده میشود
سال ۹۷ آمارگیریها روشن کرد که در مناطق شهری بیش از ۳۳ درصد خانوارهای زن سرپرست جزو خانوادههای فقیر هستند و فقر در این خانوارها دو برابر بیشتر از خانوادههای مردسرپرست است، اما هیچ آمارگیری ملی تاکنون نشان نداده از این تعداد بانوی تنها مانده چه تعداد مایل به ازدواج هستند و اساسا برای چند درصد از آنها موقعیتهای ازدواج پیش میآید، ولی به دلایلی (که آنها نیز به دقت شمرده نشده است) مجبور به گفتن جواب نه شدهاند.
این درحالی است که همواره در موضوع زنان سرپرست خانوار ابعاد مادی قضیه مد نظر قرار گرفته و بعد روانی و عاطفی این زنان تقریبا نادیده گرفته شده است. مثلا سرپرست دفتر توانمندسازی خانواده و زنان سازمان بهزیستی کشور دو ماه پیش شرایط پرداخت وام ودیعه مسکن به زنان سرپرست خانوار را اعلام کرد و توضیح داد که شرط دریافت این وام، پرجمعیت بودن خانواده است، بیآنکه توجه داده شود که وامگیرندگان فارغ از اینکه خانوادهای بزرگ یا کوچک را سرپرستی میکنند اغلب برای بازپرداخت چنین وامهایی مشقتهای مختلفی را متحمل میشوند که به چالشهای روحیشان دامن میزند.
اینجاست که برخی کارشناسان که موضوع را انسانیتر میبینند و مشکلات را از ورای حساب و کتابهای مادی مینگرند به خود زنان بهمثابه یک انسان که نیازهای متنوعی دارد، توجه میکنند. برای نمونه بهاره حقیقی فر، جامعهشناس که مدافع اجرای طرح بیمه اجتماعی زنان سرپرست خانوار است این بیمه را ابزاری برای ارتقای امنیت روحی و روانی و کاهش دغدغههای این زنان میداند، بهخصوص در خردهفرهنگهایی که نسبت به مشارکت زنان سرپرست خانوار در محیط بیرون از خانه اعتماد کافی بهویژه در جنبههای اخلاقی و رفتاری وجود ندارد. او به باورهای سنتی غلط درباره این گروه از زنان نیز اشاره دارد و میگوید: «زنانی که به علت فوت همسرانشان سرپرست خانوار هستند زمانی که قصد ازدواج مجدد دارند، به بی مهری نسبت به همسر اول محکوم میشوند در حالی که در صورت جدایی از همسر، ازدواج دوم ممکن است حمل بر مسائلی همچون تنوعطلبی شود.» این در شرایطی است که در همین فرهنگ اگر مردان در شرایط مشابه اقدام به ازدواج کنند امری بدیهی یا کمتر ناپسند تلقی میشود در حالی که خیلیها فراموش میکنند در ذات نیازهای انسانی، تفاوتی میان زنان و مردان وجود ندارد.
چه وصلتی راهگشاست؟
آنچه اغلب در مورد زنان سرپرست خانوار نادیده گرفته میشود نیازهای روانی و عاطفی آنهاست که به دلیل برآورده نشدن باعث بروز نگرانی، اضطراب و احساس ناامنی نسبت به آینده و شکلگیری اختلالات روانی مانند افسردگی، وسواس و پرخاشگری در آنها میشود. اینها گفتههای سمانه اسماعیلزاده، روانشناس است، کسی که منتقد موازیکاری دستگاههای متولی در حوزه زنان سرپرست خانوار نیز هست، دستگاههایی که به اعتقاد وی موجب شکل نگرفتن پوشش کامل حمایتی و نظارتی و توانمندسازی این گروه از زنان شدهاند.
این روانشناس بهدلیل همین ناکارآمدیهای حمایتی، ازدواج مجدد برای زنان سرپرست خانوار را بهعنوان یک گزینه راهگشا مد نظر دارد البته با این شرط که ازدواج در زمان مناسب و با همسری که قدرت درک و التیامبخشی دارد، صورت بگیرد. در پاسخ به این پرسش ما که آیا ازدواج مجدد میتواند گره زندگی مشکلات زنان سرپرست خانوار بهخصوص بخش آسیبپذیر این قشر را برطرف کند دکتر حسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران البته پاسخ متفاوتتری داد و گفت: ازدواج مجدد یکی از راههایی است که میتواند زنان را از چرخه وابستگی به نظام حمایتی خارج کند و زیر چتر امنیت خانواده قرار دهد، ولی به شرط این که وصلتی مناسب صورت بگیرد. به گفته وی در یک ازدواج مناسب ویژگیهایی از جمله انطباق فرهنگی، پذیرش حقوق برابر، شناخت طرف مقابل و به رسمیت شناختهشدن زن بهعنوان کسی که نباید تحقیر شود و ساکت بماند حتما وجود دارد. در این میان شاید پیشنهاد رئیس سازمان بهزیستی کشورمان نیز کارساز باشد، این که «ازدواج زنان سرپرست خانوار محلهمحور شود» تا به جای این که محل زندگی این زنان جایی برای نشستن زخمهای جدید بر پیکر آنها باشد، مکانی برای به آرامش رساندن این زنان باشد.
روزنامه جام جم