شاید کلید پخش سریالهایی با محوریت نخبگان ایرانی را بچه مهندس زد که توانست چهره جواد جوادی را در قامت یک مهندس جوان روی آنتن ببرد. اما بیهمگان در ادامه سریالهای این چنینی توانست پا را قدری فراتر بگذارد و یک درام همراه با قصه جوان نخبه ایرانی را نشان دهد.
امیرعلی با بازی محمد صادقی همان ابتدا به زندان میافتد و بعد از بیرون آمدن از زندان تلاش میکند گلیم خود را از آب گلآلودی که برایش ساختهاند، بیرون بکشد. هرچند همه این تلاشها به بنبست میخورد و بدبیاری همراه امیرعلی میشود. بسیاری معتقدند سریال بیهمگان به دو بخش تقسیم میشود که در بخش اول همه چیز تلخ و سیاه است و در بخش دوم درهای خوبی برای امیرعلی و همراهانش به یکباره باز میشود. انگار برخلاف شعر «بیهمگان به سر شود...» این بار قرار است حتی بدون او هم به سر شود.
امیرعلی در بخش دوم سریال و بهناچار، وارد یک زندگی میشود که هیچ بخش آن پذیرای او نیست. وارد شدن به خانواده مردی که گفته میشود امیرعلی قاتل اوست، روبهرو شدن با فرزندان زن و قبل از همه اینها، دل کندن از ازدواج با دختری که از ابتدای سریال دل در گروی ازدواج با او داشت. اما بخش دیگر ماجرای بیهمگان مربوط به یک تابو و کنار زدن آن است. تا قبل از این هر بار صحبت از ازدواج میشد پای تابویی به نام ازدواج با زن بیوه هم به میان میآمد. بیهمگان این تابو را کنار زد. چه بسا که یک قدم جلوتر رفت و زنی بیوه، اما سرپرست خانوار را نشان داد که دو فرزند دارد و با درست کردن ترشی، خرج زندگیاش را میدهد. امیرعلی تازه از زندان بیرون آمده و با شرط عموی این زن، با او ازدواج کرده تا خونبهای همسر مرده او باشد. برخلاف انتظار، همهچیز به یک روال درست میافتد. مخاطب حالا همدلی بیشتری با امیرعلی و مریم به عنوان یک خانواده تازه میکند؛ خانوادهای که با گذشتن هر دو از دل مشکلات به این نقطه رسیده و توانسته پا بگیرد.
امیرعلی تجربه کار کردن در صنعت را دارد و مریم ترشی آماده میکند. تلاش میکنند دغدغههایشان را کنار هم بگذارند و سایتی برای فروش ترشی راه بیندازند. اشاره کوتاهی که شاید به ظاهر برای مخاطب، ساده یا بیاهمیت باشد، اما نشان از گره خوردن دو فرد غیرمرتبط زیر سقف یک خانه مشترک دارد. خاصیت بیهمگان همین کنار زدن انتظارات مخاطبان و ایجاد یک تصویر متفاوت است. درست زمانی که مخاطب انتظار دارد امیرعلی وارد زندگی با الناز شود یا دست کم با افتادن به زندان، تلاش دوبارهای برای بیرون آمدن کند، با شرط عموی مریم برای آزادیاش از زندان موافقت میکند. یا جایی که مخاطب انتظار دارد پدر الناز با بازی مهدی سلطانی اطلاعات به دست آمده برای تبرئه شدنش را به پلیس بدهد، میبیند که پدر الناز فرار میکند و ماجرا وارد گره جدیتریمیشود. کفه سنگین بیهمگان را باید در بازی مهدی سلطانی دید که حتی بازیهای دیگر را هم تحت تاثیر خود قرار میدهد. نقش پدری مقتدر و مطمئن که شاید تکراری باشد، اما هنوز هم برای مخاطب جذابیت دارد. سلطانی در سریال پدر هم نقشی شبیه به بیهمگان داشت با این تفاوت که آنجا وجهه مذهبی او بالاتر و پررنگتر بود. حاجعلی تهرانی سریال پدر، این بار چهره متفاوت پدری تاجر را در بیهمگان به نمایش میگذارد که بیشباهت به حاج محمود فروزش سریال افرا نیست. شاید یک تفاوت دیگر هم بین بیهمگان و افرا باشد که مرتبط به جابهجا شدن نقش قاتل و مقتول است که در بازی محمد صادقی به خوبی نمایان است.
روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد