چند قسمت از این سریال به موضوعی خاص و حال و هوای متفاوتی اختصاص یافت. مثلا بخشی از سریال به اواخر عصر قاجار، قسمتهایی به جنگجهانی اول، بخشهایی به کودتای ۲۸ مرداد و... میپردازد تا به فتح خرمشهر میرسد. این ساختار روایی طولانی باعث شد تا در چشم باد به جای یک سریال، مجموعهای از چند سریال شود. به طوری که برخی از این بخشها با هم قابل مقایسه نیستند. مثل بخش اختتامیه که باید برای آن شأن و جایگاهی متمایز و جدا با کل سریال قائل شد. در همه قسمتها، تکیه بر طراحی صحنه چشمگیر و حیرتانگیز است. بهویژه در فصلی که به جنگجهانی اول اختصاص دارد، سکانسهای پرواز بیژن ایرانی به عنوان خلبان ارتش ایران بر فراز آسمان و همچنین صحنههای جنگ و درگیری در این فصل، فراتر از یک اثر تلویزیونی و در قالب سینمایی و متناسب برای پرده بزرگ طراحی شدهاند. اما در دو سه قسمت پایانی، این زیبایی بصری و تکنیکی، با زیبایی معنایی در هم آمیخته است.
دکوپاژ، میزانسن، طراحی صحنه و از همه مهمتر، جلوههای ویژه چشمنواز و تماشایی، کالبدی شدند برای تجلی حماسه فرزندان ایران. در ترسیم صحنههای جنگ از بزرگنمایی اعمال نظامی پرهیز شد و تکیه اصلی بر ایثارگری لشکر امامزمان(عج) بود.
همه ما فیلمهای جنگی بسیاری را به خاطر داریم که برای برانگیختن حس حماسه و بازتولید روحیه سلحشوری رزمندگان، در نمایش توانمندیهای سربازان ما دست به اغراق زدند. مثلا دو سه رزمنده ایرانی، بدون هیچ منطقی یک گردان از دشمن را شکست میدادند. این گونه تصویرسازی از جنگ گرچه با نیت خیر انجام میشد، اما غیرقابل باور بود و فداکاری رزمندگان را نیز کمرنگ جلوه میداد.
مسعود جعفریجوزانی در سریال در چشم باد برعکس این نوع فیلمها عمل کرده و نشان داده پیروزیهای ایران در جنگ هشتساله، با چه دشواریهایی به دست آمدند. فضای سهمگین حاکم بر عملیاتها و نفسهایی که در هر دم و بازدم با شهادت درآمیخته بودند، به خوبی در این سریال بازنمایی شدهاند.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد