این گستره قومیتی و فرهنگی، خالق فضایی باز و متنوع برای تولید آثار مستند بکر، ارزشمند و مخاطبپسند است. سوژههای نابی که بیشک لازمه شناسایی آنها، اشراف جامع و کامل در موضوع را میطلبد.
بسیار مستندهای اقلیمی از مراسمها، شخصیتها، روایات و ... ساخته میشوند اما به دلیل آشنایی جزئی مستندساز با موضوع، عدم شناخت لایههای زیرین جامعه، نداشتن اشراف به روایتهای منطقه، ناتوانی در برقراری ارتباط با افراد و ... تصویری الکن و ناقص پیشروی مخاطب قرار میدهند و نهتنها هیچ کمکی به شناساندن اقلیمها و مناطق ایران نمیکنند، بلکه با پرداخت بد به داستانها و روایتهای این مناطق، باعث دلزدگی میشوند.
از این رو باید مستندسازی را به سمتوسویی برد که فیلمسازان خود منطقه که اشراف کاملی بر سوژهها و داستانهای مناطق خود دارند، رویکردی بومگرایانه به موضوعات داشته باشند تا هم زمینه آشنایی بیشتر مردم با منطقه خود را فراهم کنند و هم بتوانند داستانها و شخصیتهای جغرافیای خود را به جامعه کلی کشور و حتی جامعه جهانی معرفی کنند. از همینجاست که جایگاه فیلمسازان بومی در ساخت اینگونه مستند بیش از پیش اهمیت مییابد. فیلمسازان به واسطه شناخت گستره زیستی، آداب و رسوم، فرهنگ، فولک و... میتوانند داستانها، شخصیتها و فرهنگ منطقه خود را بهتر معرفی کنند و چشماندازی زیبا از امروز را در برابر چشمان مخاطبان قرار دهند. ایدهای که تفکر تمرکززدایی در ساخت فیلمهای مستند را بیش از پیش مهم میکند.
«سینما حقیقت» بهعنوان قطبنمای سینمای مستند و یکی از محبوبترین جشنوارههای سینمایی کشور در شانزدهمین دوره با علم به این موضوع تلاش کرد تفکر تمرکززدایی را بهعنوان یکی از ارکان جشنواره مدنظر قرار دهد. موضوعی که محمد حمیدیمقدم، دبیر جشنواره سینما حقیقت با تاکید براینکه: «مرکز گسترش طی دو سال نشان داده که مبنایش توجه به استانها و هنرمندانی خارج از تهران است. ریلی دوساله که در مرکز گذاشته شده و تقریبا تبلور آن در جشنواره امسال در حال نتیجهدادن است» بر آن صحه نهاد و به نظر میتواند در سالهای آتی نویدبخش خبرهای خوشی برای مستندسازان بومی باشد اما آیا این ریل دوساله، پاسخگوی مستندسازی بومی بوده است؟ آیا مستندسازان بومی با تمرکز جشنواره سینماحقیقت میتوانند به ثبت ایدههای قومیتی خود امیدوار باشند؟ در حاشیه جشنواره سینماحقیقت، سؤالات خود را با تعدادی از کارگردانان حاضر در شانزدهمین جشنواره سینماحقیقت به اشتراک گذاشتیم.
اشراف به سوژه و اقلیم
حدیث جانبزرگی، از اهالی تهران است که در یک سفر جذاب به جنوبشرقی ایران، مستند «واهک» را از دل زندگی یکی از شخصیتهای این منطقه بیرون کشیده است. او در این مستند داستان زنی از خطه بلوچستان را روایت میکند که با پشتوانه همسرش در راه بهبود و اصلاح جامعه محروم خود تلاش میکند.
او درباره دغدغهاش در ساخت مستند واهک گفت: خیلی دوست داشتم درباره زنان روستایی که فعالیت اثرگذار دارند کاری بسازم. یکبار از طریق دوستی به سیستانوبلوچستان دعوت شدم. در چابهار افرادی را دیدم و با آنها صحبت کردم و به مرور سوژه را انتخاب کردم.
بیشک، ناآشنایی با منطقه، آداب و رسوم، زبان و حتی شیوه رفتاری، یکی از مشکلاتی است که این مستندساز با آن روبهرو بوده: «کار سختی است. یک مستندساز باید به سوژهاش اشراف داشته باشد و چون سوژه در اقلیم دیگری بود، مطمئنا عدم آشنایی با آداب و رسوم و زبان و گویش، برقراری ارتباط را برایم سخت کرد.»
جانبزرگی درباره این موضوع که یک مستندساز بومی، آیا نمیتواند راوی بهتری از منطقه خود باشد، توضیح داد: «هم بله، هم نه! مطمئنا مستندهای اقلیمی را اگر به مستندسازان بومی بدهند با توجه به اشرافی که به منطقه، فرهنگ و داستانها، شخصیتها و سوژهها دارند، بسیار موفقتر هستند و زمان و انرژی کمتری را از آنها میگیرد اما در اجرا وضعیت کاملا متفاوت است، چون خیلی از مستندسازان بومی تجربه مستندسازان حرفهای را ندارند. دلیل اصلیاش هم نبود آموزشهای حرفهای، راهنمایی خوب، تجربه و امکانات است. بههمیندلیل هم خیلی از این دوستان با وجود اشراف، در اجرا نمیتوانند موفق باشند.»
مستندساز بومی و عدالت فرهنگی
فرود عوضپور، کارگردان مستند «کوهستان بیصدا» است که در شانزهمین جشنواره حقیقت به نمایش درآمد. او که اهل خرمآباد است، مستندی از شخصیتهای منطقه خود را از زاویه دوربین به مخاطب عرضه کرده. عوضپور درباره تاثیر رویکرد مستندسازان بومی به خلق آثار از اقلیم خود، گفت: «درباره تاثیرگذاری این موضوع نباید شک کرد. تاثیری که یک مستندساز بومی در روح میگذارد، قابل انکار نیست، چراکه بخش مهم ساخت یک مستند، شناخت است و اگر فیلمسازی بدون شناخت کاری را بسازد، مخاطب در ناخودآگاه اثرش تاثیر آن را خواهد دید.»
او افزود: «تا زمانیکه یک مستندساز با آداب، فرهنگ، خردهفرهنگها و رسوم مردم یک منطقه آشنا نباشد، نمیتواند کار خوبی را بسازد، بههمیندلیل هم مستندساز بومی در این مسیر موفقتر است. او از کودکی با داستانها و فولکلورهای همان منطقه بزرگ شده، آدابشان را میداند، رسومشان را میشناسد و از همه مهمتر میداند با مردم چطور ارتباط بگیرد.»
این کارگردان باتجربه سینمای مستند، درباره موفقیت مستندسازان بومی گفت: «ما 31 استان داریم اما چند دانشکده سینمایی در این استانها وجود دارد؟ ما 31 استان داریم چند جشنواره ملی در استانها برگزار میشود؟ از نظر ارائه آموزش، چقدر عدالت بین تهران با سایر استانها وجود دارد؟ از نظر امکانات چقدر عدالت وجود دارد؟ ما شعار تمرکززدایی میدهیم اما در عمل استانها در آموزش مشکل دارند، در تجربهافزایی میلنگند، حتی در امکانات حرفی برای گفتن ندارند. من بچه خرمآباد هستم اما اگر در تهران ساکن نمیشدم، نمیتوانستم مستندسازی را ادامه دهم. من در این سه سال فقط به خاطر حضور در تهران توانستم در درهگز، چابهار و یکبار در خرمآباد فیلم بسازم. از طرف دیگر در تهران بهراحتی میتوان کمبود امکانات را با یک تلفن از یک مرکز یا گروه دیگر رفع کرد. آنهم ظرف یک ساعت اما در شهرستان برای نبود یک لنز ساده کار میخوابد.»
ضعف در اجرا و قوت در محتوا
فاطمه مرزبانی، فرزند دیار گلستان است اما در سنندج زندگی میکند. مستند او «دیوارههای مرزی» که در جشنواره سینماحقیقت امسال به نمایش درآمد را در سنندج ساخته است. این فیلم روایتی از رنج حاصل از انفجار مین بر بازماندگان جنگ است.
او که مستندسازی را در گلستان شروع کرده و 6 ـ 5 سال است که به کردستان نقلمکان کرده، درباره تفاوتهای مستندسازی در گلستان با سنندج گفت: من با مردم گلستان بزرگ شدم، به لایههای زیرین و پنهان شهرم، داستانهایش، فولکلورها و رسومش اشراف دارم، اخلاق و رفتار مردمش را میشناسم و میدانم در هر منطقهای به دنبال چه سوژهای باشم اما در سنندج شش سال است تلاش میکنم تا بتوانم به مردم این استان نزدیک شوم، زبانشان را یاد بگیرم، آداب و رسومشان را بشناسم و ... درحقیقت اعتمادسازی سخت است. برای همین هم در این شش سال فقط توانستم یک مستند دلخواه کار کنم.
این هنرمند با اشاره به مستندسازان حرفهای که میتوانند بهراحتی در هر جغرافیایی به فیلمسازی بپردازند، گفت: بله، اما انرژی زیادی هم میگذارند، زمان و هزینه بیشتری هم پرداخت میکنند. مشاورانی هم برای خود در شهرستان میگیرند. کاری که یک مستندساز بومی میتواند با زمان، انرژی و هزینه بسیار کمتر و شاید خروجی محتوایی بهتر انجام دهد. مستندساز بومی شاید در کیفیت اجرا ضعیفتر باشد اما در محتوا مطمئنا قویتر عمل میکند چون مکان را میشناسد، فرهنگ و آداب و رسوم منطقه را با پوست و استخوان لمس کرده، داستانها را میداند و از همه مهمتر مردم به او بیشتر اعتماد میکنند.
مرزبانی اما مشکل را در جای دیگری میداند: «اختلاف بودجه مستندساز ایرانی با دنیا چقدر است؟ همین اختلاف بین تهران و استانها هم هست. عدم حمایت از یک مستندساز بومی باعث شده او با هزینه شخصی یک کار را یکبار انجام دهد و چون بودجه ندارد، بیخیال میشود. ما مستندسازان خوبی در شهرستانها داریم که باید عدالت فرهنگی در مورد آنها هم لحاظ شود.»
اطلاعرسانی درباره دغدغههای یک جغرافیا
حامد قاسمی، «پیرطاهر» را از دل جنگلهای هیرکانی بیرون آورده و چالشهای این همیار محیطزیست در حفاظت از حیاتوحش منطقه را به تصویر کشیده، او نیز معتقد است: «خودم بچه منطقه هستم و دغدغه محیطزیست دارم و شخصا پیرطاهر را میشناسم.»
قاسمی که هوشمندانه داستان عشق مرال و نزاع گوزنهای نر در فصل جفتگیری را به تصویر کشیده گفت: «سالهاست در این منطقه حضور دارم، حتی میدانم که گوزنها چقدر زیاد شدهاند، چیزی که بیشک هر مستندسازی از آن آگاه نیست.»
این فیلمساز در مورد نقش مستند در حفظ فرهنگ یک منطقه و روایتهای مختلف آن گفت: «قطعا یک مستندساز و یک فیلم خوب میتواند یک مسیر را عوض کند، یک دغدغه را نشان دهد، یک معضل را رفع کند و حال یک شهر را خوب کند اما لازمه آن در مرحله اول شناخت از منطقه است. من که سالهای عمرم را در منطقه خودم گذراندم و حتی میدانم چه حیواناتی کی و کجا در اینجا دیده میشوند، بیشک بهتر از مستندسازان دیگر میتوانم دغدغههای شهرم را در قالب یک مستند اطلاعرسانی کنم.»
وی افزود: نکته قابلتاملتر این است که مستندسازان حرفهای بومی، مجبورند از شهر و جغرافیای خود بروند. آنها برای ارتقای آموزش و سطح دانش و ... به تهران میآیند و میخواهند بهتر باشند و در همانجا درگیر کار میشوند. ایکاش هرکس در شهر خودش بماند و فیلمهای مستند بسازد. خیلی کارهای خوبی میتوانند بسازند.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد