برخی معتقدند شخصیت پلیس در فیلم و سریال چندان از هم متفاوت نیست. با این حال، نگاهی به برخی از این مجموعههای تلویزیونی نشان میدهد در طول این سالها تلاش شده شخصیت پلیس واقعتر و خودمانیتر باشد. چیزی که مخاطب راحتتر بتواند آن را بپذیرد و با کاراکتر مربوطه ارتباط برقرار کند. برخی از این سریالها مثل نوار زرد یک شخصیت متفاوت از پلیس ایرانی را نشان میدهند. اما اگر قدری به سالهای دورتر برگردیم، با سریالهایی مثل پلیس جوان یا کلانتر روبهرو میشویم که شاید ظاهر پلیس سریال، سادهتر بود و به همان بند ساده روی شانه که نشان از جاساز سلاح بود، ختم میشد. اما به مرور و با وارد شدن سریالها به حوزههای مختلفی مثل بحثهای امنیتی و سایبری، نشان دادن فعالیت پلیس در یک سریال، با نکات ریزتر و متفاوتتری همراه شد. البته در این میان نمیتوان موفقیت و اهمیت سریالهایی مثل کارآگاه علوی و سرنخ را انکار کرد. به بهانه باز پخش سریال نوار زرد که این روزها روی آنتن شبکه آیفیلم است، مروری بر سریالهایی داشتیم که شخصیت پلیس در آن برجسته و به صورت مشخص نشان داده میشود.
پلیس کتابخوان و قهوهخور
تا قبل از این، وقتی قرار بود شخصیت پلیس در یک فیلم جدی و عصبانی نشان داده شود، معمولا در جیب یکی از کتهایش، شربت معده داشت و گاه و بی گاه با خوردن آن به مخاطب القا میشد که حرص و جوشهای این پلیس ادامهدار است. اما در نوار زرد که در دو فصل روی آنتن رفت، شخصیت پلیس خیلی متفاوتتر از قبل نمایش داده شد به طوری که پلیس حاضر در نوار زرد اهل کتاب است و عاشق قهوه. کاوه کیهان که در فصل اول با بازی امیرآقایی و در فصل دوم با هنرمندی بانیپال شومون روی آنتن رفت، چهره پلیسی را به تصویر کشیده که مدام کتاب میخواند و موسیقی کلاسیک گوش میکند. برخی معتقدند شخصیت این پلیس در فصل اول و برای امیرآقایی قابلقبولتر بود. اما بانیپال شومون بازیگر ایرانی آشوری تبار تلویزیون، توانست همان سرخط یک پلیس خاص را از دست آقایی بگیرد و ادامه دهد.
تیم آمین و سرهنگ سلیم
شخصیت داریوش فرهنگ در سریال آمین قدری به همان تیپ پلیسهای همیشگی فیلمها نزدیکتر است. چهره داریوش فرهنگ در قامت سرهنگ سلیم، فرمانده تیم ویژه آمین مسئولیت رسیدگی به پروژه مجرم و خلافکار فراری همایون تمدن را به عهده دارد. این خلافکار فراری یک سال قبل و در عملیات رهایی گروگانگیری، برادر سرهنگ را به شهادت رسانده است. چهره داریوش فرهنگ اینجا هم مثل گاندو که در نقش یک مامور امنیتی بود، یک شخصیت پلیسی را به مخاطب نشان میدهد.
جرم زنانه در خواب و بیدار
سریال خواب و بیدار محصول سال ۱۳۸۰ بود که از شبکه یک سیما پخش شد. قصه این سریال مربوط به خلافکاری به نام ناتاشا بود که بعد از سالها به ایران بازگشته و کار خلاف را کنار گذاشته بود، اما به مرور درگیر سرقت مسلحانه میشد. نکته جالب سریال خواب و بیدار، نشاندادن زنانگی در دو بخش مجرم و پلیس بود که در آن سالها مسأله جدیدی در تلویزیون بود.
دایره تردید ۲ پلیس
سریال دایره تردید هم یکی دیگر از سریالهایی است که به نشان دادن چهره پلیس پرداخته است. این سریال به کارگردانی امیر قویدل و نویسندگی خشایار الوند و فرهاد توحیدی است که سال ۱۳۸۵ از شبکه جامجم روی آنتن رفت. دایره تردید در هر قسمت یک ماجرای پلیسی را روایت میکرد و عمده تمرکز آن بر ماجراهای جنایی بود که کارآگاه پلیس همراه دستیارانش سراغ آن میرود. چهره اصلی پلیس در این سریال با بازی فرامرز صدیقی است که یک چهره سنتی و شناخته شده از پلیس را به تصویر میکشد. نشان دادن چهره یک زوج پلیسی که بهزاد خداویسی در کنار فرامرز صدیقی به ایفای آن میپرداخت، کنایهای به سریالهای پلیسی خارجی بود که در بیشتر مواقع یک پلیس با تجربه در کنار یک پلیس جوان قرار میگیرد.
کلانتری به نام امیری
سریال کلانتر به کارگردانی محسن شاهمحمدی در چند سری روی آنتن رفت که شخصیت اصلی آن، یک پلیس کارکشته با بازی ایرج نوذری بود؛ پلیسی جا افتاده و با تجربه که قدری از شخصیتهای نشان داده در سریالهایی مثل نوار زرد و ماتادور دورتر بود و به چهره کلاسیک یک پلیس ایرانی بیشتر شباهت داشت. قصه کلانتر درباره سرگرد علی امیری با بازی ایرج نوذری و ستوان رضا بیات با بازی بابک نوری است که به صورت همزمان درگیر چند داستان مختلف میشوند.
دلشکسته جوان
سریال پلیس جوان در سال ۱۳۸۰ روی آنتن شبکه سه رفت. این سریال قصه پلیس جوانی به نام یونس بود که پدرش در کسوت قاضی دادگستری به طرز مشکوکی به قتل میرسد و همین مسأله، انگیزهای برای یونس میشود تا راز قتل پدرش را کشف کند. البته قبل از ورودش به دانشکده پلیس، نامزدیاش به هم میخورد که دلیلش را بعدها و در خلال کشف راز قتل پدرش کشف میکند. یونس با بازی شهاب حسینی در آن سالها چهره یک پلیس دلشکسته، اما درستکار را نشان میداد که همزمان با جستجو برای قتل راز پدرش، درگیر پیدا کردن نیلوفر است و با اتفاقهای مختلفی همراه میشود.
زخم یک زن
سریال دیگر، زخم به کارگردانی مسعود آبپرور است که سال ۱۳۹۳ روی آنتن شبکه سه رفت. این سریال تمرکز خود را بر زنان مشاور کلانتری قرار دادهبود که قصههای مختلفی را تجربه میکنند. شخصیت الهام پویا با بازی لیلا اوتادی، روانشناسی خوانده و فارغالتحصیل دانشکده افسری است. به عنوان مشاور و مددکار در کلانتری مشغول به کار است. نشان دادن شخصیت پلیس در قامت یک زن، چیزی است که بعد از خواب و بیدار کمتر در تلویزیون شاهد بودیم یا دستکم تمرکز سریالها بر این شخصیتها نبوده است. این زن مشاور در طول قصه و به دلیل انتخاب شغلی که داشته، با پدرش دچار مشکل میشود و همزمان ناچار میشود درگیر معضلات بیشتری شود. از جمله بازیگران این سریال میتوان به همایون ارشادی، مهرداد ضیایی و محمد صادقی اشاره کرد.
سرگرد احمدی به دنبال هوش سیاه
سریال هوش سیاه را باید از آن جهت در نشان دادن شخصیت پلیس متفاوت دانست که به جنبههای دیگر زندگی یک پلیس میپردازد. سرگرد احمدی با بازی حسین یاری از ابتدای سریال یک دوئل را با جمشید کاظمی با بازی کیکاووس یاکیده آغاز میکند که در نشان دادن شخصیت خود پلیس هم نقش دارد. جمشید کاظمی در این سریال نقش یک نابغه حوزه آیتی را بازی میکند.
زوج فخیمزاده و دهقاننسب
وقتی صحبت از سریالهای پلیسی میشود، نام مهدی فخیمزاده بیشتر از دیگر بازیگران به ذهن میرسد. او کارنامهاش با کارهای پلیسی گره خورده و در این سریال طنز و پلیسی به مسأله پیشگیری و برخورد با عاملان فروش موادمخدر میپردازد. آگاهی بخشی به خانوادهها درباره چگونگی نفوذ تولید و پخشکنندگان مواد مخدر در بین جوانان از دیگر دغدغههای سریال فوق سری بود. زوج بازیگر فخیمزاده در این سریال، حبیب دهقاننسب بود که نقش سرهنگ نادری را بازی میکرد. این دو که رفت و آمد خانوادگی دارند، درگیر یک باند قاچاق موادمخدر میشوند.
یک گشت جوان
گشت ویژه محصول سال ۱۳۹۵ بود، به قلم طلا معتضدی و کارگردانی مهدی رحمانی روی آنتن رفتهبود. موضوع این سریال پلیسی درباره ماجراهای یک گروه پلیس با تجربه بود که در چالش با پروندههای پلیسی، به رویارویی و حل و فصل آنها میپردازند. قرار دادن چند پلیس جوان به عنوان گشتهای انتظامی، این سریال را از دیگر نمونهها متفاوت کردهبود. گشت ویژه تلاش کردهبود تمرکز خود را بر نشان دادن زحمات نیروهای جوان امنیتی قرار دهد. از بازیگران گشت ویژه میتوان به حمید گودرزی، شاهد احمدلو، پدرام شریفی، محمود پاکنیت، امیر کاظمی و احسان بیاتفر اشاره کرد.
ماتادور و پلیسهای جوان
سریال ماتادور یکی دیگر از این فیلمهای پلیسی است که در ژانر امنیتی و به کارگردانی فرهاد نجفی تهیه شده بود. قصه این سریال از جایی آغاز میشود که یک مقام اروپایی برای شرکت در کنفرانسی درباره انرژی اتمی به ایران میآید و همزمان، گروهی تروریستی درصدد ایجاد ناامنی و فضای رعب و وحشت است. بیشتر نیروهای پلیس که در این سریال نشان داده میشوند، جوان هستند. ویژگی شخصیت پلیس در این سریال، جوان بودن و فداکاری آنهاست که در شخصیت سرگرد مسیح احدی با بازی سام درخشانی و سرگرد رضا با بازی پورسرخ نمایان میشود.
سلیقه مخاطب سریالهای پلیسی تغییر کرده است
قصه پلیسی برای انداختن قلاب خود در ذهن مخاطب، نیاز به چالش و جذابیت دارد. هرکدام از این موارد اگر نباشد، سریال تولیدشده به یک قصه معمولی و یکخطی تبدیل میشود. شاید بتوان گفت بار اصلی این فشار، روی دوش نویسنده سریالهای پلیسی است تا هم چهره درستی از شخصیت پلیس ارائه کند و هم نحوه ارائه آن به نوعی باشد که مخاطب را به خود جلب کند. هرچند که اگر نگاهی کلی به همه سریالهای پلیسی دو دهه قبل داشته باشیم، متوجه بلوغی میشویم که در شخصیت پلیس روی داده است. شاید قدیم تنها یک چهره ساده و باتجربه برای نشاندادن شخصیت پلیس کفایت میکرد، اما این روزها که رقابت بر سر جلب مخاطب بیشتر است و سریالهایی مثل «هوشسیاه»، «نوار زرد» یا «گاندو» تلاش کردهاند گوی رقابت را از هم بگیرند، نشاندادن یک چهره متفاوت از پلیس اهمیت بیشتری دارد؛ چهرهای که در حین متفاوتبودن، بتواند واقعی و قابلدرک باشد و مخاطب را پای قاب تلویزیون نگاه دارد. به بهانه بررسی نگارش همین سریالهای پلیسی گفتوگویی با آرش قادری، نویسنده داشتیم که تاکنون سریالهایی مثل گاندو و هوشسیاه را در کارنامه خود داشته است.
آرش قادری، نویسنده سریالهای پلیسی مثل گاندو و هوشسیاه در این رابطه به جامجم میگوید: ساختار سریال و فیلم پلیسی پیش از این در ایران مستلزم این بود که نهاد یا یک بخشی به شکل ناظر و سفارشدهنده در کارها نقش داشته باشد. تا قبل از اینکه ناجیهنر وارد شود، همه چیز در سریالهای پلیسی به تخیل نویسنده مرتبط بود و این اتفاق نمیافتاد که کارها قوت خود را داشته باشد. تنها نویسنده بود که براساس دیده و شنیدههایش، به سمت نگارش قصه میرفت. از زمانی که ناجیهنر بهصورت فعال درگیر سریالسازی و سفارشدهنده و پیگیر کارها شد، پروندهها و قصههای بیشتری وارد شد و ناجا به این نتیجه رسید که رسانه قدرتی دارد که میتواند از آن برای کارهای مختلفی استفاده کند؛ کارهایی مثل معرفی کارکرد ناجا، آموزش برای پیشگیری و فضاسازی برای ایجاد توقع در مردم و کارکنان خود ناجا. بر همین اساس ناجا سالها با چنین رویکردی بهصورت موفق جلو رفت. در همین مدت به دلیل اینکه به سمتی که برنامهریزی کرده بود میرفت، بازخوردهای خوبی از آن گرفت. هرچند در یک دوره کوتاه، خود ناجا قدری از رویکرد خود فاصله گرفت.
وی درخصوص نحوه تحقیق برای کاراکترهای سریال و تلاش برای واقعیترشدن آن میگوید: نوشتن ژانر پلیسی، یک چیز ذاتی است. خیلی وقتها کسی صحبت میکند و آنقدر آن را بهخوبی میگوید که انگار اتفاق خاصی افتاده است. چنین افرادی به ذاتشان این توانمندی را دارند که یک فیلمنامه پلیسی بنویسند. بهطورکلی نویسنده این ژانر باید این حوزه را بشناسد. از طرفی کارگردان هم باید بداند چه چیزی در اختیار دارد. اگر در سریالهایی تلاش شود که به ابعاد متفاوتی از شخصیت پلیس پرداخته شود، کار خوبی است. مثلا من هم در نگارش فیلمنامه هوشسیاه تمام تلاشم این بود که اسلحه در سریال به نمایش گذاشته نشود، چون از نظر من پلیس یک شخصیتی است که باید اهل فکر باشد و فکر کند. در هوشسیاه قصدمان این بود که تصورات عامه از اکشنبودن پلیس را کنار بزنیم. البته در آن زمان هنوز پلیس فتا بهصورت یک معاونت جدا نبود، ولی تلاش ما این بود که این بخش را به تصویر بکشیم. وقتی محصولی را تولید میکنیم و قرار است این محصول به شکل یک اثر فرهنگی به جامعه ارائه شود، نیازمند خیلی موارد است که تنها یکی از آنها مقوله جذابیت است.
قادری عنوان میکند: بخشی از این تحقیق درباره آثار، در همان بخش پژوهش است که گزارشی از برخی پروندهها در اختیار نویسنده قرار میگیرد و دستمایه سریال میشود. در مرحله بعد قصه با کمک تخیل نویسنده نوشته میشود و درنهایت کارشناس مربوط، نوشته را بازخوانی میکند تا مواردی که اشتباه است اصلاح شود. بهتر است اینطور بگویم که اگر کیفیت خوبی دارد، رویکرد خود ناجا مناسب بوده و اگر نقصی بوده از جانب همانجاست. چون در ایران هیچ پروندهای بدون حضور پلیس حل نمیشود. شاید به همین دلیل است که همه قصههای معمایی درنهایت تبدیل به قصه پلیسی میشود. تفاوت کارگردان و نویسنده موفق در این است که متوجه تفاوتها در این دو بخش پلیسی و امنیتی شود.
وی تاکید میکند: پلیس هم مثل آتشنشانی است و اگر قرار است سریالی در این حوزه ساخته شود باید به آنها رجوع شود. بر همین اساس هم، پلیس در کشور ما بهصورت شخصی کار نمیکند و همه پلیسها، زیرمجموعه ناجا هستند. شاید به همین دلیل هم اگر کاری موفق از آب درمیآید، باید از ناجا و اگر مناسب نیست هم باید از آنجا دانست. قادری با اشاره به لزوم توجه به سلیقه مخاطب برای نگارش و تولید کارهای پلیسی، تصریح میکند: در سریالهای پلیسی باید دقت لازم را داشت. نمیشود همینطور چیزی را به مخاطب نشان داد، چون سلیقه مخاطب نسبت به قبل تغییر کرده است. نمیشود یک چیز اشتباه یا ساده را به آنها نشان داد.
چرا شخصیت پلیس در سریالها باورپذیرتر از قبل شده است؟
بخشی از ساخت فیلمهای پلیسی مربوط به باورپذیرشدن کاراکتر پلیس در چنین فیلمهایی است. به نظر میرسد در سالهای گذشته شخصیت پلیس در فیلم و سریالهای تلویزیونی به یک بلوغ رسیده و باورپذیرتر شده است. آنچه که مخاطب در شخصیت کمال «خانهامن» یا غلامرضای «سرجوخه» میبیند با شخصیت پلیس در سریالهای قدیمی یک سر و گردن فرق دارد. شاید برای همین هم، اقبال مخاطب به این سریالها بیشتر از قبل شده است. به بهانه بررسی شخصیت پلیس در این سریالها، گفتوگوی کوتاهی با ابوالفضل صفری، تهیهکننده سرجوخه و خانهامن داشتیم.
ابوالفضل صفری، تهیهکننده سینما و تلویزیون درخصوص بلوغ شخصیت پلیس و نیروهای امنیتی در سریالهای تلویزیونی به جامجم میگوید: طیشدن این مسیر و رسیدن شخصیت پلیس به یک کاراکتر قابلقبول، از محل دیدهشدن ضعفی بود که در برخی سریالها وجود داشت. یعنی احساس شد که در گونه سریال پلیسی قدری ضعف وجود دارد یا به اندازه سبدهای رسانهای کشورهایی مثل انگلیس و آمریکا نبوده و کافی نیست. به همین دلیل تلاش شد تا در این حوزه کار قویتری تولید شود. نباید فراموش کرد که این گونه از تولید فیلم و سریال، کار سختی است. شاید لازم شود که ۲۰روز فیلمبرداری کنید تا بتوانید یک سکانس اکشن بسازید. شاید بسیاری از ملودرامها در یک روز سه سکانس ضبط کنند. من هم تلاش کردم در کنار برخی تهیهکنندگان، در تقویت فیلم و سریالهای اینچنینی کمکی کنم. وی درباره باورپذیرترشدن نقشهای پلیس در سریالهای ایرانی عنوان میکند: در سریال خانهامن اصرار داشتیم که شخصیتها باورپذیر باشد. بخشی از این باورپذیر شدن کار، به میزان اصلاحاتی که به کار میخورد هم مرتبط است.
اگر سریالی در فیلمنامه محدود شود، در تولید هم خیلی قوی نخواهد بود. سریالها و فیلمهایی که باورپذیر میشوند، محصول این هستند که دست گروه باز بوده و به آنها اعتماد شده است. در کنار آن، تلاش برای عمیقشدن کاراکترها هم در واقعیشدن این شخصیتها موثر است. صفری به عوامل موثر در واقعیشدن شخصیتها اشاره و تصریح میکند: عمق شخصیتها ناشی از مطالعه است. یعنی باید اجزای یک شخصیت را شناخت که بتوان به یک کل رسید. بخشی از این مطالعه بهصورت میدانی و برخی با حضور مشاوران در کارهای اینچنینی محقق میشود. البته بخشی از آن هم به خلاقیت کار برمیگردد که مثلا تهیهکننده به این فکر کند که شخصیت یک پلیس دردمند و دغدغهدار را به نمایش درآورد.
به سمت ساخت سریال معمایی برویم
سریال نوار زرد یک مجموعهپلیسی با محوریت قصهای جنایی است که به واسطه نقشهای متفاوتی مثل سرگرد کاوه کیهان، بیشتر از دیگر سریالها در میان مخاطبان مقبول افتاد. شخصیت پلیس به طور کلی در این سریال قدری باورپذیرتر و از آن حالت سنتی خود خارج شده است. چه زمانی که سرگرد کاوه کیهان را یک کتابخوان و اهل قهوه نشان میدهد و چه زمانی که شخصیت افسر آگاهی را با یک شخصیت قاطع، به باور مخاطب میرساند. در حالت سنتی، پلیس از نظر مخاطب همان چهرههای قدیمی با بازیگران پیشکسوت و در حال بررسی پرونده هستند. چهره پلیس در سریالهای پلیسی سالهای قبل قدری جوانتر و به واقعیت نزدیکتر شده است. چهرههایی مثل امیرآقایی و بانیپال شومون هر کدام در یک فصل مجزا، نقش شخصیت اصلی پلیس را بازی میکردند که متفاوتتر از سریالهای دیگر بود. در همین رابطه گفتوگویی با محسن بهرامی، بازیگر سریال نوار زرد داشتیم.
محسن بهرامی در نوار زرد نقش یک افسر آگاهی را بازی میکند که در کنار نقشهایی مثل سرگرد کاوه کیهان، توانست یک چهره باورپذیر از پلیس را به مخاطب ارائه کند. او در این رابطه به جامجم میگوید: به نظرم سریال نوار زرد کار خوبی از آب درآمد. البته که بیایراد نبود، اما کم ایراد بود و تلاش کردیم به واقعیت نزدیک باشد. من برای نقش خودم تلاش کردم کار ویژهای نکنم و در آن موقعیت به عنوان یک افسر پلیس اداره آگاهی و امور جنایی، سعی میکردم از شخصیت افرادی ایده بگیرم که از نیروی انتظامی یا آگاهی در کنار سریال بودند و با آنها مراوده داشتیم و از رفتار آنها الگوبرداری میکردیم.
رفتارشان هنگام دنبال کردن پرونده یا برخورد با متهم را نگاه و بر اساس آن نقش را به واقعیت نزدیک میکردم. تلاشم هم این بود که با آنها گپ بزنم و با صمیمیتی که بینمان ایجاد شد، لحظههای خصوصیتر و رفاقت بین آنها را درک کنم یا مسائل و مشکلات روزمره آنها را ببینم. با این کار سعی کردم نقشی را که بازی میکنم، هرچه بیشتر به واقعیت زندگی افسران نیروی انتظامی و پلیس نزدیک کنم. وی ادامه میدهد: جدای از اتفاقی که در سریالها میافتد و شخصیتهایی که میبینیم، به هر حال ما کار نمایش میکنیم. یعنی یک سریال تلویزیونی را بر اساس واقعیت میسازیم. این طور نیست که کاملا مستند باشد. طبیعی است در خلال کار این شخصیتها را قدری با سلیقه خود کارگردان تغییر و متفاوتتر نشان دهیم.
در واقع میتوان قدری جزئیات بیشتری به این نقشها اضافه کرد که در نوار زرد هم در شخصیت کاوه کیهان دیدیم و از نظر خیلیها جالبتر از نقشهای همیشگی بود. این بازیگر تصریح میکند: همیشه در بیشتر سریالها، شخصیت پلیس را یک چهره عبوس میبینیم که به شکل جدی کارش را دنبال میکند و یک مسیر را جلو میرود. اما هر پلیسی در واقع یک زندگی شخصی دارد. ممکن است برخیشان دوست داشتهباشند مطالعه بیشتری کنند یا قهوه بنوشند. البته تاکنون پلیسی با این شخصیت که سرگرد کاوه کیهان در نوار زرد دارد، ندیدهبودیم و جنس رفتارش تازه بود.
شاید به همین خاطر هم خیلی دیده شد و مورد توجه قرار گرفت. بهرامی درباره روند ساخت سریالهای پلیسی عنوان میکند: سریالهایی که ما به صورت کلی نام پلیسی بر آن میگذاریم، ممکن است معمایی- جنایی یا معمایی- اکشن بوده و تحرک بیشتری داشته باشد، اما در نوار زر میبینیم که تیراندازی یا تعقیبوگریز به آن صورت انجام نمیشود و بیشتر سریالی معمایی ـ جنایی است. این سریال براساس منطقی بود که پرونده اصلی داشت و براساس شواهد و مدارک جلو میرفت. به نظرم اگر بیشتر به سمت سریالهای معمایی برویم، مخاطب هم بیشتر استقبال میکند. نمونههای موفق زیادی در این رابطه داریم. سریالهایی مثل پوآرو یا مارپل با گره معمایی، مخاطب را به خود جذب میکرد. به نظرم ما در کارهای معمایی موفقتر بودیم و باید روی این بخش انرژی بیشتری بگذاریم.
روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد