بارها خوانده و شنیدهایم که فلان بازیگر گفته اگر تهیهکنندگان حقوق واقعی مرا پرداخت میکردند صاحب برجی در تهران بودم، درحالی که الان مستاجرم! پس از ماجرای فرخنژاد، بازیگری قدیمی میگفت: «دو سال پیش برای پنج جلسه بهکاری دعوت شدم که هنوز نصف دستمزدم را نپرداختهاند و بعید است که دیگر قادر به گرفتنش باشم، اما امثال این سلبریتی با دورویی و نفاق و به یمن ظاهربینی و مرعوبیت برخی تهیهکنندگان و مدیران، کارش شروع نشده حسابش پر بوده است. دراین میان خانه سینما در تمام این سالها نخواسته طرح و نظامنامهای کاربردی را پیگیری کند تا عدالت برقرار شود». فرار حمید فرخنژاد با پشتسری آکنده از نارو و خیانت به رفقایش تا بالا کشیدن مبلغ قرارداد با تهیهکننده طرف فارابی و ... اتفاقی هولناک به شمار میرود. ماجرای این سلبریتی را اساسا نمیتوان با هیچیک از دیگر مهاجران، فراریها و مخالفان رفته از کشور مقایسه کرد. کاری که این بازیگر حلوای تنترانی مدیران و تهیهکنندگان ادوار مختلف سینما انجام داد نزد اکثر جامعه سینمایی نکوهیده و محکوم شده است تا آنجا که علاوه بر عرصه فرهنگ در میان جناحهای بیرون از دولت حتی کمتر کسی پای توجیه عملکرد آن آمد و در میان اپوزیسیون خارج نیز آنهایی که به نقدش ننشستند، برایشان بیش از یک وسیله تبلیغی کارایی نیافته است. عموما، فرخنژاد را در ردیف خاوری ارزیابی میکنند، کسی که با پینه پیشانیاش همه را میفریفت تا به موقع اختلاس، مطامع فردیاش بر هر چیزی ارجح باشد، همچنان که فرخنژاد در قامت بیشترین ایفاگر نقش ماموران امنیتی و تندیس و جلوه حامیان ایدئولوژیک نظام، اما همه هم و غماش بالا کشیدن هرچه بیشتر پول و بالاخره نفس عملش قرار گرفتن درکنار امثال خاوریها بوده است. این را خود او هم واقف است که درچه برزخی گرفتار شده است کما اینکه در روزهای اخیر جملگی اظهاراتش نوعی دفاع از خود بوده تا مثلا حمله به نظام. او حالا در یک بیوجدانی بهسر میبرد بهطوری که نزدیکترین دوستان و همکارانش ازاین بیمعرفتی شاخ درآوردهاند. همانها که سر آخرین کارش روزهای متمادی بر سر یک سفره مینشستند و از یک نمکدان ذائقه خوش میکردند. آنها پس از چنین عمل دهشتناک و بیسابقه در میان مدعیان فرهنگ و هنر خطاب به او ضمن یادآوری درآغوش گرفتن یکدیگر تا لحظه آخر، به خودخواهی او و بلایی که سرشان آورده نوشتند: «چقدر عجیب است که خبرهای درگوشی حل مشکل خروج هنرمندان را شنیده باشیم و دقیقا رفتاری کنید که مشکل ممنوعالخروج دوباره برای همه هنرمندان و دوستانتان برقرار شود». البته دوستان فرخنژاد یادشان نبوده که او پیشتر در تریبونی رسمی همه مردم ایران را فدای یک تار موی پسرش دانسته و صریحا گفته بود که باید ماهی ده هزار دلار به آمریکا بفرستد. بنابراین عجیب نیست که همسفرهایهایش را در کنار وطنش یکجا بفروشد. بههرحال کنایه و گلایه و اعتراضیه به فرخنژاد دربین سینماگران به شیوههای مختلف ادامه دارد اما آنچه عجیب است وادادگی همواره مدیران دولتی در برابر کسانی است که با نقاب همراهی با نظام بستر بیشتری برایش پهن میکردند. این ظاهربینی مدیران و اهمیت به افراد با دو «ماسک» آسیبش فقط در عرصه سیاست نبوده است بلکه غفلت از تحقق عدالت در استیفای حقوق زحمتکشان صنوف مختلف سینمایی تجلی جدیتری داشته است. بیتردید تا مناسبات اقتصادی آلوده و غلط حاکم بر پشت صحنه سینما ادامه داشته باشد، گروه زحمتکشان و اهالی با فرهنگ، استثمار مضاعف خواهند شد و متقابلا بچه زرنگها و آنها که اهل فروش همه چیزند پول پارو خواهند کرد. عملی شدن شعار عدالت دراین زمینهها نیز از جمله اولین نیازها تلقی میشود.
روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد