به گزارش جام جم آنلاین ، شهرام ۱۹ساله متهم است بیستویکم آذر امسال مادرش را در خانهشان در شرق تهران با پنج ضربه چاقو به قتل رساند. او پانزده روز بعد در مشهد اقدام به خودکشی کرد که زنده ماند. ماموران پلیس این شهر که به رفتار پسر جوان مشکوک شده بودند به تحقیق از او پرداختند که راز قتل را فاش کرد.متهم به قتل دیروز از اداره دهم پلیس آگاهی تهران به شعبه اول بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و با اعتراف به قتل مادرش گفت: بهدلیل کینه و انتقامی که از مادرش داشته، او را به قتل رسانده و چند بار میخواسته خودکشی کند که هر بار موفق نشده است. متهم به اتهام مباشرت در قتل عمدی روانه بازداشتگاه پلیس آگاهی تهران شد و قرار است برای بررسی سلامت روانیاش به پزشکی قانونی معرفی شود.
گفتوگو با متهم: از مادرم کینه داشتم
پسر جوان مدام با دستبندش بازی میکند و زیرلب میگوید: «مادرم را دوست داشتم اما کینهام باعث شد او را بکشم. گاهی پشیمان هستم و گاهی نیستم.» در حاشیه جلسه تحقیق با او گفتوگویی کردیم که در ادامه میخوانید.
از زندگیات بگو.
من یک برادر دارم که سه سال از من بزرگتر است. پدر و مادرم همیشه با هم دعوا و درگیری و زد و خورد داشتند. مادرم همیشه از پدرمان کتک میخورد. دعوا و درگیریشان همیشگی بود. آنقدر این دعوا و درگیریها زیاد بود که وقتی ۹ ساله بودم جدا شدند. من با پدرم و برادرم با مادرم زندگی میکردیم.
چه کارهای؟
بعد از آنکه دیپلم گرفتم سراغ دورههای آشپزی رفته و مدرک گرفتم و در رستوران کار میکردم. مدتی بعد شغلم را رها کردم.
معتادی؟
از نوجوانی با این زندگی نابسامان مصرف حشیش و گل را شروع کردم. در سه سال اخیر هم چند بار کمپ رفته و ترک کردم اما این اواخر دوباره مصرف میکردم. در این سالها مادرم و برادرم را ندیدم اما شنیدم مادرم در خانههای مردم کار میکند.
با مادرت اختلاف داشتی؟
از همان ۹ سالگی که والدینم جدا شدند از مادرم کینه داشتم و فکر میکردم کارهای او باعث این جدایی شده، در این سالها پدرم از او بدگوییمیکرد.
کی سراغ مادرت رفتی؟
چند ماه قبل پدرم به خاطر خلاف زندانی شد. بیخانهمان شده بودم. دوماه قبل مادرم مرا یافت و به خانهاش برد. بعد مرا به کمپ برد تا ترک کنم. چند هفته در کمپ بوده و بیرون آمدم.
از شب قتل بگو.
آن شب چون برادرم خانه نبود که او را نجات دهد نقشه را اجرا کردم. با برداشتن چاقو از آشپزخانه سراغ مادرم رفتم که در اتاقنشیمن بود و پنج ضربه به او زدم. سعی کرد فرار کند که نتوانست و صدایش خاموش شد. یک ساعت کنارش نشستم و با همان چاقو ضربهای به گردنم زدم که بمیرم نشد. از خانه بیرون آمدم و سه روز در خیابان و پارک سرگردان بودم. از عطاری دو بار قرص برنج خریدم اما هر دو بار قرص تقلبی بود و زنده ماندم. بعد فرار کرده و راهی مشهد شدم. در گرمخانه، بوستان و حرم میماندم.
چطور بازداشت شدی؟
زخم گردنم عفونت کرده بود که چند برگه قرص خریدم چند تا را خوردم که به فکرم رسید همه را بخورم و بمیرم که بیهوش در خیابان افتادم. مردم مرا به بیمارستان رسانده که زنده ماندم. ماموران به من مشکوک شده و راز قتل فاش شد.
روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد