تصویری از زندگی ایلات و عشایر ایران در دوران پیش از مشروطیت در این قصه تاریخی به نمایش درمیآید.
تصویری بدیع بخشی از تاریخ که کمتر به آن پرداخته شدهاست و در دل آن روایتهای عاشقانه و خانوادگی هم جای دارد.
تعدادی از دستاندرکاران این سریال تلویزیونی که از نوروز راهی آنتن شبکه سه سیما شده و همچنان پخش آن ادامه دارد، مهمان روزنامه جامجم شدند.
حسن نجاریاندریانی(تهیهکننده)، مجتبی راعی (کارگردان و نویسنده)، منصور براهیمی و عبدالرسول گلبن (نویسندهها) در این نشست حاضر بودند و به پرسشهای ما پاسخ دادند.
سریال آتش و باد با برهه تاریخی قبل از مشروطه شروع کرد. قصههای متعددی که در این سریال میبینیم در خلال هرکدام فضایی بکر برای مخاطب گشوده میشود. سالها بود که فضای زندگی عشایر را در چنین قصهای از این برهه تاریخی ندیدهبودیم. میشود گفت برای مخاطبان جذاب بود که این فضا را روی آنتن ببینند. چه شد که وارد این برهه تاریخی شدید و چطور شد که قصه را به فضای عشایر بردید؟
عبدالرسول گلبن، نویسنده: کارگردانی داشتیم که خودش شیفته تاریخ است و تاریخ را بهعنوان یک بستر برای بیان حرفهای بزرگ میداند. وقتی میخواهیم در مورد آدمها، انگیزهها و ارادههای بزرگ حرف بزنیم به سمت کسانی میرویم که بتوانند این بار معنا را حمل کنند. شخصیتهای تاریخی بهسرعت ما را از سطح روزمرگی جامعه جدا و با ذات انسان، ذات قدرت و ذات جاهطلبیهای بزرگ آشنا میکنند. بهنظرم آقای راعی شیفته این آدمها و این فضاست و به همین دلیل چنین فضایی را انتخاب کردهبود؛ ایشان حکم مرشد را داشتند و ما بچهمرشد.
مجتبی راعی، کارگردان: سالهاست به تاریخ علاقه دارم. احساسم این بود که اگر مجموعهای باشد که از پیش از مشروطیت آغاز شود، به 28 مرداد برسد و این تاریخ را منسجم در یک داستان چند فصل روایت کند، در صورت موفقیت، صاحب یک تحلیل تاریخی موجز و منسجم از تاریخ معاصرش میشویم. به همین خاطر کار را شروع کردیم و فصل اول به آنتن رسید.
قرار است فصل بعدی ساخته شود؟
منصور براهیمی، نویسنده: درباره کودتای 28 مرداد و سالهای 1328 تا 1332 چند بار کار شد ولی همچنان این سوژه وجود دارد. 10 قسمت از فصل بعدی هم کامل نوشته شدهاست. فکر کنم 12-11 سال از زمان طرح فصل اول گذشته و بارها بازنویسی شدهبود تا به کار پیوستیم و توانستیم آن را برای تولید برسانیم. پیوند با گذشته تاریخی ما خیلی میتواند برای حال و آیندهمان درسآموز باشد. این بار پیوند با تاریخ از مشروطیت شروع شد. با اینکه راجع به این برهههای تاریخی کارهایی ساختیم اما از این نظر که تاریخ میتواند برای حال و آیندهمان سازنده باشد، میشود گفت کمکاریم. اگر خود را با کشورهایی مثل کره که تولیدات نمایشی زیادی دارند و برای خود تاریخسازی میکنند، مقایسه کنیم، میبینیم در این حوزه غفلت کردیم یا کمکار بودیم. البته شاید یک دلیلش این باشد که فیلمهای تاریخی هزینه زیاد و مشکلاتی دارند اما چون نسلها پیدرپی میآیند باید دائم حافظه تاریخیشان را تجدید کنیم. حافظه تاریخ چیزی نیست که با یک سریال حل شود. برای مثال درباره مسلم بن عقیل یک فیلم سینمایی ساخته شد و یکبار که یک طرح جدید پیشنهاد دادیم، گفتند این را کار انجام شدهاست. نباید چنین باشد. آمریکاییها مکررا روی واقعه قتل کندی کار کردند؛ چون برایشان یک ضایعه تاریخی است که باید هر دفعه به یاد بیاورند. در تاریخ معاصرمان خیلی از برههها را داریم که زخم بازند و این زخم باز هنوز به فرهنگ و جامعه ما آزار میرساند.
گلبن: جملهای هست که میگوید «بیچاره مردمی که از تاریخ گذشتهشان بیخبرند و بیچارهتر از آنها مردمی که باخبرند ولی از گذشته عبرت نمیگیرند». این حرف که گذشته چراغ راه آینده است درست است. ما دچار یک انقطاع تاریخی شدیم و شاید بسیاری از اتفاقاتی که در گذشته بر سر مردم رفته را دوباره تکرار کنیم. گذشته مالامال از آرمانهای مدفون شدهاست. ما یک انقلاب را تجربه کردیم. انقلاب فوران آرمانخواهی و نگاه به آینده است. صبح روز 22 بهمن فکر میکردیم واقعا قیامت شد؛ یعنی همه چیز نابود شد و دنیایی ساخته میشود که تمام آمالها و آرزوهای ما را جواب میدهد. این اتفاق در تاریخ ما یکبار اتفاق نیفتاده و در انقلاب مشروطه و نهضت ملی شدن نفت هم رخ دادهاست. سختترین کار رجوع به تاریخ است. تاریخ تعلق خاطر آقای راعی است. وقتی او میخواهد یک برهه را انتخاب کند، برای مثال مجبور است در مورد تاریخ مشروطیت مطالعه داشتهباشد تا بتواند از یک استاد رشته تاریخ در گرایش مشروطه بهتر تحلیل کند و از دل این همه خوانش بزرگ و انباشت اطلاعات، داستان خلق شود. یک کار آپارتمانی با یک کار تاریخی اصلا قابل مقایسه نیست. هم یک انتخاب بزرگ، هم یک انتخاب مهم و هم یک کار سخت است و از کسانی بر میآید که در ذاتشان آرمانخواهی باشد. به نظرم آقای راعی از این حیث خیلی الهامبخش است. یعنی به سمت سختترین دوره، دشوارترین کار و سختترین اجرا رفتند و به نظرم تا اندازه قابل قبولی سربلند بیرون آمدند. کاری که تلویزیون به ما سفارش داد ساخت یک موکت آبرومند بود؛ یعنی اندازهای که تلویزیون برایش برآورد هزینه کرد و تدارک دید در این حد بود اما سازنده، مخصوصا آقای نجاریان تلاش مجاهدانه داشت تا از بودجه یک قالی ماشینی، چه بسا یک قالی دستباف و در جاهایی یک قالی ابریشمی تحویل دهد. مثلا گروه هشت ماه حقوق نگرفتند اما در سرما و گرما هیچ کسی حاضر نبود از استانداردهایش عبور کند. اگر امکانات بود این کار خیلی بهتر میشد.
شما روی روایت فضا و آدمهایی دست گذاشتید که خیلی جای کار دارد. ایلات؛ فرهنگ خاص و پر جزئیاتی دارند. در این زمینه چقدر به صورت میدانی مطالعه داشتید و چند سال زمان گذاشتید؟
براهیمی: من زمانی پیوستم که پنج سال کار میدانی شدهبود. با همسران خوانینی که زنده بودند مصاحبه کرده و زندگیشان را از نزدیک دیدهبودند. باید اضافه کنم مطالعات تاریخی پس از انقلاب بارور شد و با قبل از انقلاب تقریبا غیرقابل مقایسه است. برهههای پس از انقلاب به ما امکان داد که چند بار به دوران مشروطه برگردیم. در دوران جوانی همواره مشروطیت به عنوان یک شکست دردناک در ذهن مان بود؛ ولی هر چه گذشت دیدیم این طور نیست؛ اولا در کشورهای اسلامی تنها انقلاب تجددخواهانه است و در آسیا بعد از روسها دومین کشور هستیم. این رویداد برای انقلابهای پس از خود الگو شد. نمیتوانیم داوری کنیم که انقلاب مشروطه شکست است؛ البته شکستهایی هم دارد. شاید ایرانیها به اهدافی که داشتند نرسیدند؛ اما معنایش این نبود که یک شکست کامل بود و همه چیز تمام شد. آقای راعی برای پرداختن ما به مشروطیت خیلی سهم داشت. به رغم ضایعاتی که مشروطیت داشت همچنان گرامی و ارزشمند است.
راعی: در ابتدا کتاب خواندیم. همچنین با آقای گلبن به شیراز رفتیم و جاهایی مثل دشت ارژن را دیدیم که در آنجا درگیری بزرگ بین روسها و ایران رخ داده و صولتالدوله آنها را شکست داده و کوهمره سرخی را دیدیم، گفتند مدرسه و قلعه کجا بوده و همسران حبیبا... شهبازی و... را در سنهای بالای 90 دیدیم و مدتها با آنها صحبت کردیم. اگر به یک بچه 15 ساله بگویید زندگی عشایر چگونه است نمیتواند چیزی بگوید؛ اما اگر این سریال را دیدهباشد میتواند 10 دقیقه درباره زندگی عشایر حرف بزند؛ یعنی این سریال مثل یک تحقیق در مورد زندگی عشایر میماند. ظرافتها و جزئیات زیادی در کار است.
با توجه به این که شخصیت قوام جزو شخصیتهای واقعی در تاریخ ماست، چند درصد از شخصیتهای این سریال واقعی بودند و چقدر با توجه به مطالعات شخصیتسازی کردید؟
راعی: هر کدام از این شخصیتها گرتهبرداری از چند شخصیت یا بیشتر دارند؛ یعنی ممکن است 10 تکه از 10 شخصیت را در قالب یک نفر جمع کردیم. خیلی از مسائلی که گفتیم کاملا مبنای تاریخی دارد؛ مثلا قتل عام کاملا مبنای تاریخی دارد اما این که کجا بوده را عوض کردیم. به هر حال خاستگاه حوادث و شخصیتها کاملا تاریخی است. قوام مقدار زیادی به شخصیت واقعی نزدیک است، چون اسمش را هم گذاشتیم.
زمان زیادی درگیر ساخت این سریال بودید و در محلهای متنوعی تصویربرداری کردید. با در نظر گرفتن تاریخی بودن اثر، در زمان ساخت چه چالشهایی داشتید.
حسن نجاریان دریانی، تهیهکننده: این کار چهار رکن اساسی داشت، اول خداوند که لطف کرد و توانستیم همه مراحلش را بسازیم. بعد همراهی گروه و عوامل که اگر نبود این کار ساخته نمیشد؛ چون کار خیلی سخت و پیچیدهای بود. بخشی از این دشواریها در کارهای بزرگ طبیعی است. مشکلات مالی، اجرایی، سرما و گرما داشتیم. حدود 27 ماه تصویربرداری زمان برد و چند تابستان و زمستان داشتیم، در کوهستان بودیم و مهمتر از همه کرونا که برخی از عوامل درگیر شدند و بعضی از بازیگران را از دست دادیم که هنوز افسوسشان با ماست؛ مثل آقای کریم اکبری مبارکه که از انسانهای خیلی خوب، شرافتمند، کاربلد و درجه یک بود. سومین رکن، متن خیلی خوب بود که برای چنین متنی، نیاز بود چنین زحمتی بکشیم. چهارم، همراهی مدیران تلویزیون بود. مشکلات و بالا و پایین داشتیم اما این امکان را فراهم کردند و توانستیم کار را تمام کنیم. در جاهایی خود من یا بعضی از بچهها فکر میکردیم کار به پایان نمیرسد و به مشکل میخورد؛ ولی با سعهصدر گروه و مدیران به نتیجه رسیدیم و الآن کار در حال پخش است و امیدوارم مخاطبان از کاری که انجام دادیم راضی باشند تا خستگی از تنمان دربیاید.
برای ساخت فصل بعدی رایزنی شدهاست؟
نجاریان: بله، صحبتهای خیلی اولیه انجام شده اما خیلیهایش منوط به بازخوردها و تصمیم گروه است. ما دوست داریم با گروه دوباره دور هم جمع شویم، چون از همکاری و همراهی با هم نتیجه بسیار خوبی گرفتیم. امیدواریم بشود، ولی هنوز هیچ چیز معلوم نیست.
یکی از مضامینی که در قصه میبینیم بحث ارباب و رعیت و ظلمی است که به رعیت میشده اما در تصویر قدری این تلخی گرفته شدهاست. یکسری از نشانهها را درباره ظلم خان میبینیم، ولی شاید میشد تلختر هم نشان داد. به تعمد و بهدلیل نگاه طیف وسیع مخاطبان این تلخی گرفته شده یا اینکه اساسا نگاه متفاوتی به آن دوره دارید؟
براهیمی: یکی از کارهای پهلوی اول، تختهقاپو کردن ایلات و عشایر بود. در قسمتهای اول متوجه میشویم تختهقاپو کردن و کوچاندن یعنی نابودی همه چیز. در این شرایط وقتی به زندگی ایلات برمیگردیم متوجه میشویم بخشی از شرایط اجتماعی آنها ناشی از شرایط تولیدشان بودهاست. یک خان در عین حال که از او خشونت میبینیم، متوجه میشویم وقتی کشته شود یا تیر بخورد شیرازه همه چیز از هم میپاشد و این به شرایط زندگیشان برمیگردد. وقتی با دقت به زندگی عشایر نگاه کنیم، درمییابیم که شرایط تولید و زندگیشان با شهرنشینی و حتی از لحاظ جنگاوری هم فرق میکند. به این قصد نبود که خشونت را کم کنیم و به این قصد بود که خان را واقعا خان ببینیم؛ خان هم زن و بچه دارد و با آنها مأنوس و با بعضیها دوست است و با بعضیها هم با خشونت رفتار میکند.
راعی: قضاوت صحیح کنیم. اینطور نبوده که صبح تا شب خونخواری کنند. گاهی تعریف بچههایشان از آنها به صورتی بود که از پدرانشان قدیسه میساختند که باورش سخت است. یک چیز میانه بوده. برخیهایشان به ظلم گرایش زیادی داشتند و بد عاقبت هم شدند و برخیهایشان مایل به نیکی کردن، بودند. به ندرت خانهای خیلی خوب بوده؛ مثلا در جواهرده کوهپایه اصفهان خانی بوده که برای بچههایش و بچههای رعیتهایش معلم میگرفته و گفته میشود تعدادی وکیل خوب در میان بچههای رعیتهای او هست که امروز وکیلهای مهمی در تهران هستند.
براهیمی: تعبیر نگاه واقعبینانه بهتر از این است که بگوییم خواستیم خشونت کمتری داشتهباشد. مرگومیر طبیعی بودهاست. وقتی کوچ میکردند، گوسفندان زیادی را آب میبرده، بچهها ساده میمیرند و ممکن بوده زنی در راه زایمان کند و خود یا فرزندش از میان برود. از این جهت آن زمان زندگیشان با مرگ کاملا عجین بودهاست. زندگی شهری ما نیست که با بیرون از شهر ساختن قبرستانها سعی داریم مرگ را فراموش کنیم.
در این جمع همگی جزو پیشکسوتان هستید که حضور بیشتر شما روی آنتن میتواند بسیار کمککننده باشد.
اینکه کمکاریهایی از سوی برخی پیشکسوتان میبینیم ناشی از تمایل خود آنهاست یا میشود آن را پای کممهری گذاشت؟
نجاریان: هر کسی مهر ببیند، میآید و کار میکند. تلویزیون و سینما یا هر جای دیگر هم برایش فرق نمیکند. مثلا ما از آقای کاردان، آقای راعی یا دیگر عزیزان درخواست کردیم، لطف کردند، پذیرفتند و آمدند. با مهر کار کردیم و نتیجهاش خوب شد. به نظرم این گم شده تلویزیون است و برخی مدیران توجه کنند که با هنرمند با مهر برخورد کنند.
یکی از بخشهای دشوار کار انتخاب هنرمندان برای شخصیتهای قصه است. مسلما با توجه به تعدد شخصیتها در سریال آتش و باد، کار شما سختتر میشد. از سوی دیگر در این سریال هنرمندان در ردههای سنی متفاوت را میبینیم، حتی جوانترها کنار پیشکسوتان حضور دارند که تجربه کمتری جلو دوربین داشتند. در این باره توضیحی بدهید که تا چه میزان زمان برای انتخاب بازیگران صرف کردید؟
نجاریان: دستیار خیلی خوب داشتیم که کار انتخاب بازیگران بهعهده او و گروه کارگردانی بود. از سوی دیگر من به همراه آقای راعی کارهای زیادی کردهبودیم و تعدادی از بازیگران جوان را میشناختیم و در شش ماهی که پیشتولید داشتیم برای شروع کار، زمان داشتیم تا بعضی از بازیگران که دیرتر کارشان شروع میشد را انتخاب کنیم. در مجموع همفکری زیاد داشتیم. برخیها را من پیشنهاد میدادم و بعضیها را آقای راعی. همچنین برخی هم دستیار پیشنهاد میداد تا اینکه به این انتخابها رسیدیم که شما شاهد آن هستید. به نظرم یک جمع خیلی خوب شد که هم از پیشکسوتان حضور دارند و از تجربیات بازیگریشان استفاده میکنیم و هم جوانان حضور دارند و از جسارت و انرژی آنان استفاده میکنیم. در مجموع به یک جمع قابل قبول در بازیگران رسیدیم که با همفکری آقای راعی و دیگر دوستان در طول کار صورت گرفت. از سوی دیگر ویژگی آقای راعی این است که حرفها را خوب میشنود و بهترینها را انتخاب میکند.
بازیگران در این سریال با قدرت ظاهر شدند اما در این جمع، بازیگرانی داریم که مشابه این نقشها را داشتند مثلا محمود پاکنیت را خیلی در نقش خان دیدیم یا آقای فلاح معمولا نقشهای منفی بازی میکند. این انتخابها چطور صورت گرفت و چقدر با این نظر موافقید؟
نجاریان: من در گذشته، سالهای زیادی دستیار بودم اما باید تاکید کنم که در انتخاب خیلی دستمان باز نیست، مثلا بگوییم چون آقای پاکنیت چند بار نقش خان را بازی کرده، او را برای نقش خان انتخاب نکنیم. آن وقت است که هم آقای پاکنیت را از دست میدهیم چون بازیگر بسیار خوب، توانا و همراهی است و هم کسی که بتواند نقش خان را خوب بازی کند، سوارکاری بلد باشد و قدرت کار داشتهباشد، پیدا نخواهیم کرد. درست است میشد بازیگر دیگری برای نقش سرخو بگذاریم ولی شاید مثل آقای نادر فلاح یا نداریم یا خیلی کم بوده که آن موقع یا سر کار بودند یا به ذهن ما نرسیدهاست.
راعی: اینجا ایران است و تعداد محدودی بازیگر داریم. مهم این است که چطور به نتیجه میرسیم. ما به نتیجه رسیدیم؛ یعنی سرخوی ما بسیار سرخو است. فکر نمیکنم آقای پاکنیت قبلا خانی با این ابعاد بازی کردهباشد. بسیار خوب درآمده و همه چیزش را میپذیریم و ضعفها، قوتها، ظلمها و مهربانیهایش را میبینیم و سرخو هم همه اینها را درآورده. درمجموع از بازیگران این کار بسیار راضی هستم. نقش آقای فرخ نعمتی در سناریویی که نوشته شدهبود و اهمیتی که الان در اجرا پیدا کرده را نداشت. آقای نعمتی به خاطر توانایی، تجربه و تلاش زیادی که کرد نقش را خیلی بهتر از متن آفرید. رابطه دو پیرمرد یعنی آقای جاویدفر و آقای فقیه که همیشه با هم هستند فوقالعاده خوب درآمد و آدم قبول میکند که این دو در ایل 50 سال با هم رفیق بودند، انگار همدیگر را حس میکنند و در صحنه هم دائم با هم بودند. زندهیاد کریم اکبریمبارکه خیلی خوب نقش را بازی کرد که چه حضور، چه صدا و چه اجرایی داشت. مهم این است گروهی که انتخاب میکنید درست باشد. مشکلترین کاری که همیشه در کارگردانی دارم انتخاب و ترکیب بازیگران در کار است و خیلی رنج میکشم تا هماهنگ شود.
در این سریال میبینیم بیبی کتا (لاله اسکندری) در ایل تصمیمهای درستی میگیرد و بهادر بهعنوان پدر خانواده (حسین محجوب) با راهنمایی بیبی کتا مسیر زندگی را طی میکند اما این برخلاف تصورمان از تاریخ است، زیرا در تاریخ قبل از مشروطه زنان خیلی اجازه ابراز وجود نداشتند. چطور شد که تصمیم گرفتید بیبی کتا چنین نقشی در ایل داشتهباشد؟
براهیمی: این موضوع به واقعبینی برمیگردد. ما تجربهای داریم که شاید خلاف آنچه مطالعاتی که در دانشگاه و فضای شهری شکل گرفته، باشد که زنها در پستو بودند و چنین و چنان بودند و بعد آزاد شدند. از تجربه شخصیام برایتان میگویم. مادرم یک زن چادری و سنتی بود که در خیابان حتما یک قدم پشتسر پدرم حرکت میکرد ولی تمام امور خانه دست مادرم بود و فعال بود و امور بیرون از خانه با پدرم بود و تمام تحصیلات ما دست مادرمان بود و پدرم نمیدانست کلاس چندم هستیم و هنوز هم تاثیر مادرم روی ما ماندگار است. معنایی که از سنت از طریق گفتمان غربی که زن چنین بود و چنان شد واقعیت ندارد. نمیتوانم بپذیرم زنان در ایلات حق اظهارنظر نداشتند اما چیزهایی هست که شاید سابقه نداشتهباشد. مثلا در مجالس حضرات زن نمینشست و این شاید ابداع بود که از یک جاهایی بیبی کتا مینشیند و حرف میزند و رأیش مورد قبول قرار میگیرد. به نظرم زنان نقش بسیار تعیینکنندهای در گذشته ایران داشتند و حق رأی زنان زودتر از خیلی از کشورهای اروپای شمالی به آنها داده شد که در مجلس آن زمان سروصدای زیادی ایجاد کرد اما تصویب شد. از لحاظ تاریخی هم عقب نبودیم. یعنی زمانی که در ایران حق رأی به زنان داده شد، در بعضی از کشورهای اروپای شمالی زنان مطلقا حق رأی نداشتند. به نظر میآید مطالعات زنان باید یک بازنگری تاریخی در خیلی از حوزهها داشتهباشد. یعنی خود را از اسارت یک گفتمان دربیاورد و به سمت واقعیت برود و واقعیت تاریخی را بررسی کند. قسمتهایی که بیبی کتا در جمع حضرات نشسته در سابقه تاریخی ندیدم که ممنوع است یا از طریق شوهرش این کار را میکردهاست.
این سریال به خاطر فضای طبیعی و زندگی عشایر بستری فراهم میکند که شما هم در کار نشان میدهید و میتوانید قاببندیهای خیلی زیبا را نشان دهید اما از حدی بیشتر نمیشود و شما اسیر این فضای طبیعی و خانههای تاریخی نمیشوید که البته از نگاه ما مثبت است اما از یک طرف مخاطب انتظار داشته بیشتر چنین قابهایی را ببیند. نگاه خودتان چه بود؟
راعی: وقتی متن خیلی خوب باشد، خودش اجازه نمیدهد شما هر کاری کنید. متن خیلی روشن و شیرین بود. هیچ جای این متن به قابهای اضافه نیاز نداشت. البته در بخشهایی هم نیاز داشتیم که تصاویری از بازار بزرگ قدیم شیراز نشان بدهیم، حتی برنامهریزیهایش را کردهبودیم اما بودجه اجازه نداد این کار را انجام دهیم و گفتیم روی بازار بنویسید بازار شیراز.
با توجه به اینکه در کنار قصه اصلی سریال ما با خرده داستانهای زیادی روبهرو هستیم، طبیعی است نگارش متن کار سختی بود. برای نگارش متن چطور تقسیم کار را انجام دادید؟
گلبن: قبل از پاسخ دادن به پرسش شما باید بگویم دو نفر روی این کار تاثیر؛ یکی آقای نجاریان و دیگری آقای راعی. شاید تلویزیون، مدیران و مخاطبان بسیار علاقه داشتهباشند که کارهای جدی ببینند اما کار جدی اتفاقی رخ نمیدهد و حتما ارادههای بزرگی پشتش است. در این کار اگر گذشت، فداکاری، صبر و حوصله آقای نجاریان نبود، این سریال صد بار با سر به زمین میخورد. سناریو، اصلش مال آقای راعی است و وقتی او سناریو را به ما تحویل داد، کامل بود. کار کامل عبارت است از یک خط داستانی قوی، یک سری افراد و شخصیتهای قوی که آقای راعی هر دو را داشت. آقای راعی متنی داشت که به نقطه قابل قبولی رساندنش سپس ما همراه آقای راعی شدیم؛ یعنی ما آنچنان را آنچنانتر کردیم؛ یعنی حتما یک چیز محکم و قرص وجود داشته و ما سعی کردیم، زحمات آقای راعی را کامل کنیم، به همین دلیل قلم زدیم و دیالوگ نوشتیم. دیالوگهای خیلی خوبی میبینید. آقای براهیمی یک سریال 30 قسمتی نوشتهبود که در مورد سعدی و از داشتههایش در این کار هم استفاده کرد. چیزی که داریم میبینیم نتیجه کار جمعی رفقا و گفتوگوی دوستانه و همدلی با هم بود؛ یعنی ما مفتخریم در جمعی همدل بودیم. همه کسانی که به مجموعه ملحق شدند به کار اضافه کردند؛ یعنی آقای کاردان به قوام اضافه کرده؛ یعنی قوامی را آورده که از متن بسیار بالاتر است. تمام بازیگران چیزی به کار اضافه کردند. کار آقای عاشوری مدیر فیلمبرداری سریال بیشتر از یک سر و گردن از کارهای مشابهش بالاتر است. همه برای این کار آوردههایی داشتند. این که گروهی جمع شدند و با وجود سختیها اما با دل خوش این کار را انجام دادند، نتیجهاش دلپذیر است.
راعی: من به داستان بهادر و سرخو فکر کردهبودم، نه با این قدرتی که الان هست. دوستان گفتند اصل خوب است و قابلیت کار کردن دارد. ضمن اینکه آنچه من فکر کردهبودم خیلی مردانه بود، چون اتفاقات بزرگ که اصولا هم فیزیکی است بین مردان رخ میدهد. از سوی دیگر گفته شد اگر خانمی در کار نباشد خانمهای خانه نمیگذارند مردان خانه فیلم را ببینند (با خنده) و لذا کلا دیده نمیشود. بنابراین قرار شد نقش خانمها در قصه پررنگ شود. بیبی کتایی که من داشتم همان خانمی بود که چای میآورد و میبرد اما بعد این نقش پررنگ شد و یغما، پایدار، نامدار و ملک بانو هم اضافه شدند. تنها چیزی که باعث انسجام کار شد، این بود که یک کار طاقتفرسای این دو نفر (آقایان براهیمی و گلبن) بر مبنای تحقیق وسیع بوده؛ چون تحقیقات سریال باعث شد زود به اشتراک برسیم و شاید اگر تحقیق نبود، هر کسی شخصیت قوام را برای خودش خیال میکرد و خیلی باید با هم میجنگیدیم تا از دلش یک قوام بیرون بیاید؛ اما به قدری در مورد قوام تحقیق کردهبودیم، به محض این که آن را خواندیم سه نفر ما یک نظر را قبول داشتیم. ضمن اینکه دیالوگ نویسی در این کار عین شخصیتپردازی بود و تمام لغاتی که از دهان شخصیتها بیرون میآید، با اجازه آمدند و تمام شخصیتها دیالوگ خود را دارند و دیالوگشان اصلا برای زیبایی نبوده و دقیقا ابعاد مختلف نقششان را بروز میدهد. لذا بیشترین ثروت این کار متن آن است؛ چون به لحاظ بودجه، رقمی که برایمان در نظر گرفتهبودند به هیچ وجه متناسب با این اجرا نبود و مجبور شدیم خیلی جاها را کم کنیم و بسیار فقیرانه و با رنج و البته با عشق کار کردیم. در اجرا بازیهای خوب میبینید که حاصل عشق آدمها به نقشهایشان بودهاست. یک متن سرشار میبینید که عشق نویسندگان به کارشان بودهاست. یک فیلمبرداری خیلی خوب میبینید که حاصل عشق آقای عاشوری و گروهش به این کار بودهاست. این کار را عشق ساختهاست.
گلبن: دوستان با تمام وجود پای کار آمدند و مدیران تلویزیون هم تلاش کردند فضای مناسبی آماده کنند؛ یعنی برآورد اولیهای که در کار آوردیم و ترمیمهای متوالی که انجام شد، به نظر میرسید سعی میکردند با ما همراه شوند، هر چند ما خیلی بیشتر توقع داشتیم؛ اما همین که مدیرانی حاضر شدند برای چنین کاری هزینه کنند از آنها ممنونیم.
نجاریان: من در پایان از دوستان قدردانی میکنم که همه عاشقانه پای این کار ایستادند و سعی کردیم کار خوبی تحویل بدهیم.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد