سریال فراری برخلاف اطلاعاتی که تاکنون از آن بیرون آمده، برآیند زندگی یکشهید خاص نیست اما تهیهکننده آن میگوید که ۹۰درصد این مجموعه برگرفته از شخصیت شهید صدرزاده است. بازیگرانی مثل هدایت هاشمی، نسرین بابایی، حسین رفیعی، بهار نوحیان، شهین تسلیمی، جواد خواجوی، مجید پتکی، شهروز آقاییپور، افشین آقایی و حسین اوجاقلو در این مجموعه به ایفای نقش میپردازند. سریال فراری پیش از این در لاهیجان و لنگرود هم تصویربرداری داشت و بخشی از قصه آن هم در حاشیه تهران ضبط شده است. فراری تولید شبکه دوی سیماست و قرار است تصویربرداری آن تا پایان سال ادامه یابد و احتمالا پخش آن در پاییز آغاز شود. گزارش پیشرو، روایت جامجم از پشت صحنه سریال فراری و گفتوگو با عوامل آن ازجمله تهیهکننده، کارگردان و برخی بازیگران است.
نشانی از سادگی در یک روستا
تیغ آفتاب خرداد، خودش را روی کوچه پسکوچههای روستا کشانده. باید دست را سایبان کنی تا بتوانی کمی بالاتر را ببینی و نشانی مدرسه را پیدا کنی. تاکسی از یک کوچه رد میشود و چند مرد خسته و نشسته در سایه پایین مغازه، رد نگاهشان به تاکسی میافتد و همزمان، بادبزن حصیری در دستشان چرخ میخورد تا این هوای دمکرده را قدری تلطیف کند. نشانی مدرسه را از یکیشان میپرسم. قوز دماغش را میخاراند و با بیحالی دستش را به سمت راست میگرداند. رد نگاهش را به سمتی میبرد که باید بفهمیم نشانی لوکیشن همانجاست. گرمای ظهر در این روستا در پنج کیلومتری شهرری، آنقدر زیاد است که هر موجود زندهای را ببینی، به سایه پناه برده است. در پیچ و تاب این روستاست که مدرسه پسرانه از دور خودش را نشان میدهد. مدرسه پسرانهای در روستای گلحصار و در ۵ کیلومتری شهر ری که لوکیشن تازه سریالی در حوزه کودک و نوجوان است. چند نفر از پسرها انگار که از کار فیلمبرداری راحت شدهاند، بیرون در ایستادهاند و مهمانان تازه را نگاه میکنند. آجر به آجر این مدرسه و خانههای اطرافش ساده است و شباهتی به دنیای مدرن شهری ندارد. حیاط مدرسه را که پشت سر بگذاری و قدری به سمت چپ بپیچی، کلاسهای مدرسه خودش را نشان میدهد که باد خنکش را به آن هوای دمکرده میریزد. شاید ابتدا تصور کنی اینجا کلاس درس است و یک روز معمولی در جریان است. اما بین همه نابازیگرها، میتوان چهرههای آشنایی مثل هدایت هاشمی و حسین رفیعی را هم پیدا کرد. دستهای بالا رفته صدابردار و صدای بلند «سه، دو، یک» دستیار کارگردان، نشان از آن دارد که کار آغاز شده و تصویربرداری از مدرسه در حال انجام است تا روایت سریال فراری را آماده پخش کند. تصویربرداری با ادامه ضبط یک سکانس در کلاس مدرسه ادامه مییابد. نوجوانهای بسیاری اینجا بازی میکنند تا روایت نوجوانی هادی، شخصیت اصلی سریال فراری به خوبی بیان شود. هرچند فراری را نمیتوان سریال مخصوص نوجوانان دانست و به گفته عوامل تولید آن، بزرگسالان هم مخاطبان آن خواهند بود.
پشت صحنهای در دفتر معلمان
کلاس کوچکی در سمت چپ و درست کنار راهپلههاست که از کاغذهای چسبانده به دیوارش میتوان فهمید دفتر معلمهای مدرسه است. پنجرهاش رو به کوچههای روستا باز میشود و در حین صحبت با تهیهکننده و کارگردان میتوان صدای بازی بچهها را در سایه کوچه پشتی مدرسه شنید.
امیر پوروزیری تهیهکننده سریال فراری و امیر داسارگر کارگردان این مجموعه لحظهای بین ضبط سریال، کار را متوقف میکنند تا از جزئیات آن بگویند. جزئیاتی که گاهی باعث گله کارگردان میشود که چرا اصلا از ابتدا اسم هادی برای این سریال بیان شد و گاهی با خاطرات شیرین کلید خوردن آن همراه میشود.
سریال فراری از جنس عاشقی است
امیر پوروزیری، تهیهکننده سریال فراری پیش از این مجموعه مینو را روی آنتن برده بود. او در مجموعه فراری، تلاش کرده روایتی درست از نسلی ارائه کند که قهرمانان بسیاری داشتند و هنوز هم میشود از آنها آموخت. روایت این سریال، برشی از زندگی شخصیتی به نام هادی است که از نوجوانی تا بزرگسالی او روایت میشود. پوروزیری در گفتوگو به این نکته اشاره میکند که کار با نوجوانان در حین چالشهای بسیار، شیرین است و همه عوامل با این سریال زندگی کردهاند.
پوروزیری درخصوص دلیل ساخت سریال فراری به جامجم میگوید: اینکه میگویند چه شد جرقه کار زده شد، باید بگویم در مورد این کار نباید گفت جرقه بوده، واقعیت این است که بسیاری از اتفاقها مقابل ما قرار میگیرند که شاید روزمرگی اجازه ندهد به آن توجه کنیم. به نظرم در روزگاری هستیم که فکر میکنیم روزهای بدون قهرمان را میگذرانیم و توجه نمیکنیم چه قهرمانهایی کنارمان هستند. در عین حال خلأ نمایشدادن قهرمانهایمان را هم داریم؛ در این شرایط، از شدت پروپاگاندای کور، نتوانستهایم به نفع مردممان کار کنیم و گاهی انگار بر ضدشان کار کردیم. اتفاقی که برای گروه تولید این سریال افتاد، به نوعی یک عشق و دلبستگی بود که نمیتوان آن را یک ایده صرف دانست. واقعا میبینم که عوامل مجموعه، از این سریال مدد میگیرند. به همین دلیل باید گفت یک ایده ساده روزمره نیست و نمیتوان با آن ساده برخورد کرد. من این را از جنس عاشقی میدانم.
وی درخصوص جزئیات تصویربرداری این مجموعه هم عنوان میکند: از دو ماه قبل از عید تا آخر فروردین در لاهیجان مشغول تصویربرداری بودیم و طبیعت زیبای آنجا کار را جذابتر کرد. نگران بودیم که این فضا را میتوانیم در تهران داشته باشیم یا خیر. ما قدم را برداشتیم و تلاش کردیم در تهران هم همینقدر زیبایی را مقابل دوربین قرار دهیم.
پوروزیری درباره خط کلی قصه اینطور میگوید: هادی روایتگر قصههای دلبستگی یک نوجوان متفاوت است که در مسیر قهرمانی جلو میرود و از یک جایی به بعد، دلبستگیاش با دلبستگی قهرمانی از نوع دیگر، جابهجا میشود. این مسأله بهشدت در فیلمنامه کار سختی بود که شخصیت اصلی یک امر عینی را با یک امر ذهنی جابهجا میکند و تلاشش این میشود که عالم را عوض کند. این مسأله به سادگی قابل درک نیست و تفکیک کردن آن بسیار کار سختی است. در کنار قصه اصلی، قرار است یک فیلم از زندگی هادی ساخته شود. حسین رفیعی هم نقش دستیار کارگردانی را دارد که هادی را میبیند و دوست دارد از او فیلم بسازد. جالب اینجاست که هادی آنجا هم طغیان میکند و یک آنارشی درونی دارد و در مقابل آنچه روال جامعه است طغیان میکند. به نظرم در نهایت چنین افرادی هستند که یک قهرمان عجیب و غریب را خلق میکنند. من بارها در مورد آنها گفتم که درک میشوند اما وصف نمیشوند. روایت کردن این دست قهرمانها کار سختی است. شخصیت هادی در مقابل فرصتهایی مثل کشتیگیر شدن یا ستاره فیلم شدن قرار میگیرد اما در مقابل همه اینها طغیان میکند. میتوان گفت اینقدر طغیان در زندگی او جذاب است که مسائل معنوی او را با خود میبرد. انگار یک دنیای دیگر در جستوجوی این فرد است. وقتی یک نفر در راستای امر خداوند میرود، انگار عالم بهدنبال او میآید.اما بخش زیادی از زندگی هادی، برگرفته از یک شهید خاص است که پوروزیری آن را اینگونه توضیح میدهد: صادقانه باید بگویم شخصیت هادی وام گرفته از زندگی چند شهید است اما ۹۰ درصد آن برگرفته از زندگی یک شهید یعنی شهید مصطفی صدرزاده است. در واقع گوشههایی از لحظات جذاب زندگی این شهید را گرفتیم و دراماتیزهتر کردیم. شهید صدرزاده قهرمان دوران است. هر عصر و زمانهای قهرمانی دارد و بچههای دهه ۷۰ و ۸۰ باید قهرمانی از این دست را بشناسند. قطعا افرادی پیدا خواهند شد که به آن خرده بگیرند اما قصه هادی، زندگی شهید صدرزاده به روایت امیر داسارگر است که دلباختگی خود نسبت به این شهید را تولید کرده است.
تهیهکننده فراری معتقد است که مخاطب این سریال تنها کودک و نوجوان نیست. او میگوید: به نظرم فقط نمیتوان کودک و نوجوان را مخاطب کار دانست چون همه گروهها را در بر میگیرد. قصه با نوجوانی شروع میشود اما مخاطب آن، بزرگسالان و گروههای سنی دیگر هم هستند. شاید تفاوت آن با دیگر کارها این باشد که هادی را میتوان قصه دوران دانست تا روایتی از فرزندان این عصر را به تصویر بکشد. ممکن است برخی بگویند دیگر نسل امروز دنبال چنین روایتی نیست. باید گفت شخصیت هادی به خوبی نشان میدهد فرزندان این دوران چگونه زندگی کردهاند.
وی درباره چالشهای روایتگری برای نوجوانها هم تأکید میکند: البته که مخاطب ما تنها نوجوانان نیستند اما در مجموع از این جهت میتوان کار برای نوجوانان را کار پر چالشی دانست که نوجوانان امروزی با همه محصولات روز، روبهرو هستند و روایتگری برای آنها کار سختی است. چالش کار کردن با نوجوانها به طور کلی سخت است چون قطعا تکرارهای بسیاری را در حین ضبط باید انجام دهیم و زمان بیشتری از ما میگیرد. ضبط با گروهی از نوجوانان، آن هم در فصل امتحانات آنها، شیرین و در عین حال سخت است. برای معلمان آنها هم جالب بود که عوامل تولید سریال، نگران امتحانات آنها هستند. تولید برای نسلهای بعد بسیار سخت است. از منظر شرایط تولیدی هم، روبهرو شدن با گروه بزرگی از نوجوانان و دور بودن آنها از خانواده، چالشهای بسیاری دارد. وی با اشاره به نقش هدایت هاشمی و نسرین بابایی در قامت پدر و مادر هادی عنوان میکند: رابطه آنها و نگاه درستی که به زندگی دارند، باعث خلق قهرمانی مثل هادی میشود.
مسئولیتپذیری شهدا را نشان میدهیم
امیر داسارگر، کارگردان سریال هادی تاکنون کارهایی چون منطقه پرواز ممنوع را ساخته است. او در مجموعه فراری تلاش کرده روایتی ارائه کند که برآیند شخصیت چند شهید است و میتواند برای مخاطبان به منزله ارائه الگو باشد. در همان اتاق معلمها مینشیند تا روایت خودش را از ساخت سریالی بگوید که دغدغهاش بوده. داسارگر ابتدا از این گله میکند که اسم هادی به اشتباه برای این سریال عنوان شده چرا که ممکن است مخاطب را به یاد ابراهیم هادی بیندازد و این طور تصور شود کل روایت، درباره این شهید است. او در کنار مسأله نام سریال، در خصوص جزئیات سریال فراری به جامجم میگوید: سال ۹۵ طرحی نوشتم که بعد از آن قرار شد به سریال تبدیل شود. از ابتدای سال ۹۹ فیلمنامه را شروع کردیم. به طور کلی این مجموعه نگاهی به سبک زندگی شهدا و جهان زیسته آنهاست. حتما در زندگی این آدمها چیزهایی وجود دارد که در زندگی بقیه نیست. مهمترین چیز، مسئولیتپذیری و بیتفاوت نبودن آنها نسبت به جامعه است. به هرحال کار، نمایشی است و دنبال ارائه یک قهرمان هستیم.
وی عنوان میکند کلیت فیلمنامه به جهان زیسته خودش مربوط بوده و با خیلی از شهدای مدافع حرم نشست و برخاست داشته است. او معتقد است تاکنون درباره برخی جزئیات زندگی شهدا کمتر صحبت شده یا یک نگاه بیرونی به آن صورت گرفته است. به همین دلیل تلاش کرده فضاهای کمتر پرداخته شده را در این سریال به نمایش بکشد. این کارگردان به این نکته هم اشاره میکند که صدها ساعت مصاحبه و گفتوگو برای این سریال انجام شده تا به یک قصه درست و منسجم برسد.
از نکات مهم این مجموعه، پرداختن به زندگی چند شهید است و توانسته برآیندی از زندگی این شهدا را به مخاطب ارائه کند. داسارگر دراین باره میگوید: به شهید خاصی اشاره نمیکنم اما بخشی از سریال، برگرفته از شخصیت شهید مصطفی صدرزاده است. خروجی سریال هم حاصل دیدار من با شهید مرتضی عطایی بود. احساس میکردم جای چنین مجموعهای خالی است. معتقدم طبق گفته خود شهید صدرزاده که میگفت «دعا کنید شهید شوم تا دستم برای کارهای فرهنگی بازتر شود» حالا ما را استخدام کرده که این کار را بسازیم.
این کارگردان درباره انتخاب نوجوانان برای این کار تصریح میکند: کاری که در منطقه پرواز ممنوع تجربه کردم این بود که میخواستم نوجوانها به جهان قصه نزدیک باشند و به همین دلیل، از مساجد و گروههای سرود انتخابشان کردم.
اولویتم بازی در کارهای کودک و نوجوان است
ضبط سریال، دوباره آغاز شده و در میان سه، دو، یک گفتن و شروع کار، فرصتی میشود تا با حسین رفیعی همکلام شوم. او از جمله بازیگران اصلی این مجموعه است. رفیعی به واسطه برنامهای که در سال ۱۳۷۷ با امیرحسین مدرس اجرا کرد، بیشتر از قبل به حوزه کارهای کودک و نوجوان معرفی شد. همان فهفه گفتنهای او بود که بسیاری از دهه شصتیها را با خود همراه کرد تا از تلویزیون، به فرهنگ خودساختهبودن برسند. رفیعی در صوص علاقهاش به کار کودک و نوجوان به جامجم میگوید: کار کودک همیشه برای من اولویت دارد، چون معتقدم که دنیای کودکان -و شاید نوجوانان -دنیای پاک و بدون غل و غشی است که برای ورود به آن باید وضو گرفت. زمانی هم که وارد دنیای آنها میشوی جز مهربانی و خوبی چیزی نمیبینی. بحث زندگی شهدا که مطرح میشود، باید به این نکته توجه داشت که اینها موجودات فرازمینی نیستند و از دل مردم بیرون آمدهاند. ما در هر خانواده یا محلهای را نگاه کنیم، حتما خانواده شهید میبینیم و شهید در واقع کسی است که به خاطر وطنش از ارزشمندترین چیز زندگیاش گذشته است. مگر همین حالا نیروهای مرزبانی که از کشور دفاع میکنند و به شهادت میرسند، از همین مردم نیستند؟ زندگی هر کدام از اینها قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی را دارد. از قدیم میگفتند هر کسی چیزی دارد، از پر قنداق دارد. انگار برخی از این نوجوانان هم از دوران کودکی انتخاب شده و خاص هستند. وقتی زندگی کودکیشان را نگاه میکنیم، میبینیم که پر از اتفاقات عجیبوغریب است و اغراق نشده است. البته گاهی هم مادرانشان اذعان میکنند که بین همه فرزندانشان، این بچهها خاص و نظرکرده بودند.
وی ادامه میدهد: اینها وقتی به یک سن خاص میرسند، حماسه ماندگاری را به سرانجام میرسانند. ما در کشورمان از این شهدا زیاد داریم که در دوران نوجوانی یا کودکی خاص بودند. درست مثل شهید فهمیده که توانست اتفاقی خاص را در سن نوجوانی، رقم بزند که در دنیا بینظیر بود. من همیشه از این زاویه به کارهای کودک و نوجوان نگاه میکنم که این کارها واقعی و دوستداشتنی است. من دو نوجوان دارم و این را به همه متولیان فرهنگی میگویم، در همه جای دنیا اگر کودک و نوجوان را از دست بدهی، جامعه را از دست دادهای. باید بپرسیم در این سالهای اخیر چه کار ویژهای برای آنها کردیم؟ بیشتر پدر و مادران دغدغهشان این است که فرزندانشان در این چند ماه تابستان، چه تفریحی دارند؟ فرزندان ما که نسل ۴۰ و ۵۰ هستیم، یا تک افتادهاند یا از نظر اقتصادی به گونهای است که پدر و مادر هر دو مشغول کار هستند و کودک اصلا کودکی نمیکند.
رفیعی به برخی بحرانهای پیش روی نسل جدید اشاره کرده و میگوید: کودک و نوجوان امروزی در آپارتمان حبس هستند و تنها سرشان در گوشی و تبلت است. بازیهای رایانهای مثل دنیای متاورس که برای بردن بچهها به سمتی که میخواهد، تعریف شده است. فضای مجازی هم همین است که دهکده جهانی بزه را خلق میکند. یعنی به دنبال این هستند بچهها را با سندرومهای روحی روانی بسیاری مواجه کنند و به جایی برسانند که در صورت لزوم از آنها بهرهکشی کنند. فضای مجازی شاید برای بچهها فرصت باشد اما به دلیل اینکه در مدارس آموزش فضای مجازی به درستی نداشتیم، نمیتوانیم بگوییم موثر بوده، ذات رسانه ملی کار فرهنگی است.
وی در خصوص نقشی که در سریال فراری دارد، میگوید: من در این مجموعه نقش یک دستیار کارگردان را بازی میکنم که بهدنبال بهتصویرکشیدن زندگی شخصیت هادی است. هادی مخالف بازیکردن در کار اوست.
آقای بیگدلی که نقشاش را بازی میکنم در تلاش برای راضیکردن اوست. تلاش میکنم پدرش را راضی کنم که هادی در فیلمم بازی کند. درعینحال، نقدی هم به برخی ستارهها کردم که بعد از مطرحشدن در سینما، به مردم توجه نمیکنند. تلاش کردم شخصیت واقعی خودم باشد و حالتهای کودکانه فهفه را دارم که همان سال ۷۷ با امیرحسین مدرس بازی میکردم.
فراری، قصه قهرمانان معاصر است
بهطورکلی سریال فراری را باید در ادامه اعتماد شبکه دو به کارگردانهای جوان و پرداختن به قصههای تازه دانست. کما اینکه بهرنگ ملکمحمدی، مدیر گروه فیلم و سریال شبکه دو هم همین مسأله را تأیید میکند. او در خصوص سریال فراری که محصول شبکه دوی سیماست، به جامجم میگوید: قصه زندگی شخصیت هادی از سال ۷۶ و زمانی آغاز میشود که بازی فوتبال ایران و استرالیا بوده و هادی با یک جشن عمومی روبهرو میشود. خود هادی به کشتی و ورزش علاقه دارد و همین مسأله یک جذابیت برای مخاطب ایجاد میکند. دوم اینکه هادی، نوجوانی با آزمون و خطا و شیطنت است. به نوعی یک نوجوان امروزی با تمام مؤلفههای نوجوانی است. شیطنت و خطا دارد اما یک معصومیت ذاتی هم با خودش دارد که هم بهواسطه شخصیت خودش و هم بهدلیل تربیت خانوادگیاش شکل گرفته است.
وی ادامه میدهد: هادی سیر و سلوک یک نوجوان در مسیر قهرمانشدن است. قهرمان هم لزوما قهرمان ورزشی نیست چراکه هادی قهرمان زندگیاش میشود. یعنی هرچقدر قصه جلو میرود، مخاطب متوجه میشود که این نوجوان در حال تبدیل به یک قهرمان است که میتواند یک نوجوان معیار و الگو باشد. به نظرم مجموع این مسائل که برای مخاطب جذاب است و با سریال فراری همراه شود. البته باید این را هم بگویم که این سریال، صرفا برای گروه کودکونوجوان نیست اما قطعا برای نوجوانان جذاب است که هادی در نهایت چه خواهد کرد.
ملکمحمدی میگوید: رویای نوجوان امروزی چیست؟ فوتبالیست یا بازیگر شدن است. سریال فراری نوجوانی را نشان میدهد که میتواند همه این جذابیتها را بهدستآورد اما مدل دیگری زندگی میکند و انگار اینها برایش وسیله میشود. ما اینجا یک زیست شهیدانه داریم. البته در دو فصل اول، شهید نمیبینیم اما عطر و بوی آن را احساس خواهیم کرد. تاکنون اینگونه به زندگی شهدا پرداخته شده که یک نفر به میدان نبرد رفته، برخی مظلومیت و رشادتها داشته و به شهادت میرسد اما در سریال فراری ما به این نکته میپردازیم که زیست شهیدانه به چه صورت است. درست مثل جمله حاجقاسم که میگفت: «شرط شهیدشدن، شهید بودن است» و زیست شهید، درست همین جمله است. شخصیت هادی درواقع شهید معاصر است و زیست شهیدانه این دوران را نشان میدهد. انگار نوجوانی ماست که بازی ایران ــ استرالیا را دیده و در همین دوران زندگی کرده. فراری درواقع به این پرداخته که چه میشود یک نوجوان زندگیاش تغییر میکند.
مدیر گروه فیلم و سریال شبکه دو عنوان میکند: اگر بخواهیم یکسری شخصیت در حوزه شهدا بسازیم که صرفا گفته شود آنها خوب بودند و نماز شبشان ترک نمیشده ــ البته که بوده ــ اما به روزمره زندگی آنها اشاره نکنیم، ضعف کار خواهد بود. باید نشان دهیم که این آدمهای عادی هستند که به آن درجه میرسند. ما در «بچهزرنگ» هم این نوع روایت را داشتیم؛ هم شهیدی را روایت کردیم که مشکل مالی نداشته و هم شهیدی معرفی شده که موتورش را میفروشد که بتواند به سوریه برود. نشاندادن زندگی عادی این افراد، به الگوسازی مخاطب عام کمک میکند. در واقع نشان میدهد که آنها چطور قهرمان شدند و سیر رفتاری و زیستی آنها چه بوده است. افرادی که هیچ اصراری برای دیدهشدن نداشتند. شخصیت هادی هم از جایی به بعد از دیدهشدن گریزان میشود و چون قصدی برای دیدهشدن ندارد، دیده میشود. وی در اشاره به سیاستهای شبکه دو برای پرداختن به قصههای ناگفته میگوید: هادی یک مدل کاری است که در ادامه سیاستهای شبکه دو برای اعتماد به کارگردانهای جوان، محیطهای دیده نشده و دهههای کمتر پرداختهشده، شکل گرفته است. اگر قرار است نفسی به تلویزیون تزریق شود، باید به کارگردانهای جوان مثل آقای داسارگر اعتماد کرد. خوشحالیم تا الان خروجی خوبی داشته است. افرادی هم که در سریال هادی برای گروه نوجوان انتخاب شدهاند، شبیه به شخصیتهای قصه هستند. یعنی اگر روزی بازیگر شخصیت هادی، درست مثل همان شهید شود، تعجب نمیکنم.
هادی، غیرقابل پیشبینی است
حسین اوجاقلو، بازیگر نوجوان سریال فراری است که دوران نوجوانی این شخصیت را بازی میکند. او تاکنون تجربه بازیگری نداشته و حالا در قامت بازیگر مقابل دوربین سریال فراری قرار گرفته است. اوجاقلو به عنوان یک نابازیگر تلاش کرده تا با تیم هماهنگ باشد و بتواند یک تجربه ماندگار را برای مخاطبان رقم بزند. به طور کلی هماهنگکردن نابازیگر سخت است و چالشهای آن فقط متوجه عوامل تولیدی نیست. اینکه یک نوجوان بتواند درست و موفق مقابل دوربین حاضر شود هم در نوع خود چالشبرانگیز است. اوجاقلو در خصوص بازی در این مجموعه به جامجم میگوید: با لطف تیم توانستم کارها را خوب پیش ببرم. چند وقتی در شمال بودیم و بخشی از قصه را هم در تهران ضبط کردیم. او درباره چالشهای کار در اولین اثر تلویزیونی خود عنوان میکند: اگر مشکلی در ضبط داشتم، بخشی را با کارگردان و بخشی هم با آقای تقیپور ــ که هماهنگکننده و بازیگردان نوجوانان هستند ــ پیش میبردم. برای بازی بهتر در سریال، کتابهایی را خواندم که بهتر به من کمک کرد اما بیشتر با هماهنگی آقای تقیپور توانستم کار را جلو ببرم. به طور کلی به نظرم شخصیت هادی یک شخصیت غیرقابل توصیف و شاید هم بتوان گفت غیرقابل پیشبینی است.
پدرانگیهای متفاوت
شاید ماندگارترین نقش هدایت هاشمی، همان اوسموسی در سریال پایتخت بود. او که دستی بر بازی در نقشهای متفاوت دارد، قرار است در سریال فراری نقش پدر شخصیت اصلی هادی را بازی کند. هاشمی تاکنون در مجموعههایی مثل بوتیمار، نجلا، گاهی به پشت سر نگاه کن، پروانه، چک برگشتی و قرعه نقشآفرینی کرده بود. بازی او در قامت یک پدر به واسطه انعطافی که در بازیگری دارد، میتواند یک ترکیب درست را برای نشاندادن زندگی هادی شکل دهد. آن طور که تهیهکننده این مجموعه میگوید، بازی متفاوت او و نشاندادن نگاه خاص یک پدر توانسته روایت هادی را بهتر از قبل تکمیل کند.
مادر همیشه مهربان
نسرین بابایی را با نقش همان مادر مهربان سریالهایی مثل افرا و بیهمگان میشناسیم که خط به خط سریال در حال حرص و جوش خوردن برای خانوادهاش بود. او همیشه سعی می کند نقش هایش را باورپذیر بازی کند تا شخصیتاش برای مخاطب قابل لمس باشد . همچنین برای این هنرمند کوتاهی و بلند نقش اهمیت ندارد، بلکه می خواهد کارش را درست انجام بدهد. بابایی در سریال فراری، نقش مادر هادی را دارد و ترکیب او در کنار هدایت هاشمی یک خانواده درست شکل داده که میتواند دلیل تبدیلشدن هادی به یک قهرمان را به خوبی برای مخاطب به تصویر بکشاند. روایت مادرانگیهایی که میتواند شخصیتی مثل هادی را تقدیم جامعه کند.
بازی متفاوت نوحیان
بهار نوحیان هر بار که در یک سریال یا فیلم ظاهر شده، توانسته نقشی متفاوت و خارج از کلیشههای قبلیاش را به مخاطبان ارائه کند. این هنرمند علاقهمند است که نقش هایش برای مخاطبان تکراری نباشد. به همین دلیل گزیده کاری را انتخاب کرده و دوست دارد نقش هایی که بازی میکند و حرفی برای گفتن داشته باشد. به همین دلیل انتظار می رود که او در سریال فراری هم نقش متفاوتی را بازی کند و حضور او در این سریالاش هم در ادامه همین کنارزدن کلیشهها باشد. او در فراری نقش خاله هادی را بازی میکند و آن طور که تهیهکننده این سریال میگوید، نقش او بسیار خاصتر و متفاوتتر از بازیهای قبلیاش است.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: