حالا، این شبها، سریال «الگوریتم» به کارگردانی بیژن میرباقری این میراث را احیا کرده؛ مجموعهای که از شبکه سه سیما پخش میشود و از قسمتهای نخست با روایتی موازی و پرتعلیق، توجه مخاطبان را جلب کرده است. در ادامه، گفتوگوی اختصاصی جامجم با بیژن میرباقری آمده است.
در تیتراژ ابتدای «الگوریتم»، نام بیژن میرباقری بهعنوان بازنویس فیلمنامه به چشم میخورد. چرا فیلمنامه به بازنویسی نیاز پیدا کرد؟
شخصیت اصلی سریال در فیلمنامه اولیه، خانم بود. با توجه به سازوکار اجرایی در نظام پلیس کشور و چارچوبهایی که وجود دارد، پیشبردن فیلمنامه با این شرایط ممکن نبود، بنابراین به نویسنده سفارش دادیم تا این نکته را لحاظ کند و ایشان در نهایت خواهر و برادری در قامت پلیس خلق کردند. با این حال، این تغییر بازهم تصویری غیرواقعی از پلیس ارائه میداد، مثلا اینکه خواهر و برادر باهم مأموریت داشته باشند و درگیر شوند و خیلی نکات دیگر، اما چالش فقط شخصیت اصلی نبود. بهتدریج به این نتیجه رسیدیم موضوعات دیگری هم در داستان گنجانده شود. سفارش دادن و بازنویسی هر باره برای نویسنده کمی سنگین بود؛ بنابراین، خودم بازنویسی را عهدهدار شدم و در نتیجه رویکرد داستان را از آنچه بود، به چیزی که الان هست، تغییر دادیم. البته با توجه به مضامینی که در جامعه اتفاق میافتد تلاش کردیم، بزههای جدیدی که امروزه در جامعه اتفاق میافتد، را هم در سریال بگنجانیم. به این ترتیب صندوق امانات، رمزارزها، پولشویی و... به داستان اضافه شد.
آیا از ابتدا سیاوش کیان یا سرهنگ مستعدی در فیلمنامه بودند؟
سیاوش کیان شخصیتی بود که تیم پلیس را هدایت میکرد و از ابتدا در فیلمنامه حضور داشت اما شخصیت سرهنگ حبیب مستعدی بهتدریج به داستان اضافه شد. در مسیر بازنویسی که جلو رفتیم، ابعاد داستان در حوزههای مختلف به قدری زیاد شد که تصمیم گرفتیم شخصیتهای دیگری را هم به داستان اضافه کنیم. بهطور کلی میتوان گفت غیر از سرگرد کیان بقیه در روند بازنویسی اضافه شدند. مثلا نقشی که مهدی زمینپرداز بازی میکند در نسخه اولیه نبود.
پس فیلمنامه جدید چقدر به نسخه اولیه وابسته است؟
صفحه اول و صفحه آخر!
با توجه به اینکه در سریال هم پلیس زن و حتی شخصیت منفی زن را با پرداختی متفاوت میبینیم آیا تعمدی بر وجود زنانگی در الگوریتم وجود داشت؟
همانطور که گفتم، نمیشد شخصیت اصلی زن باشد اما تلاش کردیم امر زنانگی را به شکل دیگری نشان دهیم. این که بخشی از نیروی انتظامی با استفاده از حضور زنان پیش میرود، امری بدیهی است. زنان در این حوزه هم در بخش انتظامی فعالند و هم در پردازش دادهها؛ زیرا یکی از رویکردهای فیلمنامه، تأکید بر کار گروهی بود، نه پیگیری همه مسائل توسط یک مأمور. البته فرآیندهای پلیسی در جامعه ما کمی متفاوت است، یعنی پلیسها بهصورت تخصصی در حوزههای مختلف کار میکنند. از آنجا که پرونده در دسترس سیاوش کیان ابعاد گوناگونی داشت، تصمیم گرفتیم از دریچه تیمی به موضوع نگاه کنیم؛ در روند داستان نیز میبینیم که سیاوش مسئولیت تشکیل تیم خود را بر عهده میگیرد.
همان اول، بهادر زمانی را برای این نقش انتخاب کردید؟
انتخاب بازیگر برای این نقش پیچیدگیهای زیادی داشت. یک واقعیتهایی هست که باید تا اندازهای اعتراف کنم: با توجه به چارچوبهای تلویزیون و نیروی انتظامی، دست فیلمساز بسته میشود. ما خیلی دیر به بهادر زمانی رسیدیم؛ مثلا گفته میشد پلیسمان لاغر نباشد، ریشش مناسب و همه صورتش را گرفته و...؛ اینها همه انتخاب بازیگر را سخت میکرد.
شخصیت ساغر را چطور؟ آیا این شخصیت را شما خلق کردید؟
ساغر از ابتدا در فیلمنامه حضور داشت اما به شکل متفاوت. گسترش نقش او در بازنویسی رخ داد. یکی از شخصیتهای جذاب داستان، همین ساغر است؛ کسی که برای هدفی -چون هنوز آن قسمتها پخش نشده، نمیتوانم درباره آن صحبت کنم-با زندگی خود معامله میکند یا درواقع آنچه او انجام میدهد، تجارت با زندگی خود است، در شرایطی که حقش چیز دیگری است؛ حالا در انتهای داستان میبینیم. از آنجا که نقش ساغر خیلی سختی داشت، انتخابش هم خیلی پیچیده شد.
با توجه به اینکه میگویید ساغر نقش پیچیدهای دارد،بهار قاسمی چه ویژگیهایی داشت که برای این نقش انتخاب شد؟
نخست، نمیتوان انکار کرد که به لحاظ ظاهری، ویژگیهای لازم ومقبول برای مخاطب را ایشان داراهستند. درگام بعدی باید گفت شخصیت ساغر در داستان الگوریتم، نیازمند صبوری فراوان بود و این ویژگی نیز در خانم قاسمی وجود دارد. بهارقاسمی یکی ازصبورترین بازیگران این سریال بود و تلاشش برای رسیدن به عمق کاراکترچندلایه ساغر کاملا مشهود است.الان هم درقاب تلویزیون میبینیم که درنقش ساغرخوش درخشیده است.لازم است توضیح دهم که ساغر یکی از دردناکترین شخصیتهای داستان است. پیچیدگی زندگیاش هنگامی آشکارمیشودکه تماشاگر با زنی ثروتمند روبهروست که میتواند هر مردی را «بخرد»؛زنی که همه مظاهر یک زندگی ایدهآل -خانه،خودرو،ویلا،اقتدارو سفرهای خارجی- در اختیار دارد. اما چالش اصلی اینجاست: بازی در نقش یک زن پولدار کلیشهای آسان است؛ اما ایفای زنی ثروتمند که به هیچچیز وابسته نیست و برای رسیدن به هدفش به هیچکس نیاز ندارد، بازیگری را به شدت دشوار میکند.
آیا شخصیتهایی که درالگوریتم خلق کردهاید مابهازایی در فیلم و سریالهای جهانی دارندیابراساس پروندههای پلیسیای که در اختیارتان قرار گرفته بود، دست به خلق نقشها زدید؟
نه،ازهیچ نمونه خارجی یا پروندهای استفاده نکردم.اغلب شخصیتها درروندگفتوگویی که باابوالفضل صفری (تهیهکننده) داشتم، رفتهرفته شکل گرفتند. مثلا همین شخصیت ساغر در خلال صحبتهایی که داشتیم، شکل گرفت.ما نیاز داشتیم که در داستانمان،روایت یکی ازشخصیتها را گسترش دهیم که مثلا وقتی صندوق دلش بازمیشودچه اتفاقی برایش میافتد.
یکی از خردهروایتهای چالشی الگوریتم دزدی از صندوق امانات است. برخی معتقدند از آنجا که این روایت نمونهای واقعی در پروندههای پلیسی دارد، نیاز بود به اصل روایت استناد شود؛ چراکه در آن پرونده خدمتکار متهم اصلی نبود.
واقعیت چیزی است که وجود دارد. ضمن اینکه در مورد پرونده صندوق امانات، پنج روایت مختلف وجود دارد. من روایت افسر آگاهی که در آنجا بوده را هم شنیدهام. بنابراین به نظرم در مورد این پرونده هنوز واقعیت مشخص نشده است. وقتی واقعیت مشخص نیست، چرا من باید خودم را معطل کنم؟ باید اجازه داد تخیل کار خودش را بکند.
در الگوریتم نام موسسه مالی، فرداست. میخواهم بدانم شباهت نام این موسسه به یکی از بانکهایی که جدیدا حاشیهساز شده، آگاهانه و عامدانه بوده است؟
بهتر است من این را نگویم و برداشت از این شباهت را به مخاطبان بسپارم. اما اینکه چیزی وجود دارد که شما این دو نام را با هم چفت میبینید، من نباید برایش توضیح بیشتری بدهم؛ بهتر است حرفمان را بزنیم و مصادیق بیفتد گردن بیننده. این مخاطب است که میتواند آزادانه بپرسد «آیا بانک، همان بانک است؟» یا «بله! دقیقا همان است.» یا مخاطب به مسئول مراجعه کند و این امر را جویا شود. من نمیگویم که مسئولیتش با من نباشد.
در مواجهه با شخصیتهای منفی الگوریتم بیشتر پدرخواندههایی در قالب مجرم میبینیم. این درحالیاست که مجرمان الزاما شخصیتهای برونگرا نیستند. دلیل این نوع پردازش چه بوده؟
من میگویم که بیاییم راجع به سنجه جرم صحبت کنیم؛ وقتی در الگوریتم از مجرم حرف میزنیم، منظورمان کدام مجرمهاست؟ آن آدمهایی که در آگاهی مثلا بابت پنجتومان یا موتوری ۲۰۰میلیون گرفتهاند صحبت میکنیم یا در مورد جرمی کلان؟ بهطورمثال همان بانک خاصی که خودتان اشاره داشتید، به گفته تحلیلگران درصدی از ارزش پول کشور و سهم ۸۵میلیون شهروند را جابهجا کرده؛ آن پنجمیلیون جرم است، این هم جرم است. ما جرمهایی داریم که در بیرون از کشور فعالیت میکنند و هدفشان هم دقیقا ایران است. وقتی که مثلا شرکتی هست که سرمایهگذاری میکند، با هر خواننده یا بازیگری که از ایران میرود تماس میگیرد تا از او استفاده یا سوءاستفاده کند، من در الگوریتم راجع به آنها حرف میزنم، راجع به دزدی پنجتومانی یا ۲۰۰تومانی حرف نزدهام. گروهی آگاهانه با استفاده از این آدمها روی ماجراهایی در داخل ایران کار میکنند. در الگوریتم ما به این امر اشاره خیلی کوچکی کردیم؛ مثلا آقایان و خانمهایی که مخاطبانشان را به سرمایهگذاری در امرخاصی ترغیب میکنند. همانطور که گفتم، در الگوریتم هدفم اینهاست. در میان این افراد ورزشکار، بازیگر و ...هم هست. اما ایندست از افراد به جامعه لطمه فرهنگی میزنند. من داعیه فرهنگی ندارم اما میتوانم درباره این موضوع قصه بسازم. سریال الگوریتم در مورد این دسته از افراد است.
چقدر «الگوریتم» همان چیزی است که در جامعه اتفاق میافتد؟
حتی اگر الگوریتم نباشد، ولی محتمل به نظر برسد، باید به آن توجه کرد. من همیشه سر صحنه به بچهها میگویم «تصویر بهتر بودن پلیس در فیلمها و ادبیات، منجر به این خواهد شد که در واقعیت هم تأثیر بگذارد.» مثلا در مورد مسائل مفسدهای که دربارهشان حرف میزنیم، اگر احتمال بدهیم که یک اسلحه ممکن است در روایتی مؤثر باشد، پس میشود برایش داستان داشت و البته میتوان داستانش را هم گسترش داد. این یادآور داستانی در الگوریتم است که مثلا چهار پیج برای سرگرد داستان ما ایجاد میکند؛ داستان همینطور گسترش مییابد، پیش میرود و مسائل بسیاری در ادامه رخ میدهد. بنابراین، آنچه در الگوریتم اتفاق میافتد، ممکن است در جامعه نیز رخ دهد، حتی اگر من دروغ گفته باشم.
پلیس باهوش و زبر و زرنگ ایده خودتان بود یا سفارش شد؟
یک نکته وجود دارد. گاهی ما فیلم میسازیم و بعد اداره پلیس میگوید: «آقا، اینها چیست؟ یک آژیر میکشید، میروید در خانه طرف. این پلیس واقعی است؟...»حرفم این است که اگر فیلم سینمایی میساختم یا رمان مینوشتم که در آن قرار بود پلیس واقعی را خلق کنم، این حرف درست بود.ولی وقتی با ساحت رسانه مواجهیم، داریم برای ۸۵میلیون نفر خوراک فرهنگی تهیه میکنیم. رسانه یک رسالتی دارد که باید امنیت را در جامعه گسترش دهد.
آیا تغییراتی که در حین تولید پیشآمد باعث آسیبی به روند تولید یا حتی خروجی اثر شد؟
تقریبا هیچ آسیبی نزد. واقعیت این است که تغییرات باعث بهترشدن خروجی هم میشد. یکسری از این تغییرات بهدلیل تغییر لوکیشن بود. یا در موردی ما وارد داستانی شدیم که خانه یکی از بازیگران که دبی بود را دزد زد. مادر آن بازیگر تنها بود و باید کسی کمکش میکرد. این باعث شد که بازیگر را در ادامه نداشته باشیم و ما مانده بودیم که چه کنیم. باید تغییرات صورت میگرفت. باید داستان را به سمت دیگری میبردیم. دلیل یکسری از این تغییرات محدودیت و بخش دیگری هم بسط داستان بود.
داستانهای بهروز در الگوریتم
یک نکته میگویم و دوست دارم این را هم روزنامه جامجم منتشر کند. البته من نباید این را بگویم و امیدوارم یک روزی شما بگویید «این نظر شماست». تسنیم هم این را نوشته بود و نظر تسنیم هم ربطی به من نداشته. تسنیم نوشته الگوریتم در مقوله سریالسازی یک شروع دیگر است. امیدوارم شماروزی بنویسید که دست از سر هنرمندان و نویسندگان بردارند. این همه معیارهای عجیبوغریب، بالا و پایین و سطحی بر سر راه فیلمسازان نگذارند. در الگوریتم تلاش کردیم مضامین روز را در داستان بیاوریم؛ مضامینی که جامعه به آنها دچار است.ما همیشه فیلمنامه را با الگویی کهن مینویسیم و به متولی امر میدهیم. مدام با این مواجه میشویم که این نه، آن نه. چیزی هم رایج شده: کسی بدون گذراندن حتی یک ترم فیلمنامهنویسی پشت میز مینشیند و قضاوت میکند. باید دقت داشت الان الگوریتم یک تجربه جدید است؛ تجربهای است که شامل مضامین بهروز و داستان واقعی است. دراین سریال سطح کلانتری بهجای آنکه کلانتری ونک باشد،آگاهی شاپور است. البته در آن لوکیشن هم خود آن پلیسها حضور دارند. اینها توانسته با مردم ارتباط برقرار کند. پس سازمان صداوسیما میتواند رویکرد دیگری نسبت به مقوله سریالسازی و مضامین مورد استفاده داشته باشد.