به مناسبت هفته دولت تجربیات «شیخ‌الرئیس» پیرامون خصوصیات، اختیارات و وظایف متقابل حکومت و مردم را بازخوانی کرده‌ایم

دولت ایرانی در کار جهان تدبیر می‌کند

زندگی در اجتماع و اجتناب از تنهایی مفرط از ابتدای خلقت انسان از خصوصیات زیست او بوده‌است. از نگاه ارسطو، انسان جانوری است شهرسرشت؛ پناهگاه و مأمنی که هیچ‌گاه برای انسان فارغ از مشکلات و مصائب نبوده‌است. معضلاتی چنان کهنه و گویا حل‌ناشدنی که بسیاری از گشایش آنها ناامید شده و اداره مطلوب آن را ناممکن می‌پندارند اما در اجتماع هر روزگاری همواره متفکرینی زیسته‌اند که در اندیشه‌های خود، جهانی از ایده‌ها را همچون گنجی با خود داشته‌اند.
کد خبر: ۱۴۲۱۳۷۱
نویسنده امیرحسین فلاح - نویسنده

دولت ایرانی در کار جهان تدبیر می‌کند

ایده‌هایی شاید دست‌نیافتنی که اگر شرایط تحقق آن فراهم بود می‌توانست نجات‌دهنده بشریت باشد. از این رو این جماعت فرهیخته در جست‌وجوی به‌وجودآوردن مدینه‌ای برآمدند که بتواند برای مشکلات کهن اجتماعات بشری نسخه‌ای تازه بپیچد با اسم و رسم «آرمان‌شهر!».
ابوعلی حسین‌بن‌عبدا... بن‌حسن بن‌علی بن‌سینا، مشهور به ابوعلی‌سینا (۴۱۶ ــ ۳۵۹ خورشیدی/ ۱۰۳۷ ــ ۹۸۰ میلادی/ ۴۲۸ ــ‌۳۸۰ قمری) حکیم و دانشمند نامدار ایرانی در عرصه پزشکی، علاوه بر خدمات علمی و اندیشه‌ای‌اش، دوره‌ای موثر را در دربار دیلمیان به وزارت و انجام امور دولت مشغول بوده‌است. روزگاری که هرچند برای او سرشار از مشقت و آشفتگی بود اما تجربه‌ای که عایدش کرد تاثیری به سزا در تاملات او در ارتباط با جامعه و حکومت داشت. ابن‌سینا همچون ارسطو باور دارد که سعادت انسان همواره در اجتماع حاصل می‌شود. اگرچه در طرح‌ریزی برای برپایی جامعه همچون اسلاف خردمند خود تجربه‌های دولتمردان موفق پیشین را تجمیع می‌کند و راه سعادت را در پیروی از شریعت و حکمتی می‌داند که پیشتر هم پابرجا بوده‌است.
در مطلب پیش‌رو با استناد به مکتوبات «پدر تاریخ ادبیات ایران»، دکتر ذبیح ا... صفا در باب اندیشه‌های مدنی ابن‌سینا و همچنین وام‌گیری از سلسله‌پژوهش‌های زنده‌یاد پرویز اذکایی (پژوهشگر تاریخ، جغرافیا، زبان و فرهنگ همدان) پیرامون «دادشهر»، کلیتی از اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی روزآمد این چهره بزرگ تاریخ اندیشه، علم و حکمت ایران را در باب مدینه‌فاضله، بسترهای اندیشه سیاسی ــ مدنی وی، تأثیرپذیری‌اش از اندیشمندان پیش از خود، توجهش به اصول مذهب شیعه و حکمت ایرانی ــ شرقی و نظرات او پیرامون خصوصیات و اختیارات حاکم، وظایف فرمانروا و مردم در اداره شهر را مرور می‌کنیم.

در باب مدینه‌فاضله

ایده‌ و واژه Utopia (آرمان‌شهر) کلمه‌ای است که بسیار متاخر‌تر از واژگان شرقی و به سال ۱۵۱۶ توسط تامس مور در کتابی به همین نام، برای توصیف یک نظام سیاسی آرمانی و بی‌نقص استفاده شد، هرچند که دامنه کاربرد اصطلاح «آرمان‌شهر» از مباحث سیاسی ــ اجتماعی فراتر رفته‌است.اما بسیار قبل‌تر تقریبا تمام اندیشمندان بزرگ تاریخ بشر، از پیامبران الهی همچون زرتشت گرفته تا افلاطون و ارسطو و تا بعد از روزگار آنها و تا همین اکنون، بسیاری از نویسندگان و اندیشمندان معاصر (هرچند که بزرگ نباشند) مستقیم یا غیرمستقیم در پی طرح‌ریزی جامعه‌ای آرمانی هستند تا مشکلات کهنه‌ای که بشریت با آن سروکار دارد را پاسخ گویند و سعادت یا دست‌کم رنج کمتر را برای مردمان به ارمغان آورند. به‌همین‌جهت اولیا و اندیشمندان بزرگ تاریخ یا رساله‌ای مختص همین موضوع دارند یا اگر در این باب کتاب یا رساله‌ای مستقل نداشته‌باشند، در مکتوبات سیاسی ــ مدنی آنان، بازتاب این ایده نمود پیدا کرده‌است.
شیخ‌الرئیس ابوعلی‌سینا، فیلسوف و اندیشمند بزرگ ایرانی از این گروه است. او به مانند «جمهور» و «قوانین» افلاطون یا «سیاست» ارسطو تجمیع جامعی از خود به‌جا نگذاشت اما از آنجا که در دولت‌ها دستی بر امور سیاسی داشت و به مقام وزارت مشغول بود، طبیعتا اندیشه‌های خود را در باب سیاست و مدنیت مکتوب کرده‌است.
کتاب‌هایی که می‌توان رد پای اندیشه‌های سیاسی و مدنی ابن‌سینا را در آنها دنبال کرد عبارتند از:
«رساله‌الارزاق» که در بیان حکمت تقدیر مردم در رزق و تفاوت آنها در روزی است. دیگری «رساله‌(فی)‌تدبیرالعسکر» که به سیاست عملی در تدبیر شهر مربوط می‌شود و در آخر به‌عنوان مهم‌ترین مرجع در باب نگره‌های سیاسی و مدنی ابن‌سینا، کتاب «الشفاء» را می‌توان نام برد که در چهار فصل آن «فی‌الخلیفه‌والامام»، «فى‌اثبات‌النبوه»، «فی‌العبادات» و «فی‌عقدالمدینه» به بسط اندیشه‌های خود در باب مدینه‌فاضله‌اش پرداخته‌است.

بسترهای اندیشه سیاسی ـــ مدنی بوعلی

ابن‌سینا در درجه اول از محیط اجتماعی زمانه خویش ( پایان سده چهارم وآغاز سده پنجم هجری) سپس رویدادهای سیاسی، اجتماعی و دینی حاکم بر ایران و همچنین جهان اسلام، بسیار متاثر بوده‌است. محیطی که ابن‌سینا با آن در ارتباط بوده در بستری دینی و سیاسی تعریف می‌شود. از وجهه دینی، عقاید وی در دامان شیعه پرورده شد، از این‌رو حضور ارکان مذهب شیعه در اندیشه‌های سیاسی او کاملا مبرهن است.
از منظر اوضاع سیاسی نیز می‌دانیم که ایران روزگار ابن‌سینا به دولت شهرهایی بخش شده و در هر یک از آنها امیری فرمان می‌رانده و میان ایشان همواره جنگ‌ها و کشمکش‌های سختی در جریان بوده‌است. (دراین دوره پریشانی‌های سیاسی و نظامی ایران ناشی از ضعف روزافزون امیران ‌آل‌بویه و فزونی قدرت غزنویان در شرق و شمال ایران بود) ابن‌سینا درعین این‌که گاهی وزارت بعضی از این دولت‌شهرها را ازامیران به‌عهده می‌گرفت، میان آنها رفت وآمد داشت ازهمین رو با خطرهایی نیز روبه‌رو می‌شد. (فرمانروایی شمس‌الدوله در همدان به سبب وزارت شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا در تاریخ شهرت یافت. با وجود این وزارت بالنسبه کوتاه برای پورسینا جز تحقیر و آزار و دوری از مطالعه و تفکر حاصلی نداشت (زرین‌کوب، روزگاران،۴۴۹). در این مدت افراد بسیاری بر او شوریدند وقصد کشتن او را کردند تا جایی که یک بار اجبارا به مدت ۴۰ روز در خانه یکی از دوستانش پنهان شد تا آشوب بخوابد. 
پس از مرگ شمس‌الدوله دیلمی و جانشینی سماءالدوله، تاج‌الملک، وزیر کرد ‌آل‌بویه متوجه مکاتبات بوعلی با علاءالدوله، حاکم اصفهان از آل کاکویه می‌شود و چهار ماه او را در قلعه فردجان زندانی می‌کند ـــ بوعلی رساله عرفانی «حی بن یقظان» را در آنجا نوشت ـــ تا آن که علاءالدوله بر حکومت همدان مسلط می‌شود و بعد از آن ابن‌سینا به طورناشناس و در لباس مبدل صوفیان از قلعه گریخته به اصفهان رفته و پس از آن همراه علاءالدوله به همدان برمی‌گردد و تا پایان عمر در آنجا زندگی می‌کند. (دربار علاءالدوله محمد، مشوق امرا و دانشمندان بود و ابن‌سینا تا هنگام مرگ وزارت او را داشت. دانشنامه علایی نوشته ابن‌سینا به علاءالدوله تقدیم شده‌است).
ازاین ماجراها می‌توان دریافت که در آن روزگار زندگی برای او امنیتی نداشته، جنگ‌ها پیوسته و آسایش دسترس ناپذیر بوده، چندان که زندگی او را غارت کرده و برخی به او خیانت می‌ورزیدند همین امر موجب می‌شود که ابن‌سینا بر دزدان و بیکارگان کینه بورزد و از این آفت اجتماعی در مواضع سیاسی خود سخن بگوید.از دید او دولت به مانند فیلسوفان پیشین «دولت‌شهر» است هر چند او آشکارا از این اندیشه سخن نگفته اما دائم از مدینه یاد کرده و سخن از دولت‌های پهناور را کنار گذاشته و تجربه رضایت‌مندانه از زندگی همراه با امیران شهرهای ایران، سبب شده که دولت شهر را بر امپراتوری ترجیح دهد. همچنین باید اذعان کرد ابن‌سینا شخصیتی است که در پیشه یک وزیرهمچنان خلق وخوی طبابت خود را حفظ کرده، بی آن‌که به علوم سیاست بی‌توجه باشد؛ از این‌رو به عنوان یک پزشک که در اندیشه‌ حفظ تندرستی است و هم به مثابه وزیران که می‌کوشند نظام دولت را حفظ کنند، نه این که آن را براندازند و دگرگون سازند، وابستگی به سنت‌های زمانه‌اش را عیب نمی‌شمارد آن هم در حالی که این وابستگی در فلسفه او نکوهیده نیست، زیرا این فلسفه، خردگرا و فایده جویانه است؛ درعوض ابن‌سینا پالایش جان را از اشکال وابستگی به‌عنوان راه حل پیش رو می‌نهد تا آن که فرازمندی به‌دست آید و چهره زیبایی در آن پیدا شود.

پیشگیری در واقعیت از اندیشمندان پیشین

فارابی نقش به‌سزایی در آشنایی و فهم ابن‌سینا از اندیشمندان بزرگ یونان مانند افلاطون و ارسطو داشته‌است، چنانچه شیخ‌الرئیس خود اذعان می‌کند که پس از۴۰ بار خواندن رساله مابعد‌الطبیعه ارسطو، چیزی ازآن نمی‌فهمد تا زمانی که با خواندن کتاب «اغراض مابعدالطبیعه ارسطو» از فارابی، توانست آن را درک کند. از تاریخ تالیف ومحتوای آثار این دو اندیشمند پیداست که ابن‌سینا از طریق کتاب «آراء اهل مدینه فاضله» فارابی با اندیشه‌های سیاسی افلاطون و ارسطو آشنا شده و تاثیر پذیرفته‌است.
مدینه فاضله فارابی «خدایی» یا یک «خداشهر» است و به همین سبب به اثبات موجود نخست به‌عنوان مجری و حاکم این آرمان‌شهر پرداخته تا به انسان و قوای نفسانی او می‌رسد که چگونه از خرد عملی (عقل فعال) صورت می‌پذیرد؛ بدین‌سان وی زمینه نگره رئیس و حاکم مدینه فاضله را فراهم می‌کند. حاکم در این تعریف واجد شش شرط است:
 ۱ــ فیلسوف ۲ــ دین نگهدار ۳ــ نیکو دریافت ۴ــ نیک روش ۵ــ سخنور و ۶ــ جنگجو است.
پس از آن انواع مدینه‌های «جاهله» و «ضاله» (گمراه‌شهر) و (نادان‌شهر) را توصیف می‌کند و بعد به تشریح «آرمان‌شهر» خود می‌پردازد.
اما فرق میان شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا و فارابی این است که در اندیشه ابن‌سینا هرگز یک مدینه خیالی و اتوپیا مانند آرمان‌شهری که فارابی پنداشته، متصور نیست، بلکه یک مدینه واقعی را می‌پندارد که رئیس آنجا برای مردم احکامی عملی وضع می‌کند که پیروی از آنها در عبادت‌ها و معامله‌های‌شان واجب است. با این حساب می‌توان دریافت که اندیشه سیاسی او کمتر از فارابی رها و آزاد است، ولی بازگو‌کننده راستین روح زمانه خود بوده‌است.

توجه به اصول مذهب شیعه و حکمت ایرانی ــ شرقی

چنانچه گفته شد، مذهب شیعه تاثیرات فراوانی بر دیدگاه‌های سیاسی و مدنی ابن‌سینا به جای گذاشته‌است. یکی از پیامد‌های تاثر ابن‌سینا از مذهب شیعه، اعتقاد وی به حکومت «امام» و جانشینی است. از طرفی باید توجه داشت که باور به جایگاه «پیشوا»، باوری بسیار کهن و گویا بی‌زوال از ایران‌باستان است، باور به رهبر فرمند (charismatic leader) چه در عرصه حکمت نظری ایرانی ــ شرقی، چه در حکمت خواص و چه در حوزه فلسفه سیاسی ــ عملی که در آن روزگاران بسیار بیش از امروز کارکرد اجتماعی و اهمیت داشته‌است، از ایران‌باستان جایگاهی در اصول حکومتی تشیع یافته‌است و ابن‌سینا هم از حکمت شرقی و اصول نظری و عملی آن آگاه بوده، هم از اصول رویکرد شریعت اسلامی و مبانی تشیع پیروی کرده و هم به دانش و حکمت ایرانی ــ شرقی وفادار مانده‌است؛ چنانچه در فصل «خلیفه و امام و وجوب فرمانبری از این دو» از کتاب شفاء، می‌گوید: «اگر با آن فضیلت‌ها در امام، حکمت نظری هم گردآید نیکبختی است و اگر با اینها ویژگی‌های پیامبری همراه باشد که وی خدا ــ انسان بوده و نیایش او را رواست.»
این خدا‌گونگی پیشوا ــ سرور شایسته‌ای که از عنایت خدایی برخوردار است و بهره‌ور از ویژگی‌های پیامبری است، با عناصر دستگاه فلسفی او (عقل‌های دوازده‌گانه) هم‌راستاست و فرمانروایی خدایی در مدینه زمینی او با سلطه «خرد نخستین» یا همان «عقل اول» برابر است.

خصوصیات و اختیارات حاکم

در نظر ابن‌سینا فرمانروای شهر همانند سری است که بدن را هدایت می‌کند و از همین رو باید بر تمام امور ناظر و حاکم باشد، یعنی قدرت و اختیار کامل دارد، بنابراین در نظر او و آنچنان که فارابی می‌اندیشد، حاکم راستین مدینه فاضله شخصی است برخوردار از عنایت الهی و همتراز با خرد نخستین که بر آن چیره است.
اما تفاوت میان فارابی و ابن‌سینا آن است که فارابی در طرح‌ریزی مدینه فاضله‌اش به سوی خرد و فلسفه گراییده، متاثر از افلاطون که ایده حکومت فیلسوفان (فیلسوف شاه) را پیش می‌نهد، فارابی نیز ایده «حکیم حاکم» را دنبال می‌کند. ابن‌سینا همچون فارابی معتقد است که حاکم راستین در هر شرایطی باید مطابق با خرد کنشگر (عقل فعال) بیندیشد و عمل کند. اما تفاوت این دو از آنجا آغاز می‌شود که برخلاف فارابی، ابن‌سینا در طرح خود بیشتر گرایش به سوی شریعت و اجتماع نشان می‌دهد و در مقابل ایده «امام حاکم» را دنبال می‌کند، آن هم از این‌رو که مدینه فاضله شهری است که سزاست فرمانروای آن دارای حق خداوندی در حکمرانی باشد و این حقانیت از مذهب شیعه که امامت را جانشین پیامبر و ولی یا امام حاضر را جانشین ایشان می‌داند، نشأت می‌گیرد. او اختیارات حاکم را به سه بخش تقسیم می‌کند:
۱ــ اختیارات قانون‌گذاری ۲ــ اختیارات قضایی ۳ــ اختیارات اجرایی.
البته ابن‌سینا تنها از دو قانون اول مستقیما یاد کرده و آنها را سنت و عدل نامیده‌است و حاکم را عامل «سنت‌گذار» و «دادگستر» می‌شناسد.
در حیطه سنت‌گذاری وی آزادی کامل دارد، آن هم به این خاطر که عقاید شهروندان در امور دینی و طبیعی متفاوت است و سنت‌گذار به‌ناچار باید از شیوه‌های ناهمگون با جزئیات و تبصره‌های مختلف استفاده کند. بنابراین وضع قوانین ثابت که با شرایط متغیر ناسازگار می‌شوند، ضروری نیست.

وظایف فرمانروا در اداره شهر

حاکم باید بتواند در اداره شهر گردانندگان، صنعتگران و نگاهبانان را به گونه‌ای شایسته سازمان دهد به طوری که هر یک از آنها را رئیسی باشد که رئیسان همگن وی زیر دست او قرار گیرند و این سلسله تا مردم عوام که هر یک، خود واجد مسئولیتی هستند مستولی شود‌.
ابن‌سینا برای این فرمانروا یک طرح سیاسی نگاشته و او را به نگرش درباب حکمت وسیاست پایدار و به تدبیر در کار جهان فرامی خواند؛ همچنین او را به نظارت برعبادت‌ها و اجتماعات همگانی و تسلط بر معامله‌هایی که پایه‌های شهر برآنها استوار است، سفارش می‌کند و خواهان آن است که از زیانباری در معامله‌های داد و ستدی پیشگیری کند، سپس حاکم باید مردم را به همیاری، دفاع همگانی و نگهداری از مال و جان یکدیگر سامان دهد.
همچنین برحاکم شهر واجب می‌داند که شریعت را با کیفردهی گناهکاران که با زنا، دزدی یا خیانت باعث تباهی اجتماع هستند، نگه دارد، البته در قضاوت و اجرای این مجازات‌ها باید میانه‌رو و عادل باشد‌‌.در مجموع وظیفه سیاستمداران نیکخواه آن است که شهروندان را نیکانی بار آورند که با کردارهای نیک کنش کنند و وظیفه فیلسوف است که در برابر سیاستمداران بدخواه که شهروندان را بدکارانی با کردارهای ناپسند بار می‌آورند، بایستد.

وظایف مردم در اداره شهر

ابن‌سینا با اشاره به وظایف حاکم، همچنین تاکید می‌کند فرمانروا نباید هیچ آدمی را بیکاره رها کند. دغدغه‌های ابن‌سینا چه در جوانی و چه در واپسین سال‌های عمر، ذهن او را در باب این معضل مشغول کرده و او را وا داشته‌بود که درباره این مشکل بیندیشد از همین رو معتقد است که در قدم نخست باید بیکاران را از شهر راند یا به کارورزی در پیشه‌ای مشغول کرد.در نظر ابن‌سینا بین وظایف طیف‌های مختلف مردم که می‌توان آنها را به عوام، خواص و حکما تقسیم کرد، تفاوت است. در نظر ابن‌سینا حکمت و شریعت در یک راستا قرار دارند و انسان می‌تواند از این دو راه به سعادت و بهروزی برسد، مردم باید به احکام شریعت پایبند باشند و عبادت پیشه کنند و حکیمان، مضاف بر آن کسانی هستند که در اندیشه نیکبختی معنوی از راه حکمت تامل می‌کنند. چه بسا که خود را از برخی قید و بندهای اجتماعی برهانند.همچنین مردم باید از اخلاق وعاداتی که شریعت نهاده‌است پیروی کنند تا در نتیجه کردار نیک آنها و با تکرار طی سال‌ها آن کردار نیک تبدیل به آیینی پا برجا شود و حکما هم با پیمودن مسیر شناخت به فراگیری معقولات (خواه نظری یا عملی باشد) بپردازند وهمچنین دانشی که اندوخته‌اند به کار گیرند و کردارشان را با باورها و دین‌شان یک‌سو کنند و مهم است که رفتار خود را همساز با نظام هستی سامان دهند.

دورنمای اقتصادی حتی برای بازنشستگان 

ابن‌سینا تحت عنوان «اسباب زیست» از مسأله اقتصاد یاد می‌کند، وی نیروهای گرداننده شهر را به سه گروه گردانندگان (دولتمردان)، پیشه‌وران و نگهبانان تقسیم می‌کند، آن هم درسلسله مراتبی که پایه و مایه آن کارورزی است، به گونه‌ای که هیچ‌کس در آن نباید بیکار باشد. همچنین باید که کارها شریف وقانونی باشد. اقتصاد شهر یا همان اسباب زیست درطرح ابن‌سینا مبتنی برمالکیت خصوصی بر وسایل فراوری و سرمایه فردی است و منابع مالی شهر نیز به سه قسم است:
۱- مالیات بر فرآورده‌ها ۲- تاوان گیری جرایم ۳- مصادرات.
این مال‌ها در خزانه دولت به مثابه یک مال مشترک ذخیره می‌شوند تا برای منافع مشترک یا هزینه‌های اداره و بازسازی شهر، اعم از پرداخت حقوق کارمندان دولت و هزینه زندگی از کارافتادگان، سالمندان و بازنشستگان که بیماری و کهنسالی مانع کارورزی شان شده هزینه شود. در اینجا باید اشاره کرد که ابن‌سینا نسبت به سالمندان و بازنشستگان که نیازمند یاری دولت هستند از افلاطون و ارسطو که با نگاه مادی و ضد بشری قائل به کشتن زمین‌گیران و بیماران هستند، بسیار انسانی می‌اندیشد.

برخورد با پول‌های کثیف 

 به‌علاوه همان‌گونه که بیکاری حرام است، باید فعالیت‌هایی که اموال و منافع را به ناروا جابه‌جا می‌کنند، مانند قمار،غیرقانونی اعلام شوند زیرا سودی که از این فعالیت‌ها به دست می‌آید همچون دزدی و راهزنی است که بر ضد منافع جامعه است یا فعالیتی چون رباخواری از آنجا که سرمایه‌ای را از راهی غیرتولیدی و نا زایا به دست می‌دهد، برکت را از جامعه می‌رباید یا فعالیت‌هایی همچون زنا که انگیزه بی‌نیازی، از مهم‌ترین پایه‌های شهر یعنی ارتباط زناشویی را دارند و پایه‌های استحکام اجتماع را فرو می‌ریزاند.

جلوه‌های فرهنگی و شئونات فردی

ابن‌سینا هدف فلسفه سیاسی خود را در رسیدن به گونه‌ای از نیکبختی می‌گذارد که انسان در همه‌‌ احوال خواهان آن است، اما به عقیده‌‌ وی، این مهم جز با اجتماع انجام نمی‌پذیرد و از سوی دیگر خاطرنشان می‌کند که اصلاح اجتماع وابسته به اصلاح فرد است، از این رو هر کس نخست باید در اصلاح خود بکوشد سپس به اصلاح دیگران و در نهایت جامعه بپردازد. 
این کار با شناخت معایب خویشتن و از میان بردن آنها انجام می‌شود. هر کسی به اندازه ضرورت به خوراک نیازمند است، پس اگر سرمایه کافی در دسترس او نباشد، باید که به کسب شریفی مانند تجارت یا تولید مشغول شود. البته در نزد ابن‌سینا صنعت و تولید از تجارت بالاتر است؛ چراکه تجارت به وسیله سرمایه مالی میسر شود، حال آن‌که تولید در فناوری و نوآوری نقش دارد و سازش و آبادانی را رقم می‌زند.

کمال جامعه در گرو رشد فردی 

ابن‌سینا بر این نکته تاکید دارد که جامعه انسانی کمال نمی‌یابد مگر آن که هر فرد به کسب کمالات ویژه خود، همت کند. اما پیش از آن نخستینِ همه این کمالات، آن است که انسان بداند همواره نیرویی وسوسه کننده او را به سستی و بدکاری وا می‌دارد و از همین رو انسان مستعد عیب‌های بسیار است. اما چنانچه خرد خود را بپروراند، می‌تواند از گمراهی‌ها رهایی یافته و به غایت خود برسد ولی اگر از لذت‌های پست پیروی کند و در راه رسیدن به آنها فرسوده شود، از سعادت و بهروزی بازمی‌ماند. دستیابی به این کمالات انسانی، اختصاص به گروهی از مردم ندارد بلکه از دولتمردان گرفته، تا نگهبانان و پیشه‌وران در این امر یکسان هستند و حتی کوته‌پایه‌ترین و تهیدست‌ترین و کم‌شمارترین مردم نیز نیازمند این هستند که با سیاست و تدبیر نیکو و اندیشگری بسیار، همراه با پشتکار و دوری از کاهلی و پشیمانی، در راه سعادت خویشتن که همانا موجب سعادت جامعه است، قدم بردارند.

فرمانروایی شمس‌الدوله در همدان به سبب وزارت شیخ‌الرئیس در تاریخ شهرت یافت.
بوعلی تا هنگام مرگ عهده‌دار وزارت دربار علاءالدوله بود.
در کسوت وزیر، خلق و خوی طبابت خود را حفظ کرد بی آن‌که به علوم سیاست بی‌توجه باشد.
از نظر بوعلی، حاکم راستین باید مطابق با خرد کنشگر(عقل فعال) بیندیشد و عمل کند.
حکیم اختیارات حاکم را به سه بخش تقسیم می‌کند:۱- اختیارات قانون‌گذاری ۲- اختیارات قضایی ۳- اختیارات اجرایی.
فرمانروا را به نگرش در باب حکمت و سیاست پایدار و تدبیر در کار جهان می‌خواند.
حاکم باید مردم رابه همیاری، دفاع همگانی و نگهداری از مال و جان یکدیگرسامان دهد.
سیاستمداران نیکخواه، شهروندان را نیکانی بارآورند که با کردارهای نیک کنش کنند.
اول در اصلاح خود کوشید و بعد به اصلاح دیگران و در نهایت جامعه.
در نظر ابن‌سینا، فرمانروای شهر مانند سری است که بدن را هدایت می‌کند.
اندیشه سیاسی شیخ‌الرئیس بازگو کننده راستین روح زمانه خود بود.
مردم بایست از اخلاق و عاداتی که شریعت نهاده‌است پیروی کنند.
در آرمان‌شهر بوعلی امام حاکم، بر حکیم حاکم اولویت دارد. 
در نزد ابن‌سینا صنعت و تولید از تجارت بالاتر است.

ابن‌سینا نسبت به بازنشستگان از افلاطون و ارسطو که با نگاه مادی و ضد بشری قائل به کشتن زمین‌گیران و بیماران هستند، بسیار انسانی می‌اندیشد
مدینه‌فاضله شهری است که سزاست فرمانروای آن دارای حق خداوندی  در حکمرانی باشد و این حقانیت  از مذهب  شیعه نشات می‌گیرد
ابن‌سینا در مقابل فارابی بیشتر گرایشی به سمت شریعت و اجتماع دارداز این رو در برابر ایده «حکیم حاکم»ایده «امام حاکم» را پیش می‌نهد
ابن‌سینا درسلسله مراتبی که پایه  و مایه آن کارورزی است تحت عنوان «اسباب زیست»از مسأله اقتصاد یاد می‌کند گردانندگان شهر را به سه گروه دولتمردان، پیشه‌وران  و نگهبانان تقسیم می‌کند
فعالیتی که اموال و منافع را به ناروا جابه‌جا می‌کندغیرقانونی اعلام شودزیرا سودی که از آن  به دست می‌آید چون دزدی  و راهزنی بر ضد منافع جامعه است
حکما با پیمودن مسیر شناخت، به فراگیری معقولات بپردازند و دانشی که اندوخته‌اند به کار گیرند و کردارشان را با باورها و دین‌شان یکسو کنند 

newsQrCode

نیازمندی ها