متن سوسمار چگونه در اختیارتان قرار گرفت؟
آقای جبلی عزیز که افتخار همکاری با ایشان را در دانشکده داشتم چون از شش هفت سال پیش تا این اواخر چند واحد از رشته عروسکی را تدریس میکرد، چند تا از کارهای آخرم مثل جعفرخان از فرنگ برگشته، خدایگان، استاد نوروز پینهدوز را دیده بود و خودشان متن سوسمار را نوشته و در اختیارم گذاشت با این تصور که متون ایرانی را اجرا کردهام میتوانم سوسمار را هم کار کنم. متن در اختیارم بود و چند سالی گذشت تا کرونا پیش آمد و بالاخره این فرصت امسال برای اجرایش فراهم شد.
با حمید جبلی چه تعامل و تعهدی برای اجرای سوسمار داشتهاید؟
از وقتی تمرینها آغاز شد من هر وقت از آقای جبلی دعوت میکردم تشریف میآورد و متن را با اشخاص محتلف میخواندیم و ایشان هم نظراتش را به من میگفت و هیچ وقت نظرش را به من تحمیل نکرد و اصلا چنین اخلاقی ندارد اما نظراتش را میگفت و من هم تا جای ممکن از نظراتش استفاده میکردم: یعنی به نوعی علاوه بر این که نویسنده متن بود مشاور بنده هم بود. همان طور که میدانید ایشان خیلی مهربان و همراه و خیلی علاقهمند بود که این نمایشنامه به کل عالی از کار در بیاید.
جاذبههای سوسمار برای کار کردن چه بوده است؟
من در دوران دانشجویی و پس از آن به دو موضوع از میان موضوعات دیگر علاقه داشتم. یکی موقعیت خاص و طنزآمیز و دومی شخصیتهایی که قابل لمس هستند. در کارهای ایرانی من هم اینها وجود دارد. در کل یک تمثیل ویژه در این متن وجود دارد. این متن ما را یاد متون کهن خودمان مثل کلیله و دمنه و حتی ادبیات نمایشی متاخر خودمان مثل کارهای بیژن مفید میاندازد. من ویژگی خاصی در آن دیدم. ضمن آنکه متن معاصر است و در آن ماجرا و وضعیت و کاراکترها باعث میشود با وضعیت موجود همزادپنداری کنیم و باعت شد به سمتش بروم برای اجرا و از همان ابتدا میدانستم که متن به ظاهر سهل و ساده است اما در واقع به شدت سخت خواهد بود. شما ببینید که تخمی را وارد صحنه میکنند و بعد از توی آن یک سوسمار در میآید و بعد این سوسمار حرف میزند و من باید به چه شکلی در اجرا این را نمایش میدادم که شما اساسا الان دارید میبینید یا در طراحی صحنه، یا مدیر ساختمان که یک مدیر ساده بود که باید تبدیل میشد به یک معلم موسیقی وچیزهایی که شما دیدید.
آیا سوسمار را هم در ادامه کمدیهای ایرانی کار کردهاید؟
بله، از نظر من سوسمار هم در امتداد نوعی درامنویسی ایرانی است و هم در امتداد اجراهایی که کردهام. همانطور که دیدهاید کارهایم با متنهایی که قدمتشان نزدیک به صد سال هم میرسد آغاز شده و فکر میکنم حمید جبلی هم یک درامنویس ایرانی است با آنکه شاید به لحاظ کثرت به اندازه بقیه متن نداشته باشد اما اندیشهای که در این درام ارائه میدهد برخاسته از نوع زیست کاراکترهای ایرانی و موقعیتهایی است که میتوانند در آن قرار بگیرند. بنابراین هم از نظر مضمون و هم شکل ایرانی میتوانم بگویم من این مسیر را دنبال کردهام اما این یک تجربه خاص و تازه برایم بود چون میتوانیم بگوییم یک نوع ابزورد است و ابزوردیته را هم در آن میبینیم.
بهنظر میرسد نمایش کمی زودتر از انتظار تمام میشود و آنگونه که باید تلاقی دو نسل برای ویران شدن نسل قدیم تر انجام نمیشود؟
بله با نظرتان موافقم، شاید ایجاز ما خیلی توی این کار نباشد. خودتان هم میدانید یک اطناب ممل یعنی طولانی شدن ملالآور داریم و یک ایجاز مخل که گاهی اوقات آنقدر اثر موجز است که تماشاگر فکر میکند چیزهای دیگری را ببیند و بشنود. ولی من از سر رفتن حوصله تماشاگر ترس دارم و الان هم این مشکل را دارم و شاید اگر با این نقد و نظرها و کامنتهایی که الان رودررو شدهام، زودتر روبهرو میشدم، میتوانستم ۱۰ دقیقه تا به پایان یا جاهای خاص بلکه در جاهایی که الان خیلی فشرده شده لحظاتی را اضافهکنم.
به نظر میرسد که هنوز کارتان برای هولناک شدن جا دارد که به گروتسکی باورپذیرتر منجر شود؟
راستش من هولناکی وضعیت برایم اهمیت داشت و خیلی تلاش کردم که در بازیها و طراحی صحنه رخ بدهد و تصورم این است که الان باورپذیری دارد اما بهنظر مخاطبان و منتقدانی چون شما احترام میگذارم که شاید باورپذیری مخاطبان هنوز جای کار داشتهباشد.
چرا به سراغ بازیگران جوان و ناشناخته رفتهاید؟
اولا اگر در کارهای قبلیام دقت کرده باشید، بازیگرانم افراد توانا بودهاند اغلب و شاید شهرت مرسوم را ندارند اما بعدها شهرت پیدا کردهاند یعنی توانایی آنان باعث شده در طول مسیر کارشان شهرت هم پیدا کنند؛ مثلا امیر کربلاییزاده در جیجکعلیشاه یا سعید آقاییپور در خدایگان ولی من سراغ بازیگران توانمند میروم که ریشههای تئاتری داشته باشند. در همین کار نوید جهانزاده هم با آنکه شهرتی را که حقش بوده هنوز پیدا نکرده اما سالها با گروههای مشهوری همچون آتیلا پسیانی و منیژه محامدی کار کرده و الحق که نقش سوسمار را خیلی خوب درآورده یا ابوذر ساعدی سالهاست که دارد کار میکند یا خانم بهاره مشیری سالهاست کار کرده یا فرزاد برهمن سالها در موسیقی در کنار گروهها کار کرده اما اینها هنوز به شانس یا بخت و اقبال و شهرتی که بقیه با کمتر کار کردن رسیدهاند، نرسیدهاند. اما از تکتک بازیگران این کار نسبت به بقیه کارهایم راضیترم.
چقدر متأثر از متون استحالهای مانند مسخ و کرگدن در فرآیند تمرینها و اجرا بودهاید؟
من در همان آغاز سالهای دانشجویی یکی از دغدغههایم تئاتر ابزورد بود و همان سالها یک متن سه اپیزودی به نامهای جوش، ارتباط و کیسه نوشتم که امیر آتشانی با هم ترکیب کرد و به نام اتفاق شماره دو در سالن قشقایی اجرا کرد. من متأثر از ابزورد و بهویژه یونسکو بودهام و در طول تمرینها اشاره میکردم اما آنچه خلق میکردیم میخواستم مربوط به فرهنگ سرزمین خودمان باشد.
چطور پویانمایی را به اجرا پیوست کردید؟
پویانمایی برای کمک به فانتزی بوده، وقتمان کم بود و روزهای آخر توانستیم اضافه کنیم. اینکه سوسمار در نگاه زن و مرد شکل انسانی دارد اما وقتی آن پشت میرود شکل تمساحی دارد و همهچیز را میخورد، کمک کرده به قول خودم به فانتزی و هم اینکه به تماشاگر هم کمک کنیم که سوسمار را از بیرون به شکل واقعیاش تصور کند.
در طراحی به سادهترین شکل ممکن بسنده کردهاید، چقدر با سبک اجرایی همخوانی دارد؟
از اول هم همین بود، یعنی من صحنهام را با آکسسوار و جزئیات نمیخواستم و حالا چقدر این صحنه به ذهن من نزدیک بوده جای بحث دارد اما اجزای ما همینها بودند یک خانه با یکی دو تا میز و یکی دو تا صندلی و یک دیوار.
چرا در لباس، گرایش رئالیستی برای شخصیتها مناسب بودهاست؟
دقیقا من با لباس میخواستم بگویم که این وضعیت میتواند ملموس باشد و همین آدمهای دوروبر خودمان هستند و اصلا سمت نوع بازی اگزجره نرفتم و تنها اگزجره ما همین سوسمار است و بقیه چیزها به یک وضعیت قابلباور نزدیکاست.
موسیقی ایرانی در تلفیق با موسیقی غربی چقدر برای ارائه این نمایش مناسب بودهاست؟
موسیقی دو نوع داریم، یکی در مواجهه مرد و همسایه است یعنی مدیر ساختمان که ازقضا موسیقی درس میدهد و اینها همه موسیقی ایرانیاند. هنگامی که ما از یک زاویه دیگر نگاه میکنیم، ترکیب موسیقی ایرانی و خارجی است. این قضیه در آغاز نمایش هم به عنوان یک تم مطرح شد؛ یعنی موسیقی یکباره ترکیب شد از یک موسیقی کلاسیک و سنتی ایرانی به یک موسیقی عجیب و غریب؛ همان اتفاقی که در طول نمایش رخمیدهد.
نسل جوانتر در مواجهه با این محتوای انتقادی چه برخوردی دارد؟
تعداد تماشاگرانی که من با آنها صحبت کردهام، چه در زمان تمرین و پشت صحنه و چه کسانی که به دیدن کار آمدهاند، به ویژه آنها که هیچ شناختی از حمید جبلی ندارند و بدون پیشزمینه میآیند، ارتباط بهتری با کار میگیرند.
این تئاتر برای چه کسانی مناسبتر است؟
این نمایش برای کسانی جالب است که میخواهند یک موقعیت عجیب ببینند که وقتی در این وضعیت یک سوسمار از تخم سر بیرون میآورد، چه میکند و همینها به دنبال تفسیر وقایع و نشانهها هستند. تماشاگران ما معمولا سه دسته میشوند. یک عده که میآیند کار را میبینند و تماشاگران عادی هستند و بدون پیشزمینههای تخصصی تئاترند و از کار لذت میبرند. یک عده میآیند که با نام جبلی یک کار ساده و جبلیوار را ببینند؛ یعنی منظورم کلاهقرمزی است که اینها خیلی با کار ارتباط نمیگیرند و سرخورده میشوند و یک عده هم بینابین هستند.
نور و صدا به سادگی در سوسمار استفاده شدهاند شاید بها دادن به آنها در القای فضای گروتسک کارآمدتر باشد، اینطورنیست؟
اینجا را کاملا موافقم برای اینکه برای این مدل کارهایی که ویدئوپروجکشن دارد و باید نور و صدا با هم سینک باشد، نکته این است که وقت نداریم و اصلا وقت نمیشود؛ چون هر کاری باید چهارپنج روز اجرای تمرینی برود، اتود نور و صدا زده شود. در حالی که ما یک روز میآییم ستاپ میکنیم و اتفاقا قبل از ما هم یک اجرای دیگر هم هست و پس از هفت هشت روز کم کم متوجه اشتباهایمان میشویم که دیگر کار از کار گذشته است. امروز که شما آمدید، در اتاق فرمان به آقایی که مسئول نور است ایدههایم را گفتم. او گفت چه ایدههای خوبی ولی این در عمل ناممکن است. زمانی بود که تئاترشهر یک اجرایی بود و سالن در دست گروه بود ولی الان خیلی از ایدههای نور، صدا و ویدئوپروجکشن هدر رفته و عملی نمیشوند.
در این پروسه کمدیهای ایرانی تا کنون به چه جمع بندی ای رسیدهاید؟
من الان آن سهگانه ایرانی را تمام کردهام. نمایش سوسمار یک تجربه دیگر است که البته از تجربه آن سهگانه در اینجا استفاده کردهام؛ اما اگر قرار باشد باز هم متون ایرانی کار کنم، مجزا از آن سهگانه و این سوسمار خواهدبود.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: