بهگفته روانشناسان فقط دو دسته از مردم احساسات دردناک را تجربه نمیکنند؛ روانپریشان و افراد مرده! شادی که اغلب بهعنوان یک احساس ذهنی و عمیقا شخصی در نظر گرفته میشود، به موضوع تحقیقات فشرده و شاخصهای جهانی تبدیل شده است. از سال ۲۰۰۲ گزارش جهانی شادی از تجزیه و تحلیل آماری برای تعیین شادترین کشورهای جهان استفاده و فهرستی از شادترین کشورها را ارئه میکند. برای تعیین شادترین کشور جهان، محققان دادههای نظرسنجی جامع گالوپ از ۱۴۹ کشور در سه سال پیشین را تجزیه و تحلیل کرده و بهطور خاص عملکردشان را در شش دسته سرانه تولید ناخالص داخلی، حمایت اجتماعی، امید به زندگی سالم، آزادی انتخاب زندگی خود، سخاوتمندی عموم مردم و میزان سطوح فساد داخلی و خارجی میسنجند. در جدیدترین بهروز رسانی سال ۲۰۲۳ این فهرست، فنلاند برای ششمین سال متوالی لقب شادترین کشور جهان را به دست آورد. این رتبهبندی براساس میانگین سه ساله ۲۰۲۲-۲۰۲۰ بوده است. پس از انتشار این فهرست، موجی از مخالفت و تعجب از کشورهایی که در صدر این فهرست قرار دارند در شبکههای اجتماعی به راه افتاد. بیشتر کاربران معتقد بودند سنجههایی که برای تعیین میزان شادی افراد در نظر گرفته میشود، اشتباه است. آنها شادی را براساس کیفیت و رضایت از زندگی و نه احساسات روزانه میسنجند و اساسا کشوری مانند فنلاند که نرخ خودکشی در آن نسبتا بالاست (۳/۱۵ در سال ۲۰۱۹) استحقاق لقب شادترین کشور جهان را ندارد. با توجه به این چنددستگیها و مخالفتها، یکی از مهمترین پرسشهای بیپاسخ فلسفی دوباره مطرح میشود: شادی چیست و چگونه بهدست میآید؟ آیا شادی در واقع همان رفاه جهانی است که در فهرستهای اینچنینی نمود پیدا میکند یا خوشبختی یک گزاره واحد نیست، بلکه مجموعهای از داستانها، تجربیات و آرزوهای فردی است؟ در دنیایی که بهطور فزایندهای توسط دادهها و رتبهبندیها هدایت میشود، آیا میتوان برای مطلوبترین احساس جهان نیز حد و معیاری تعیین کرد؟ در واقع چیزی که برای یکی شادی میآورد، ممکن است با دیگری همخوانی نداشته باشد. بهعنوان جوامع و افراد، هدف ما باید ایجاد محیطی باشد که در آن هر فرد فرصت داشته باشد تا نسخه خود را از شادی تعریف و دنبال کند.