هنرمندی در دنیای هنر چه جلوه‌گری دارد؟

زیباشناسی هنر در سلوک انسانی

در باب هنر و شناخت آن، بایستی به تکامل آن تفکر کرده، اندیشه را در زیباشناسی به آن پر و بال بخشیده و به حقیقت هنر آگاه شویم؛ درواقع هنر انسانی در سلوک او نهفته‌است و هنرمند به اخلاق و رفتار است که جاودانه می‌شود.
کد خبر: ۱۴۳۵۴۶۲
نویسنده شهراد شاهرخی‌طهرانی | نویسنده و شاعر
 
عقل هر انسانی یک اندیشه رمانتیک و زیباگرا دارد که در برابر زیبایی‌ها، تصاویر حقیقی و مجازی و طبیعت خوش‌نقش جهان هستی واکنش نشان می‌دهد و انسان ذهن خیال‌انگیز خود را تحت‌تأثیر این زیبایی و شورانگیزی قرار می‌دهد و هنر خارق‌العاده خود را از طریق دریافت‌های باطنی و آفرینش‌های درونی به نمایش می‌گذارد. این هنرمندی راکسانی به نمایش می‌گذارند که هنر آنها باعث غرور و خودبینی نشده و درواقع هنر، زمینه‌ساز سقوط انسان فرهیخته و خردمند به‌واسطه منیت نگردد.
     
حقیقت‌طلبی در راه هنر
انسان راه عشق پیمودن را با هنر می‌آموزد و در عرصه هنر به آداب مطلوب اخلاقی خو می‌کند و بایستی از امورات دیگر که مربوط به دنیای روز و جامعه و جهان است، غافل نشود و راه بزرگان قدما را که در این راه عظیم و والا قدم نهادند، پیش گیرد و اخلاق و صفات پسندیده آنها را توشه راه خود کند که در هنر هزار نکته که نه بلکه صد هزار نکته باریک‌تر از مو وجود دارد و هنرمند برای موشکافی این نکته‌ها، باید مغز معنی را شکافته، تلاش کند تا به حقیقت مطلب برسد. هنرمند و هنرور چه شاعر باشد چه نویسنده، چه نقاش، چه موزیسین و چه بازیگر، باید از راه صداقت به این عرصه طلوع کند؛ چراکه امر صداقت امری است مهم که اگر در سلوک آدمی نباشد، هنر او تبدیل به بی‌هنری و بی‌فرهنگی می‌شود و نیز بایستی با درد جامعه و مردم همراه باشد. لذا اساس هنر و هنرمندی به تواضع، راستی، دوستی و ‌محبت است که یک هنرمند باید دارا باشد؛ زیبایی هنر در سلوک انسانی، انسان را به زیباشناسی می‌کشاند و سبب می‌شود که بشر به آفرینش‌های زیبا و زیباترین تجسم عاشقانه‌ها دست یازد.
     
هنر تنها خیال نیست
اگر انسان در هنر خود اغراق کند، تنها به خیال بپردازد و خیال‌پردازی کند و حقیقت را آنچه هست، نتواند آشکار کند؛ این دیگر وهم و خیال به‌شمار می‌رود و نمی‌توان اسمش را گذاشت هنر، چراکه به اصل نپرداخته و از مقصود بازمانده است. اگر هنرمند متواضع نباشد، بر همه فخر فروشد و خودکامگی، تکبر و نیز چاپلوسی را پیش گیرد، جز سیاهی و تاریکی چیز دیگری را در کارنامه خود نمی‌بیند و موجب می‌شود که دیگران تفکر دیگری نسبت به او یا حتی دیگر هنرمندان داشته باشند و همه را مانند او پندارند. لذا باید در درجه اول از خود گذشت تا به هنر دست یافت و از تشویق مستمعین و حاضران در مجلس که او را لحظه‌ای به عرش کاذب می‌برند، شادان نگردد و خود را بالا نگیرد که غرور جز سقوط، نتیجه‌ای نمی‌دهد و این صورت خوبی ندارد.
     
جام ذوق هنر
 هنرمند در هنر خود بایستی به زیبایی به حقیقت و جلوه هستی و آنچه در شعور خالق و آفریننده عشق و یگانه هنرمند خلاق است، بپردازد تا از جام ذوق هنر در وجود خود ریخته و لبریز از دوست شود تا هنر، او را نشان دهد نه هنرمندی او؛ که هنرمند عاشق است و این عشق است که هنر او را زیبا جلوه می‌دهد و هنرمندی او را صدچندان می‌کند. هنرمند صیاد دل‌هاست که جان و عقل آدمی را می‌رباید و به اندیشه‌ها بال و پر می‌دهد و بستر محبت و دوستی را می‌گشاید تا همه را متوجه این استعداد بی‌نظیر نماید. تماشای طبیعت، خود نوعی از هنرمندی انسان با ذوق و اشتیاق است. گوش دادن به آهنگ زیبا انسان را به عرش می‌کشاند، دیدن یک تصویر قشنگ حالتی خاص را در انسان برمی‌انگیزد و نگاه کردن به انسان‌های عارف نمونه‌ای از هنر است که دیدن صورت زیبا و ملکوتی انسان را به‌یاد محبوب می‌اندازد و خالق بی‌نظیر را در برابر دیدگان انسان متجلی می‌کند و انسان سالکی عاشق و ادیبی هنرمند و فرهیخته و هنرمندی توانا و با ذوق می‌شود، که به آن، هنر عرفانی گفته می‌شود.
     
سلوک آدمی در آیینه هنرمند 
 صورت هنر زیباست، زمانی که ما به معنی و باطن هنر هم توجه کافی داشته باشیم و در بطن آن بکوشیم تا هنر، ما را به زیباترین شکل نشان دهد. اندیشه بالاتر از آن است که فکرش را بکنیم و برتر از آن است که بتوان درباره‌اش بحث یا گفت‌وگو کرد که گفت‌وگو کار را به جایی نکشاند؛ چراکه این هنر است که حرف می‌زند و پرده‌ها را کنار زده، جان‌های مشتاق را به رقص و وجد آورده و دل‌ها را مست و مدهوش این زیبایی و زیباشناسی می‌کند. این عقل و عشق است که با این همه زیبایی بازی می‌کند و آدمی را در سلوک خویش هنرمند جلوه می‌دهد اما وای به روزی که هنر جای خود را به نافهمی و بی‌فرهنگی دهد و یدک بدنامی فرهنگ و هنر را به دوش و به هر طرف کشاند که اینجا هنر صدق و درستی ندارد و جز زیان برای جامعه نتیجه‌ای دیگر نمی‌دهد.  ینجا شاعر می‌فرماید: هنر از بی‌هنر چه می‌پرسی. هنرمند باید آن‌قدر ظریف، قابل انعطاف و در عین حال چون کوه مقاوم و استوار باشد که عطوفت را در ذهن‌ها جایگزین و بذر محبت را در دل‌ها بکارد و سینه‌ها را از باده شوق و محبت پرکند و زیبایی و عشق را تقدیم جامعه نماید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
ما فرزندان دلیلیم، نه پرخاش

سید علی بطحایی معتقد است ضرورت تدوین منشور اخلاقی برای هیات‌ها ضروری است تا فرهنگ «نقد عالمانه» جایگزین رفتار‌های تنش‌زا شود

ما فرزندان دلیلیم، نه پرخاش

نیازمندی ها