این نگرانکننده است؛ بیرودربایستی بگویم راهنمایی ولی معزز فقیه در خصوص آزاداندیشی علمی با وجود مدت طولانی که از بیانش میگذرد، هنوز ثمر نداده و کند پیش میرود و به جنبش پیشران بدل نشده و شناخت علل این ناکامی و کندروی ضروری است. نباید اجازه داد این آرمان فرهنگی بدل به ابزار کوتاهبینانه جلب رای و اتفاق گذرا در دورههای انتخابات شود. مدیریت انقلابی صدا و سیما در قلمرو کار خود باید شدیدا با این آفت مقابله و مسیر سازمانیافتگی «بیان» را هموار کند تا تبیین حقیقت در ایران سامانمند شود. شناخت مشکلات بنیادین ما در گرو این سازمانیافتگی بیان آزاد علمی و واکاویها، پژوهشها، گفتوگوها و حتی مجادلات است. شکلگیری گفتمانهای مختلف، راه رشد و درک موانع توسعه نظری و اقدام، خود به همین گفتوگو از مناظر مختلف گفتمانی و بحث حول آن و دفاع انقلاب اسلامی ازگفتمان انقلابی توسعه درگفتوگو با منتقدان بستگی دارد. سلطه سخن مجتهدانه و تخصصی وعالمانه وغلبه آن بر جهل وهیاهوهم باز بیشک به سازماندهی همین آزاداندیشی مورد تأکید رهبر عزتمند در فضای علمی حوزهها، دانشگاهها، رسانهها و پژوهشگاهها وابسته است.
اجتهاد علمی
گفتوگوی جدی، مستمر، عالمانه، تخصصی، راهنما ودرمسیر پیدایش، راهحلهای اساسی حل مشکلات ورفع انسدادهای موجود و جبران کژراهی و نفی جهل و دستیابی به دانش معتبر راهگشا، از واجبترین نیازهای جامعه ایرانی در حال حاضر است. اکنون باید مجالی جدی برای واکاوی علل سازماننیافتگی آزاداندیشی در مقیاس گسترده اجتماعی پیش و بعد از انقلاب و دلایل متمایز آن دو، فراهم آورد و راه واقعی رفع انسداد و راه ریشه توسعه آزادی برای جهد و اجتهاد علمی را یافت. به نظرم تداوم ساختار پیرامونی و منافع رانتی در قدرت ضد اتقلابی مهمترین سد انقلاب اسلامی و نیز علت نیندیشیدن جدی به راه کم هزینهتر تحول بنیادین رشد و ازجمله توسعه آرای مغقول در قلمرو گفتوگو آزاداندیشانه است. این تأکید رهبر انقلاب است که دستکم مجامع علمی حوزه و دانشگاه برای حیات مثل نیاز ماهی به آب به آزاداندیشی محتاجاند و متاسفانه بیتوجهی به این امر تا همین حالا سبب عدم تشخیص اصلیترین معضلهای ما و تحول ساختاری جامعه پیرامونی شده است. این نکتهای است که از حرکت غلط دولت سرمایهسالار و تکنوکرات و رانتی مرحوم هاشمی شروع شد و در دوران اصلاحات با توجه به نقش منصفانهاش در طرح مردمسالاری (البته با همان مشکل تراریختگی غربگرا) ادامه یافت و ازهمان زمان مدام ضرورت تغییر ساختی را تکرار کردهام و عدمآگاهی و ندانمکاری برنامهریزان، زیانهای وصفناپذیری به همه، هم ایران و هم حکومت ایران و هم مردم ایران وارد آورده است و عدم آگاهی به این ضرورت تحول ساختاری نظام پیرامونی بیریشه و بقای سلطه فکری و ساختی (از خودبیگانگی وجودی و علمی به طور اعم، فرهنگی و اقتصادی و سیاسی)، متقابلا سبب تشدید تقلید و جهل شده و خمود نظری در دفاع از حکمرانی حکومت اسلامی و فقدان آگاهی تئوریک در خصوص راه رشد اسلامی ایران در عرصههای گوناگون پدید آورده و تحقق عدالت اجتماعی و راه درست آن در زمان/مکان واقعی و مقتضیات کنونی و در حد وسع ما و راه گسترش استراتژیک ظرفیت موجود و حل مسائل نحوه و عمل مشارکت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مردم را سد کرده و مزاحم توسعه مردمسالاری و دفاع از حقوق مردم و تفکر عالمانه در مسائل تخصصی کلان شده وخسارات، تداوم ریشه بحرانها، فساد حکومتی، گمگشتگی مردمی و تهیشدگی وپا درهوایی حکومت، طبقات مدرن و تداوم مسیر غلط روشنفکران تراریخته (که اصطلاح خوبی برای روشنفکر رباتیک غربگرا و شرقگراست) و نخبگان دینی دچار بیخویشی شده و سبب گسترش تحجر از یکسو و التقاط و تقلید از شبهروشنفکری مدرن در روحانیت جوان و فقدان روحیه تفقه اصیل در آنها و بردگی روحی مردم و تقلید طبقات مردم از ظواهر غرب شده است. این امرخسارات و انسدادهای اسفبار وکندی و ندانمکاریهای فراوانی در کار انقلاب اسلامی به بار آورده است.
شناخت انسداد آزاداندیشی
بیاییم بهطور جدی فراتر از مقتضیات و ضرورتهای بدیهی انتخابات، فرصت را برای شناخت انسداد آزاداندیشی مغتنم بدانیم؛ آیا برای تحقق نسبی آزاداندیشی باید منتظر تحقق جامعه آخرالزمان یا تغییر کامل جامعه پیرامونی بمانیم؟ آیا انقلاب اسلامی اسیر ماجرای اول مرغ یا تخممرغ، به امر لاینحل ابدی بدل میشود؟ از یاد نبریم در عالم علم به حقایق پاسخ به متناقض نمای مرغ یا تخممرغ لاینحل نیست و با وجود نسبت متقابل رشد ساختاری و رشد آزادی معقول، نیرویی بین جبر و اختیار دارای خرد و اراده، در همین فضای بینابینی، میتواند سلوک و مسیر رشد را طی کند و با آزاداندیشی، گفتوگو، جدل احسن و تشخیص راهحلها با قطبنمای هدایت قرآن و خاندان وحی راهحل تحول ساختاری را روشن کرده و برنامهریزی کلانش را پیش ببرد. قاعده کار در عصر غیبت تا ظهور قیام قائم(عج) این جهاد تشخیص تکالیف اصل است و چه وظیفه تزکیهنفس فردی و چه راه معقول سالمسازی اجتماعی را در همه دورانها بالنسبه و در مقیاس انجام تکالیف، معین میکند.
عمل عقلایی
مشکل بزرگ جریانهای گوناگون مدرن آن است که این کلید و مفتاح عمل عقلایی را دراسلام کنارمینهند و هریک درغیاب هدایت وحی و عقل الهی با عقل محدود مستقل از هدایت الهی میخواهند راهحل دلخواه تعیین کنند و این خود تشتت تازه و آشوب جدید بپا کرده و در غیاب هدایت الهی و فقدان ریسمان وحدت، مانع تشخیص درست تکلیف و رجوع به قرآن و اهلالبیت و رهبری ولیعصر(عج) برای اجرای منویات متعالیه و حکمتهای نورانی در راه سلوک و تغییر میشود.درهرزمان ولو دوران سیاه مدینه بعد از عاشورا تکالیف برای تغییر روشن است و امام معصوم(ع) راه را واقدام مقتضی را پیش میبرد و در عصر غیاب هم این رهبری بهعهده فقیه مبسوط الید است که جامع شرایط ضروری و توان رهبری، تفقه، عقل، عدالت و تدبیر است و گردآمدن نیروها و جمعکردن ملت راهیافته و نخبگان و استعدادهای گوناگون و دانا و توانا را روش دارد. شکستن این نظام و عهد و ایجاد تفرقه و اصرار در مسیرهای گوناگون متشتت همان وسوسه نفاق و شیطنت شیاطین است. این وحدت بر محور جهل نیست، بلکه گفتوگوی عالمانه تحقق مییابد و بهترین مسیر را ولیفقیه عاقل، عادل، متقی، آگاه و بصیر از زل براهین و جدل احسن جمعبندی میکند و این نیازمند آزاداندیشی در جامعه اسلامی است که هیچ آرای سرمایهسالارانه و لیبرال یا تمرکزگرای توتالیتر و سوسیالیستی حریص دنیوی و وانمودهای مدرن بهپای آن نمیرسد. این اسلام است که بدون فریب و سیطره سرمایه و پول و زور، به عنوان تکلیف و حق، به سخنهای آزاداندیشانه توجه و بهترین را برمبنای هدایت الهی بر میگزیند. فصلالخطاب برای ممانعت از اغتشاش همان فقه و ولایتفقیه است که فراتر از رساله عملیه و عبارات فردی تفقه در راه استقلال، آزادی، عدالت، پیشرفت و راه ملی و بینالمللی اقدام رهبری اسلامی را تبیین میکند.
گفتمانهای توسعه در رسانه
مشکل روشنفکران و مدرنهای ما برهم زدن این پایه استوار تحول بنیادین ایران و بیتوجهی به آن و پیمودن راه اسلامزدایی است. آنان بدانند یا نه به این وسیله به سربازان مدرنیته تبدیل میشوند که ذاتا جهان را به قدرتهای سلطهگر و سلطهپذیر تقسیم میکند. جامعه اسلامی حتی اگر بتواند نمیخواهد استثمارگر و ظالم و برده کننده باشد؛ این حرمتش عیان است، سلطهپذیر و برده که مطلقا برای اسلام حرام است. بهرغم آنکه مدرنها این راه روشن اسلام را نپذیرفته و ۴۰سال چوب لای چرخ انقلاب اسلامی شدهاند. جمهوری اسلامی مکلف است آزاداندیشی و جدل احسن حکیمانه و انتخاب عاقلانهترین راهحلها را پیشه کند و بگسترد و همچنان استوار بر اسلام نه بمثابه صرفا مواعظ اخلاقی، بلکه روشنگر وراهحل رشد حقیقی بیاویزد و از آن دفاع کند.ما باید به گفتوگو حول گفتمانهای توسعه درجامعه و دررسانه، حتی باوجود اسلامزدایی روشنفکران، با همین دیدگاه آزاداندیشانه به سود ظهور راهحلهای معقول بنگریم و به سود اسلام آن را ترویج وسازماندهی کنیم و نشان دهیم ترک و کنار نهادن اسلام همان طی مسیر بحران زده و فاسدگرغرب و شرق و جهان آزاد از هدایت اسلام است.با این دیدگاه است که به بررسی گفتوگوهای شبکههای صداوسیما وبرنامههایی چون شیوه و جریان و....باید بپردازیم وخواهیم پرداخت. دفاع از گفتوگوها هرگز به معنی تأیید مواضع گویندههای مختلف نیست بلکه جدل احسن ونقد برهانی وتشخیص عقلانی ومستدل درست و نادرست آنها از منظر عقل و اسلام ست. باید امید داشت گفتوگو در سطح برترین نخبگان دینی و غیر دینی و مراجع علمی و فقها و اساتید به شیوه علمی وشیوه عاقلانه و آداب جستوجوی حق پیش رود.