گفت‌و‌گوی «جام‌جم» با خسرو خسروشاهی صدای ماندگار سینما و تلویزیون ایران

خلع‌سلاح دوبله ایران به دست دوره‌گردها

صدایش همزمان هر دو وجه ظاهر معصومانه، باطن شریرانه و شمایل جذاب و ضدقهرمانانه آلن دلون را پوشش می‌داد، همان‌طور که می‌توانست انتخاب مناسبی برای سیر تحول شخصیتی مایکل کورلئونه در سه‌گانه «پدرخوانده» باشد و او را از پسر آخر و دوست‌داشتنی دون ویتو، به هیولایی تبدیل کند.
کد خبر: ۱۴۴۲۹۸۵
 
چنین ویژگی تنیدگی انسانیت، جوانی و عصیان و سویه‌های شر آدمی، به‌خوبی با اغراق‌های مرسوم و احساسات مفرط سینمای هند و بازیگری چون آمیتاب باچان هم جفت‌وجور و هماهنگ می‌شد که یکی از خروجی‌هایش، دیالوگ مشهور و ماندگاری چون «اون کثافت مادر منو کشته» بود ویجی در «قانون» است. صدای او همچنین بسته به هنر بازیگری بازیگران، متفاوت می‌شد و به‌هیچ‌وجه آوایی تیپیکال نبود، همان‌قدر که می‌توانست حیرانی و استیصال بیب (داستین هافمن) در «دونده ماراتن» را درخشان نشان دهد و جلوی هیولای نازی (زل با بازی لارنس اولیویه و صدای پرابهت ایرج ناظریان) بگوید: «آره امنه! خیلی امنه. این‌قدر امنه که باورت نمیشه، آره!»، این هنر را داشت که صدایش را با یکی دیگر از نقش‌های متفاوت هافمن، مثل ریموند در «مرد بارانی» هم تطبیق دهد و ناتوانی، استرس و قابلیت حیرت‌انگیز حافظه یک بیمار مبتلا به ساوانت اوتیسمی را به تاثیرگذارترین شکل ممکن به مخاطب منتقل کند.  به کار بردن این افعال ماضی، صرفا به دلیل اشاره به کارنامه و گذشته باشکوه خسرو خسروشاهی، دوبلور و مدیر دوبلاژ برجسته و بی‌تکرار سینما و تلویزیون ایران است وگرنه خوشبختانه درباره او همچنان باید افعال مضارع به کار ببریم. حتی اگر استاد مدتی قبل از دوبله خداحافظی کرده باشد، ما دل به موارد استثنایی و امیدبخشی چون گویندگی شنیدنی او به جای واکین فینیکس در «ناپلئون» می‌بندیم و همچنان و تا همیشه مشتاق شنیدن صدای ماندگارش هستیم. 

خبر خیلی خوشی است که این روزها همراه خانم کتایون اعظمی، کارگاه آموزشی دوبلاژ برگزار می‌کنید و در استودیو بانی‌واک، به آموزش علاقه‌مندان جوان این حرفه مشغول هستید. این خوش خبری چقدر می‌تواند تا حدودی از آن حسرت پایان دوران طلایی دوبله ایران و سال‌های دور و کم، مخاطبان را به بقای این هنر امیدوار کند؟ 
راستش امید چندانی ندارم، چون کسانی که در این دوره‌ها شرکت می‌کنند، بعدا دنبال کار خودشان می‌روند و متاسفانه ما دیگر از آنها با خبر نیستیم که چه مسیری را طی می‌کنند. ما فقط آنها را آماده ورود به این حرفه می‌کنیم. این‌که راه درست را انتخاب کنند و وقتی انجمن دوبلاژ ایران فراخوان می‌دهد، برای نام‌نویسی به آنجا بروند و کارشان را از آنجا شروع کنند. بیشتر هنرجویانی که در کارگاه آموزشی دوبلاژ ما شرکت می‌کنند به درجاتی می‌رسند که می‌توانند در امتحان انجمن، نمره قبولی به‌دست آورند. چند سالی که در رشت بودم، هنرجویان مستعدی در کلاس‌ها شرکت می‌کردند اما دیگر از آنها خبر ندارم. ما در همه کلاس‌های آموزشی، آنچه که باید به هنرجویان یاد بدهیم، با نهایت صداقت به آنها منتقل می‌کنیم اما از آنجا که ضمانت اجرایی برای راهیابی آنها به عرصه حرفه‌ای وجود ندارد، نسبت به سرنوشت و ادامه مسیر این هنرجویان بی‌اطلاع هستم. مگر این‌که خودشان کار و استعداد و آموزش‌های‌شان را جدی بگیرند یا از طریق انجمن یا از طریق پلتفرم‌ها قدم به این حرفه بگذارند. به عبارتی سرنوشت این افراد دست خودشان است.

امیدوارم به‌عنوان بزرگ دوبله ایران، همچنان سلامت باشید و در دوبله حضور داشته باشید اما بیشتر نسل طلایی دوبله ایران از دنیا رفته‌اند، در سال‌های دور چهره‌هایی چون ایرج ناظریان و ژاله کاظمی و در سال‌های اخیر هم بزرگانی چون منوچهر اسماعیلی، چنگیز جلیلوند، جلال مقامی و ناصر طهماسب. با احترام به دوبلورهای خوبی که مشغول فعالیت هستند و دست‌مریزاد به جوانانی که چراغ این هنر را روشن نگه داشته‌اند اما دیگر صدای درخشانی همچون نسل شما نمی‌شنویم و انگار دیگر صدای خیلی ویژه و ماندگار در دوبله نداریم. دلیلش چیست؟
چه بگویم؟ اگر هم صدای خوبی در دوبله وجود داشته باشد با این بلبشو و آشوبی که در این کار است، به جایی نمی‌رسد. چون فضا و کار آنچنان خوبی برای ما وجود ندارد. 

یعنی فیلم خوب نیست؟
نه، فیلم خوب و درجه یک که هست. 

پس چرا سهم بزرگان و صداهای خوبی چون شما و همکاران کاربلد دیگر نمی‌شود؟
نمی‌دانم. این سؤال را باید از برخی پلتفرم‌ها و سایت‌های پخش فیلم بپرسید که جهل و بی‌سوادی را ترویج می‌کنند. الان فیلم را به مدیر دوبلاژ می‌دهند و او هم براساس زیرنویس فارسی موجود، فیلم را دوبله می‌کند. کسی هم نمی‌پرسد که آیا آن زیرنویس موجود مطلوب بود و حق مطلب را درباره فیلم ادا می‌کرد یا نه. در این وضعیت اصلا بحث کیفیت دوبله مطرح نیست و فیلم با انواع و اقسام ایرادات در دوبله به نمایش درمی‌آید. مثل این‌که زعمای قوم این روش را بهتر می‌پسندند و بیشتر به مذاق‌شان خوش می‌آید و میلی به کار درست و شایان در دوبله ندارند. حتی خط قرمزها را هم رعایت نمی‌کنند.

ظاهرا فحاشی و انتقال معادل بی‌پروای دیالوگ‌های فیلم، جزو امتیازات و ارزش‌های دوبله‌های زیرزمینی اخیر است.
دقیقا اما متاسفانه اینها در ید قدرت ما نیست که بتوانیم جلوی آن را بگیریم. حتما این عده پشتوانه‌ای دارند که دست به این کارها می‌زنند. درحالی‌که نسل ما این کار را نمی‌کرد یا اگر هم می‌کردیم موردسرزنش قرار می‌گرفتیم یا با سانسور مواجه می‌شدیم. اگر در فیلمی کلمه «پدرسگ» گفته می‌شد، آن فیلم تا مرز توقیف می‌رفت اما الان حتی روابط نامشروع مثل این سریال‌های ترکی، خیلی راحت در دوبله‌ها رواج دارد. مثل این‌که کسانی که این فیلم‌ها را با این روش دوبله می‌کنند با خط قرمزها آشنایی ندارند یا خانواده و اخلاقیات برای‌شان مهم نیست. ظاهرا هم کسی این فیلم‌ها را بازبینی نمی‌کند، چون فیلم را ساعت ۹ شب با این وضعیت دوبله می‌کنند و ساعت ۲۳ در یکی از این سایت‌ها و کانال‌های پخش فیلم به نمایش می‌گذارند. 

انگار چند گروه در یک رقابت هستند و هرکس می‌خواهد سریع‌تر فیلم و سریالی را دوبله کند و به اشتراک بگذارد، بدون این‌که کیفیت برایش مهم باشد.
همین‌طور است. حتی گاهی فیلمی در جایی با ۲۵گوینده دوبله می‌شود و در یک رسانه دیگر با هشت گوینده. کسی هم از چرایی و چگونگی این تفاوت و این رقابت بی‌نتیجه در دوبله نمی‌پرسد. بنابراین همه چیز را اول به خدا سپرده‌ایم و بعد به خود این آقایان که به همین مسیرشان ادامه دهند و ما هم تماشاگریم و نگاه می‌کنیم. چیزی هم از دوبله باقی نمانده است و با رفتن دو سه نفر دیگر، دوبله کاملا خلع سلاح می‌شود و به‌طور کامل در اختیار همین دوره‌گردهایی که فیلم را دوبله می‌کنند، قرار می‌گیرد تا با خیال راحت کارشان را انجام دهند. 

آیا در حرفه باسابقه و پرطرفداری چون دوبله، نباید مدیران از دوبلورهای باتجربه و کاربلد دعوت، اوضاع را آسیب‌شناسی کنند و از حضور و نظرات امثال شما برای بهبود اوضاع بهره بگیرند؟
یک مثل قدیمی است که می‌گوید تا وقتی بچه گریه نکند به او شیر نمی‌دهند. همان‌طور که در این سال‌های اخیر سبک زندگی و سلیقه‌ها عوض شده، دوبله هم شکل و شمایلی دیگر پیدا کرده است. یک موقعی اگر صدای ثابت یک هنرپیشه در دوبله تغییر می‌کرد، قیامت می‌شد اما الان بزرگ‌ترین هنرپیشه‌ها را یک آدم الکن و کسی که سین و شینش می‌زند و صدای خوبی ندارد، دوبله می‌کند. همین کار هم در پلتفرم‌ها پخش می‌شود و پول درمی‌آورند. وقتی درآمدزایی اتفاق می‌افتد و برای کسی هم فرقی نمی‌کند، چرا بخواهند دنبال دردسر باشند و فیلم را به دست مترجم درجه ‌یک و مدیر دوبلاژی بدهند که به‌زعم خودشان کار را معطل می‌کند. من فیلم «مرد ایرلندی» را در شش روز دوبله کردم اما دو سه جای دیگری که کار را دوبله کرده‌اند، نهایتا یک روز و نیم برای دوبله آن وقت صرف کردند. این معما را باید حل کنند، این‌که ما بلد نبودیم شش روز وقت برای دوبله این فیلم گذاشتیم یا آنها از مریخ آمدند با دور تند دوبله می‌کنند. برای این‌که اصلا الان دیگر مد نیست که فیلم‌ها را ببینند. با خودکار آبی یا قرمز دور همان ترجمه زیرنویس فارسی را خط می‌کشند و بدون این‌که فیلم را ببینند، شروع به دوبله می‌کنند. این حرف را از خودم نمی‌زنم، می‌توانید بروید یک آمار بگیرید و گویندگانی که جرأت دارند این حقیقت را به شما بگویند (که فکر هم می‌کنم جرات ندارند) چون می‌ترسند دیگر به آنها کار ندهند. چطور می‌شود یک فیلم با بیش از ۲۰۰دقیقه را در یک روز دوبله کرد؟ یکی از مهم‌ترین دلایلی که واکین فینیکس برای بازی در «جوکر» اسکار می‌برد، خنده‌های عصبی کاراکتر است. بنابراین باید در نسخه دوبله هم به این ویژگی مهم بازی توجه شود اما اینجا در یکی از نسخه‌های دوبله، خنده‌ها را از خود فیلم و از صدای اصلی بازیگر می‌گیرند و گوینده فقط دیالوگ‌ها را می‌گوید. این چه دوبله‌ای است؟ چه کسانی پول می‌دهند و این مزخرف را نگاه می‌کنند؟ یک موقعی بود که پاشنه در خانه گوینده را از جا درمی‌آوردند و اصرار داشتند او حتما به جای فلان هنرپیشه حرف بزند. همین سال گذشته در آلمان وقتی دوبلور فیلم «علاءالدین» را تغییر دادند، مردم فیلم را بایکوت کردند. طوری‌که فیلم را از اکران برداشتند و دوباره دوبله کردند. استودیوی والت‌دیزنی به عنوان تولیدکننده و پخش‌کننده فیلم هم از مردم عذرخواهی کرد. علت تغییر گوینده سر پول بود و آنجا هم مشکل ما را داشتند. اما اینجا دیگر خبری از این توجه و دل‌نگرانی نسبت به دوبله نیست و حتی رُل‌ها و هنرپیشه‌هایی که قبلا گفته شده و با صدای یک گوینده خاص در ایران شناخته شده و مهر این صدا روی هنرپیشه خورده را هم عوض می‌کنند. قصد توهین ندارم اما آیا برخی از مردم و تماشاگران قرص فراموشی خورده‌اند یا دیگر برای‌شان فرقی نمی‌کند چه گوینده‌ای به جای چه هنرپیشه‌ای حرف بزند؟ ظاهرا آنها دیگر شناختی از گوینده‌ها ندارند و نمی‌دانند چه کسی به جای فلان هنرپیشه حرف می‌زند. 

این بحث عدم شناخت خیلی مهم و دراین سال‌ها مطرح است و به جز عده قلیل اهل سینما که از دوبله و بزرگان آن هم شناخت دارند؛ اکثرا شناختی از سینما، چهره‌ها و طبیعتا دوبلورها ندارند و تفاوت بین صدا و دوبله خوب و بد را تشخیص نمی‌دهند. برای اینها هم صرفا سرعت در دانلود فیلم و سریال دوبله شده مهم است و کاری به کیفیت دوبله ندارند.
به‌نظرم توهین‌آمیز است. وقتی مردم پول کنسرت می‌دهند و خواننده با پِلِی‌بک روی سن می‌آید و مردم متوجه نمی‌شوند، ما هم دیگر هیچ توقعی نداریم که تشخیص دهند این صدای قدیمی فلان هنرپیشه است یا نه. چون درک‌شان تا همین حد است. فقط گاهی است که مردم متوجه صدای پلی‌بک خواننده می‌شوند و حتی او را از سِن پایین می‌کشند.

ترکیب کم‌فروشی از سوی خواننده یا گوینده با عدم شناخت از سوی مخاطبان، موجب چنین اتفاقاتی است.
بله، همان کسی که با چنین وضعی مخاطب کنسرت است، بیننده فیلم‌هایی با کیفیت‌های نازل دوبله هم است. پس وقتی برای این بیننده فرقی نمی‌کند، پلتفرم هم کار خودش را می‌کند و می‌خواهد فیلم را زودتر از بقیه رقبا دوبله کند و بیشتر پول دربیاورد. حتی برخی از این پلتفرم‌ها برای تلویزیون‌های خارج از کشور فیلم دوبله می‌کنند؛ درحالی‌که جرات ندارند فیلم هندی دوبله کنند، چون سفارت هند اینجا از آنها بازخواست می‌کند. اگر هم گروه‌هایی اینجا فیلم‌های هندی را دوبله می‌کنند، آن را به تلویزیون‌های ماهواره‌ای خارج از کشور می‌دهند. البته صداهایی عجیب و غریب به جای هنرپیشه‌های معروف هندی حرف می‌زنند و معمولا دیگر صدای شناخته شده‌ای روی بازیگران مشهور هندی نمی‌شنوید. دوبله فیلم هندی خیلی از فیلم آمریکایی سخت‌تر است. بعضی‌ها دوبله فیلم هندی را دست‌کم می‌گیرند. هنرپیشه‌های هندی با دست، پا و بدن صحبت و نقش را بازی می‌کنند، بنابراین باید این نکته را در دوبله و انتقال حس به مخاطب هم لحاظ کرد. اگر فیلم‌های هندی در ایران موفق بود به این دلیل است که دست مدیر دوبلاژهایی افتاد که برای آن دیالوگ‌نویسی کردند و به دیالوگی که فلان هنرپیشه می‌گفت، بسنده نکردند. دیالوگ‌ها به خوبی زیباسازی شدند تا فیلم‌ها با استقبال مخاطب ایرانی همراه شود و هنرپیشه‌های هندی در قلب مردم جا بگیرند. بعضی از آن هنرپیشه‌ها هنوز هم هستند اما صداهای نخراشیده‌ای جای آنها حرف می‌زنند. انگار دیگر برای مردم هم مهم نیست که چه گوینده‌ای جای چه هنرپیشه‌ای حرف بزند. برخی پیش خودشان حساب کتاب می‌کنند که اصلا چرا چنین چیزی برای‌مان مهم باشد و چرا گله کنیم؛ مهم این است که مثلا  ۱۰۰هزار تومان پول می‌دهیم و یک ماه فیلم می‌بینیم.

در سال‌های گذشته و در مقاطع مختلف، صحبت‌هایی از شما شنیدم یا خواندم که گلایه‌هایی درباره وضعیت دوبله داشتید که به نظر می‌آید برخی از آنها هنوز پابرجاست. مثل دستمزدهای پایین یا بحث بیمه...
بحث بیمه درست شد و از طرف خانه سینما بیمه تکمیلی به گویندگان داده‌اند که خوب عمل می‌کند.

اما فکر می‌کنم دستمزدها همچنان پایین باشد.
من خیلی وقت است به تلویزیون نرفته‌ام و از دستمزد گوینده‌ها اطلاع ندارم. اما شنیده‌ام که به گوینده رل اول حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰هزار تومان می‌دهند! الان قیمت ساندویچ سوسیس ۲۰۰ تا ۲۵۰ است. متاسفانه در بحث تعیین دستمزد گویندگان با چرخ زمان حرکت نکردند و هنرمندان فعال در دوبله هم عقب ماندند و جبر زمان و زندگی باعث شده همین دستمزد را بگیرند و کار کنند. وقتی هنرمند، همسر و فرزند و کرایه‌خانه دارد چه کار کند؟ به هرحال همین وضعیت از هیچ چیز بهتر است. وقتی می‌بیند در پلتفرم‌ها هم کاری ندارد و از او دعوت نمی‌کنند، همین پیشنهادات را می‌پذیرد. باز خدا پدر تلویزیون را بیامرزد که درباره زیاد شدن گویندگان سختگیری نمی‌کند. وقتی نقد می‌کنیم، باید از خوبی تلویزیون هم بگوییم که مدیر دوبلاژ نمی‌گوید حداکثر با ۱۰ گوینده دوبله کن اما پلتفرم‌ها می‌گویند دستمزد گوینده را به من محول کنید. یعنی چه؟ آیا با گوینده گاوبندی دارید یا گوینده را تهدید می‌کنید که همین پول را از من بگیر وگرنه دفعه بعد به یک مدیر دوبلاژِ دیگر می‌گویم که به تو کار ندهد. متاسفانه مثل این‌که چنین مشکلاتی هست اما به خاطر بیماری که داشتم و مرا خانه‌نشین کرد، چندان در جریان جزئیات آن نیستم. البته پیشنهاد کار شد اما دیدم که نمی‌توانم با این شرایط کار کنم. نگفتند با چه کسی کار کن یا با چه کسی کار نکن اما ترجیح دادم اصلا در این جو، نباشم و کار نکنم. درصورتی‌که می‌توانستم همکاران خودم را به کار دعوت کنم اما دیدم فضای کار گیر و گرفت‌هایی دارد، دروغ‌هایی به من می‌گویند و فقط می‌خواهند با یک فیلم، خرشان از پل بگذرد و بگویند داریم با خسروشاهی کار می‌کنیم. حس کردم قضیه این است و چون دیدم می‌خواهند چنین بهره‌برداری انجام دهند، حاضر به همکاری با آقایان نشدم. حتی فیلم و ترجمه آن را برایم فرستادند؛ دیدم، خواندم و چند دقیقه‌ای را هم سینک کردم اما نهایتا دیدم وجدانم قبول نمی‌کند که در این شرایط بیایم و آلت دست فلان پلتفرم شوم. نیت برخی از این پلتفرم‌های تبلیغاتی از این دست است و بعد از انجام یک کار، دیگر با گوینده کاری نخواهند داشت. همین کسانی که فلان فیلم سخت و طولانی را برای دوبله به من پیشنهاد دادند، می‌نالیدند که همین فیلم را دو بار برای دوبله به یک مدیر دوبلاژ و گوینده‌های دیگر سپردیم اما هنوز صدای گوینده نقش اول خوب نیست و از نتیجه کار راضی نیستیم. گفتم برای این‌که ابتدا سراغ صاحب کار نرفتید اما حالا که سراغ آدم‌هایی که این‌کاره نیستند، رفتید و دو بار هم هزینه کردید، سراغ من آمده و گلایه می‌کنید. گفتم علت این وضع، این است که شما راه را اشتباه رفتید و شناختی از دوبله و صدا ندارید. شما فیلم را نمی‌شناسید و نمی‌دانید این فیلم می‌خواهد کسی را محکوم یا تطهیر کند. این شناخت در انتخاب گوینده هم تاثیر دارد و مشخص می‌کند چه صدایی باید روی آن باشد. اصلا هم منظورم این نیست که حتما این نقش را برای مدیریت دوبلاژ و گویندگی به من بدهند بلکه کار را به اهلش بسپارند. خیلی از هنرپیشه‌های درجه یک هالیوود بودند که ۲۵ میلیون دلار دستمزد بازیگری‌شان بود اما در ایران شناخته نشدند، چون در دوبله صدای مناسب برای‌شان انتخاب نشد و صدایی که انتخاب شد، برای مردم گیرایی نداشت. درنتیجه مردم این هنرپیشه را نشناختند اما درعوض هنرپیشه درجه سه‌ای هم در فیلم‌های هندی بود که مدیر دوبلاژ، یک گوینده خوب برای او انتخاب کرد و باعث شد آن رل ماندگار شود و بازی بازیگر هم جلوه پیدا کند. شما می‌توانید با یک دوبله خوب، فیلم درجه ‌سه را ارتقا دهید و به فیلمی درجه ‌دو تبدیل کنید؛ حالا نمی‌گویم درجه یک اما می‌توانید با یک دوبله بد، یک فیلم درجه یک را تبدیل به یک فیلم درجه پنج و غیرقابل دیدن کنید. متاسفانه چندین سال است که دوبله‌هایی با ایرادات فنی بسیار انجام و وارد بازار نمایش فیلم می‌شود و کسی هم جلودار آنها نیست. انگار می‌خواهند شر دوبله را از سرشان کم کنند. چند سال پیش که تجلیلی از من در جشنواره فیلم فجر شد، رودررو به وزیر وقت ارشاد گفتم زمانی بود که اگر صدای استکان یا نعلبکی در دوبله و صداگذاری کمی ناکوک و ناجور می‌شد، وزارت ارشاد فیلم را با یک نامه تند پس می‌فرستاد که دقت لازم مبذول نشده است اما الان هر ننه‌قمری فیلم دوبله می‌کند و شما بدون این‌که فیلم را ببینید، آن را نمایش می‌دهید. آقای وزیر ارشاد به من می‌خندید اما من حرف‌هایم را گفتم. بعدا آقایان گفتند چرا در مراسم تجلیل‌تان این‌قدر تند حرف زدید. گفتم تند حرف نمی‌زنم، از حرفه‌ام و زحماتی که کشیدم، دفاع می‌کنم. ما نه پولِ زیاد می‌خواهیم و نه جایزه، فقط کافی است به این حرفه احترام بگذارید و قدر آن را بدانید. یک بار هم از ارشاد تماس گرفتند که برای دریافت مدرک دکترا و حکم درجه یک هنری، اطلاعات و مشخصاتی از من بگیرند. گفتم نمی‌خواهم و این مدرک را نمی‌گیرم. خیلی‌ها را هم واسطه کردند اما حاضر نشدم آن را بگیرم و گفتم خیلی برای این کار دیر است. ما کارهای خیلی جالب‌توجهی کردیم که خارجی‌ها متوجه ارزش آن شدند اما شما نشدید. ما فیلم‌هایی را دوبله کردیم که به خارج رفته و با حضور کارگردانش میکس شده است. ما با کارگردان‌های بزرگ هالیوود حرف زدیم، چاره‌جویی کردیم و آنها به ما راه نشان دادند‌ اما آیا شما به عنوان مدیران ارشاد یک بار آمدید ببینید ما چه کار می‌کنیم؟ حتی در تلویزیون هم چندان به این هنر ما توجه نشده است. البته گاهی برخی مدیران که رئیس واحد دوبلاژ و علاقه‌مند این کار بودند، می‌آمدند. آقای فرشید شکیبا، مدیر فعلی دوبلاژ تلویزیون هم یکی از همین افراد علاقه‌مند  است که ملاقاتی هم با من داشت و حرف‌های جالبی در باره احیای دوبله زد. ان‌شاءا... حرف‌شان درست باشد. ما هم باور کردیم، چون مسلمانیم و حرف یک مسلمان را باور می‌کنیم. 

پس امیدوار باشیم آن خداحافظی با دوبله که نهم آبان مطرح کردید، منتفی است؟
نه، منتفی نیست به دلیل  این‌که شرایط مهیا نیست. شما یک ژورنالیست هستید و بهتر از من به شرایط آگاهید. وقتی از این حرفه و شغل غافل مانده‌اند و در حال احتضار و در آستانه نابودی است، دیگر شوقی برای فعالیت باقی نمی‌ماند. اگر هم این هوش‌مصنوعی بر فضای هنر مسلط شود و بر آن غلبه کند، دو سه سال دیگر نشانی از دوبله هم نخواهد بود و این صداهای مجازی، جایگزین گویندگان می‌شود.

یعنی هوش‌مصنوعی را تهدیدی برای هنر می‌دانید؟
بله، صد در صد. همین حالا هم دیده‌ایم که فیلم‌های بزرگ‌ترین هنرپیشه‌های دنیا را دوبله می‌کنند و آنها به زبان‌های روسی، چینی، آلمانی، ایتالیایی و... با همان تن صدای خودشان حرف می‌زنند؛ این همین هوش مصنوعی است دیگر. در ایران هم یکی دو نفر این کار را کردند و سراغ دوبلورهای مرحومی رفتند که مظلوم واقع شدند و کسی هم نیست از آنها دفاع کند. یعنی با همین روش هوش‌مصنوعی، یکی دو فیلم را با صدای دوستان فقید ما دوبله کرده‌اند. در ادامه هم قرار بود باز فیلم‌هایی از یکی دو دوبلور دیگر دوبله شود که با اعتراض و تهدید به شکایت خانواده این عزیزان روبه‌رو شدند و این کار صورت نگرفت.

در چنین شرایطی نباید هم توقع صدای ثابت یک دوبلور برای یک هنرپیشه را داشته باشیم. یعنی دیگر گوینده‌ای مثل شما نخواهیم داشت که به شکل ثابت، جای بازیگرانی مثل آلن دلون، آل‌پاچینو، آمیتاب باچان و داستین هافمن حرف بزند.
نه دیگر. اول این‌که صاحبان و گویندگان ثابت خیلی از هنرپیشه‌ها دیگر بین ما نیستند و رل‌ها بدون صاحب مانده‌اند. خود آن هنرپیشه‌ها هم یا پیر و بازنشسته شده یا از دنیا رفته‌اند. البته این هنرپیشه‌ها جایگزین‌های درجه‌ یکی دارند که دوستان ما مثل آقای منوچهر اسماعیلی، آقای چنگیز جلیلوند و ... می‌توانستند جای آنها صحبت کنند که این کار را هم می‌کردند. آقای جلیلوند در فیلم «مرد ایرلندی» پنج روز با من همکار بود و فکر کنم آخرین فیلمی هم بود که ایشان حرف زدند و مدتی بعد از دنیا رفتند. بنابراین برگشتن به آن دوران کمی سخت است، مگر این‌که تلویزیون کاری کند و قدم خوبی برای دوبله بردارد، چون جای آزاد و راحتی است و خودشان ارباب خودشان هستند و چشمداشت مالی به آن صورت در آنجا وجود ندارد، اما در برخی از این پلتفرم‌ها برای فیلم‌ها جیب دوخته‌اند و همه چیز تحت‌الشعاع یک رقابت شتابزده پلتفرمی قرار می‌گیرد. درحالی‌که ترجمه یک فیلم به بهترین شکل، حداقل یک هفته وقت می‌خواهد، چون اینها که فیلمنامه را در اختیار ندارند و حتی گاهی زیرنویس انگلیسی را هم به سختی دارند. درچنین شرایطی مترجمان باید یک فیلم را از راهِ گوش، ترجمه کنند که خیلی سخت است. متخصص ترجمه از راه گوش، در ایران خیلی کم و انگشت‌شمار است. چنین افراد شریف و دقیقی هم مفت و مجانی کار نمی‌کنند‌ اما برخی از این پلتفرم‌ها و سایت‌ها ترجیح می‌دهند در این فضای رقابتی و عجول، مسیر دیگری را طی کنند. فیلم‌های خارجی هم که هیچ‌کدام رایت ندارد و حق تکثیرشان پرداخت نمی‌شود و در سریع‌ترین زمان ممکن دوبله و در این سایت‌ها و پلتفرم‌ها به نمایش درمی‌آید.

به نظر می‌رسید می‌توانستید دوبلور ثابت بازیگرانی چون استیو مک‌کوئین هم باشید؛ چرا این اتفاق نیفتاد؟
البته من در بهترین فیلم‌های او حرف زدم. انتخاب گوینده دیگر به سلیقه دوستان و برخی مدیران دوبلاژ برمی‌گشت که هرکدام بسته به سلیقه خودشان، دوبلور استیو مک‌کوئین را انتخاب می‌کردند. گاهی مدیر دوبلاژ که گوینده هم بود، ترجیح می‌داد خودش جای این بازیگر حرف بزند؛ اشکالی هم ندارد. چون اصولا من به آن شکل و با هر کسی کار نمی‌کردم و هر فیلمی را هم حرف نمی‌زدم. این تقصیر خود من بود. باید آدمی که با او کار می‌کردم، مورداعتمادم می‌بود. مدیر دوبلاژهای پرکاری هستند که در تمام این سال‌ها فقط دو تا سه فیلم با من کار کردند؛ آن هم مثلا یکی دو فیلم ایرانی بود که من رفتم و جای ابوالفضل پورعرب صحبت کردم. این دعوت هم از روی اجبار بود. آن مدیر دوبلاژ دیگر نمی‌توانست رل را عوض کند چون اگر می‌توانست خودش می‌نشست و این رل را می‌گفت. اما کارگردان و تهیه‌کننده با نظر او مخالفت کردند و گفتند حتما باید فلانی را خبر کنید. او هم با اکراه و این حرف که اینها پول ندارند و آیا می‌آیی یا نمی‌آیی، سراغ من می‌آمد. با «نمی‌آیی؟» هم شروع می‌کرد که مثلا من بگویم نه، نمی‌آیم. (می‌خندد) من هیچ‌وقت با هیچ مدیر دوبلاژی صحبت از پول نکردم تا همین اواخر؛ آن هم وقتی می‌دیدم برخی بدون این‌که مرا بشناسند و با کار و سابقه‌ام آشنایی داشته باشند، می‌تازانند. فقط در این شرایط است که صحبت برادری، هنر و کار مطرح نیست. اینجا باید مثل خودشان بده‌بستان کرد و من فروشنده‌ام و آنها خریدارند. در حرفه‌های دیگر هم همین است. یک کفش‌فروش،کفشی راسه میلیون و۵۰۰هزارتومان می‌فروشد وفروشگاه بغلی هفت میلیون و ۵۰۰هزار تومان. حتما این دو کفش با همدیگر فرق دارد. اگر کسی که همیشه آن کفش سه میلیون و ۵۰۰هزار تومانی را خریده، یک بار قصد خرید آن کفش هفت میلیون و ۵۰۰تومان را کند، فروشنده ۱۰۰هزار تومان هم به او تخفیف نمی‌دهد، چون مشتری‌اش را می‌شناسد. می‌داند مثلا خریدار یک مراسم عروسی در پیش دارد و باید هزینه کند. قضیه این است وگرنه من سال قبل و پیش از آن به تلویزیون دعوت شدم اما با آنها صحبت از پول نکردم. لطف کردند دنبالم آمدند و مرا به تلویزیون بردند و سر وقت کارم را انجام دادم. بعد از مدتی هم پول را داخل پاکت گذاشتند و به آدرس خانه‌ام فرستادند. خیلی هم ممنونم. اگر باز هم جانش را داشته باشم، حاضرم برای آنها کار انجام دهم. به آقای شکیبا هم گفتم اگر کاری از دستم برآید، برای تلویزیون انجام می‌دهم. گویندگی را با کمال میل می‌پذیرم اما برای مدیریت دوبلاژ شرایطی دارم و باید کاملا در جریان جزئیات قرار بگیرم. دوران کرونا باعث و بهانه‌ای شد تا فرم مدیریت دوبلاژ تغییر کند و صدای گویندگان را جداگانه ضبط کنند اما متاسفانه کلیت دوبله فیلم رضایت‌بخش نیست. این را دیدم که می‌گویم؛ در فیلمی پنج گوینده حرف می‌زنند اما یکی از آنها به جای صحبت کردن، فقط لب می‌زند! یا یادشان رفته این را بگیرند یا در شتاب رساندن دوبله به پخش و نمایش، این صدا در باندهای مختلف گم شده و فیلم را به همین شکل در پلتفرم نمایش دادند. لابد پیش خودشان گفتند بی‌خیال! مردم متوجه نمی‌شوند. واقعا هم مثل این‌که مردم تسلیم شده‌اند و می‌گویند همینه که هست. مثل همان جمله معروف فیلم «مرد ایرلندی» که وقتی کار بیخ پیدا می‌کند و حکم قتل جیمی هوفا (آل پاچینو) را صادر می‌کنند، فرانک (رابرت دنیرو) پیام راسل (جو پشی) را به او منتقل می‌کند و می‌گوید: «به من گفتند همینه که هست.» پس ما هم باید بگوییم همینه که هست. (می‌خندد)

فکر کنم در حدود ۴۰ فیلم به جای دلون حرف زدید. چرا موقعی که این بازیگر درسال‌های قبل از انقلاب به ایران آمد، دیداری با هم نداشتید؟
آن‌موقع هم دوبله در پشت‌پرده بود و هنوز هم پشت‌پرده و در اتاقی تاریک محبوس است. آن زمان هم هنرپیشه‌ها دور آلن دلون را گرفتند و او را به تلویزیون برده بودند. یکی از دوستان تلویزیون به من گفت که دلون در گوشه‌ای از راهرو ایستاده و رویش را به سمت دیوار کرده و یواشکی سیگار می‌کشد. دوستم می‌گفت دلون بین اینها گرفتار شده بود، چون هیچ‌کدام از اینها زبان فرانسه نمی‌دانستند. او را به این دلیل به تلویزیون برده بودند که بگویند ما چنین جایی هم داریم و باعث افتخار ماست و ... . مثل این‌که همان‌جا یک پرده از فیلم «سامورایی» با دوبله فارسی را هم به او نشان داده بودند. این را آقای حمید قنبری که آن‌موقع رئیس انجمن بازیگران بود به من گفت. 

ظاهرا دلون از گویندگی صدای شما به‌جای خودش، خوشش آمده بود و آن را تایید کرد.
بله، مثل این‌که. البته آن فیلم  ‌آن قدر جذاب بود که نیاز به چیز دیگری نداشت.

همیشه گویندگی درخشانی به‌جای دلون داشتید اما یکی از ظریف‌ترین دوبله‌های شما مربوط به فیلم «ظهر ارغوانی» (زیر آفتاب سوزان) است. آنجا که دلون (تام ریپلی) شوهر ماری لافوره (مرژ دووال) را به قتل رسانده و برای این‌که زن، ماجرا را به پلیس اطلاع ندهد، سعی دارد او را با خود همراه کند. در صحنه‌ای دلون گیتار را به دست لافوره می‌دهد تا بنوازد. در نسخه اصلی، دلون دو بار می‌گوید: «بزن»؛ اما شما به‌جای اولین «بزن» از کلمه «یالا» استفاده می‌کنید که هم از تکرار یک واژه جلوگیری می‌کند و هم این برگردان، با کلوزآپ دلون حکم تشر و هشدار را هم دارد و بیشتر، زن گرفتار در این موقعیت را منکوب می‌کند.
چه بگویم. خیلی ممنونم از لطف، دقت و توجه شما.

«دروغ‌های زیبا» فیلمی شریف و انسانی
با این‌که خسرو خسروشاهی ترجیح می‌دهد در این شرایط نامناسب حاکم بر دوبله، فعالیت نداشته باشد اما خوشبختانه مواردی چون «دروغ‌های زیبا» به کارگردانی مرتضی آتش‌زمزم پیش می‌آیدکه خسروشاهی شوق کار پیدامی‌کند و لذتش را هم ما مخاطبان می‌بریم. دروغ‌های زیبا ازجمله فیلم‌های حاضر دربخش سودای سیمرغ چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر است و به‌عنوان اولین فیلم این رویداد در سئانس اول، پنجشنبه ۱۲بهمن درخانه جشنواره(برج میلاد) به نمایش در خواهد آمد. خسروشاهی علاوه بر مدیریت دوبلاژ، به‌جای نقش اصلی مرد هم حرف می‌زند. کتایون اعظمی هم گوینده نقش اصلی زن دروغ‌های زیباست. خسروشاهی درباره دوبله این فیلم می‌گوید: مدتی قبل آقای مرتضی آتش‌زمزم، رفیق قدیمی من که جای پسرم است، پیشنهاد دوبله فیلم جدیدش دروغ‌های زیبا را به من داد. ایشان سال‌ها پیش هم در اولین فیلمی که در لبنان ساخت، پرسان‌پرسان من را پیدا کرد و با شرم و حیایی که همیشه در ایشان است، گفت: «این فیلم مرا دوبله می‌کنید؟» که گفتم بله، چراکه نه. من با جوان‌ها میانه خیلی خوبی دارم.دروغ‌های زیبا یک فیلم جمع‌وجور و بسیار خوش‌ساخت با عوامل ایرانی و بازیگران بنگلادشی است و از شرف و انسانیت طبقه کارگر می‌گوید. فیلم از کارگرانی می‌گوید که عرق‌های‌شان بیهوده هدر نمی‌رود و به درجات عالیه انسانی می‌رسند. در این فیلم زندگی یک ریکشاران را می‌بینیم. ریکشاران‌ها در کشورهایی مثل هند، پاکستان و بنگلادش جزو زحمتکش‌ترین طبقه جامعه هستند. در یک‌سالی که درآمریکا بودم، مصاحبه خانم باربارا والترز با آقای راج کاپور را از تلویزیون دیدم. راج کاپور برای درمان بیماری قلب دربیمارستانی در هیوستون بستری شده بود. در این مصاحبه گفته بود ما رویافروشیم و این قصرهایی که شما در فیلم‌های هندی می‌بینید، اصلا وجود خارجی ندارد وفقط عده بسیار کمی در چنین قصرهایی زندگی می‌کنند. تماشاگران ما همان ریکشا‌ران‌هایی هستند که شب در ایستگاه‌های قطار و زیر ریکشاهای‌شان و در هوای سرد و بارانی یا گرمای طاقت‌فرسا می‌خوابند اما آرزوها و تخیلات‌شان را در فیلم‌ها می‌بینند. این‌که در قصه‌ها نشان می‌دهیم پسر فقیری عاشق دختر پولداری می‌شود یا بالعکس و در آخر فیلم به هم می‌رسند، همان خوشبختی و رویافروشی است. آقای آتش‌زمزم با ساخت دروغ‌های زیبا و روایت قصه یک ریکشاران خیلی به مدارج انسانی توجه کرده است. این‌که چطور آدم‌ها در طبقات پایین جامعه نگران همدیگر هستند و با وجود شرایط سختی که دارند، دست افراد محروم‌تر را می‌گیرند. من هم خیلی فیلم را دوست داشتم و یکی از دلایلی که دوبله آن را قبول کردم، همین وجوه انسانی فیلم بود. با این‌که قصه این فیلم شریف و انسانی در بنگلادش روایت می‌شود اما مضامین و مفاهیم فیلم جهانی است و با وضعیت زندگی در کشور خودمان همخوانی دارد و برای جامعه امروز ما هم دیدنی خواهد بود. ممکن است با دیدن این فیلم، خیلی‌ها که دست‌شان به دهان‌شان می‌رسد به خودشان بیایند و قدمی برای کمک به همنوعان خود بردارند. چقدر خوب می‌شود اگر بعد از نمایش در جشنواره فیلم فجر و اکران سینما، تلویزیون این فیلم سالم و شریف را بخرد و امکان تماشای آن را برای همه مردم و مخاطبان فراهم کند.

چند چشمه از کارنامه‌ای  درخشان 
ژان لویی ترنتینیان 3
رابرت دنیرو3
عمر شریف 2
جیمز دین 2
رابرت واگنر3
رابرت ردفورد 2
کوین کاستنر 2
مایکل یورک 2
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها