چه کسی را به قتل رساندی؟
نمیدانم.
یعنی مقتول را نمیشناختی؟
نه؛ آن شب برای اولین بار بود که او را میدیدم.
پس چرا او را کشتی؟
آن شب همراه دختر مورد علاقهام و دوستم به پارک رفته بودیم. در آنجا مشروب خورده و شوخی میکردیم. دختر مورد علاقهام قصد داشت به سرویس بهداشتی برود که متوجه پسر جوانی شدم که مزاحمش شده است. به سمت آنها رفته و با آن پسر درگیر شدم. کنترلی بر رفتارم نداشتم. عصبانی بودم و با چاقو ضربهای به قلب پسر جوان زده و از پارک فرار کردیم.
چاقو را ازکجا آوردی؟
همیشه همراهم بود.
چرا؟
یک بار در خیابان از من زورگیری شد و از آن به بعد برای دفاع از خودم چاقو همراه داشتم.
اعتیاد داری؟
نه. هیچ وقت سمت موادمخدر نرفتم.
اما اهل مشروب بودی؟
بله و همین زندگیام را نابود کرد. آن شب اگر مست نبودم و میتوانستم رفتارم را کنترل کنم، حالا به اتهام قتل دستگیر نمیشدم و آن پسر هم زنده بود.
بعد از قتل چه کردی؟
به خانه رفتم و هرچی پول و طلا داشتم را برداشتم و به سمت مرز حرکت کردم. میخواستم به ترکیه بروم و از آنجا خودم را به آلمان برسانم.
چرا آلمان؟
یکی از دوستانم آنجا زندگی میکرد.
خب بعد چه شد؟
در نزدیکی مرز با یک قاچاقبر آشنا شدم. هرچه داشتم به او دادم تا مرا از مرز رد کند. شبانه به سمت مرز رفتیم که مرزبانان متوجه شدند و به سمت ما تیراندازی کردند. مرد قاچاقبر فرارکرد. من همانجا گیر کرده بودم و نمیدانستم چهکنم. هر طوری بود از آنجا فرارکردم. دنبال قاچاقبر رفتم پولم را پس بگیرم اما هیچ اثری از او نبود. نمیتوانستم از او شکایت کنم.
چطور دستگیر شدی؟
چند روزی در آن شهر سرگردان بودم. در این مدت عذاب وجدان رهایم نمیکرد. تصمیم گرفتم برگردم و خودم را تسلیم کنم. به همین خاطر به شهرمان برگشتم. قبل از اینکه به زندان بروم، میخواستم پدر و مادرم را ببینم. به همین خاطر راهی خانه شدم اما ماموران ردم را زده بودند و در نزدیکی خانه دستگیرم کردند.
میدانی چه سرنوشتی در انتظارت است؟
قتل کردم و تاوانش قصاص است. باید تاوان کاری که کردم را بدهم. زندگیام به تصمیم خانواده مقتول بستگی دارد. فرزندشان برای آنها عزیز است و حق دارند از خون او گذشت نکنند. من شرمنده آنها هستم و در دادگاه اگر با اولیای دم روبهرو شوم تنها درخواستم حلالیت هست. حتی اگر قصاصم کنند.