آسیب‌شناسی مدیریت جشنواره بین‌المللی موسیقی فجر

جشنواره موسیقی روی نت بلاتکلیفی

سی‌و‌نهمین دوره جشنواره بین‌المللی موسیقی فجر نیز به کار خود پایان داد. جشنواره‌ای که با پیشینه‌ای به درازای چهار دهه این انتظار را ایجاد کرده که دیگر باید اعتبار قابل‌توجهی در کشور و سطح بین‌المللی داشته باشد و بتواند در جریان موسیقی کشور تأثیر‌گذار باشد علاوه بر آن باعث تب و هیجان اجتماعی شود وشور و شوق در جامعه ایجاد کند اما این جشنواره چقدر موفق بوده‌است؟
کد خبر: ۱۴۴۶۹۷۰
نویسنده علی رحیمی - گروه فرهنگ و هنر
جشنواره موسیقی روی نت بلاتکلیفی
درسال‌های اخیر جایگاه هنر موسیقی در زندگی مردم جهان بسیار ویژه است و شاید بیش از هر رشته هنری دیگری حتی سینما بر زندگی مردم جهان تأثیر مستقیم دارد. چقدر این تأثیر را در روند برگزاری جشنواره فجر دیده‌ایم؟ 

عدم توجه به تأثیرگذاری هنر اول
هرکدام از آثار هنری برای تأثیرگذاری بر مخاطب به مفاهیم، داستان‌ها و واژه‌ها نیاز دارد اما هنر موسیقی بدون نیاز به هیچ‌یک از این سه و بدون‌واسطه بر مخاطب خود تأثیر می‌گذارد، حتی موسیقی برای تأثیرگذاری بر مخاطب نیاز به اندیشه و ذهن مخاطب نیز ندارد، مخاطب بدون این‌که بیندیشد یا آگاهانه چیزی را انتخاب کند، تحت تأثیر موسیقی قرار می‌گیرد. اما آیا این هنر در عرصه سیاست‌گذاری فرهنگی نیز اولویت متناسب با جایگاه خود را دارد؟حداقل از ظاهر و محتوای جشنواره موسیقی فجر نمی‌توان این گزاره را برداشت کرد. درحالی که حمایت ازآثار وجشنواره‌های سینمایی وتئاتر بخش مهمی ازبودجه فرهنگی را به خود اختصاص می‌دهد، موسیقی حرفه‌ای کشور هیچ نوع حمایت دولتی دریافت نمی‌کند‌؛ فقط اظهار وجود مدیریت فرهنگی کشور در عرصه موسیقی تولید سالانه یک یا دو سمفونی توسط ارکستر سمفونیک تهران یا ارکستر ملی است که در یک نگاه واقع‌بینانه شاید یک‌درصد مردم ایران نیز مخاطب چنین آثاری نباشند و در مقابل موسیقی اصیل و بومی ایرانی که مهم‌ترین تأثیر را در فرهنگ ایرانی دارد، تقریبا به حال خود رها شده‌است و جشنواره فجر که تنها فرصت برای موسیقی جدی و اصیل ایرانی برای ارتباط با مخاطب، معرفی تولیدات یک‌ساله و ارائه مباحث علمی و فنی است، چندان اهمیتی نداشته و هر سال با تغییراتی اساسی شکلی جدید به خود می‌گیرد و درنهایت نمی‌تواند جریان‌ساز و دارای هویت باشد. 
 
رقابتی یا تشریفاتی؟
یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین ویژگی‌های پدیده جشنواره، رقابت در قالب جشنواره است. درست است که جشنواره فرصتی برای تضارب آرا، مباحث فنی و علمی، ارائه آثار پژوهشی و رونمایی از تولیدات هنری در یک رشته است‌ اما در همه جای جهان، جشنواره‌های هنری را با رقابت‌ها و جوایزش می‌شناسند. تصور جشنواره بدون رقابت برای مخاطب عام و حتى متخصصان قابل درک نیست. برخی اوقات در اولین سال تأسیس جشنواره‌ها به دلایلی چون کافی نبودن آثار شرکت‌کننده یا امکان حضور حداکثری آثار ــ با سطح و سبک‌های مختلف ــ از طرف مسئولان اعلام می‌شود که جشنواره غیررقابتی است اما این‌که یک جشنواره معتبر چندده‌ساله که نماداصلی هنرموسیقی یک کشور است غیررقابتی اعلام شود،نوعی انتحار برای آن محسوب می‌شود.برخی بحران‌های اجتماعی وسیاسی مانند فتنه ۸۸ و۱۴۰۱همواره تأثیرات منفی بر شرکت هنرمندان درجشنواره‌های رسمی کشور داشته است. به‌خاطر نفوذ جریان‌‌‌های سیاسی درمجامع صنفی هنری گاهی هنرمندان بزرگ جشنواره‌های فجر را تحریم کرده‌اند، برخی مواقع هم به خاطر سیاست‌های غلط مدیریتی، هنرمندان نسبت به جشنواره‌ها و رویدادها بی‌اعتنا و بی‌اعتماد می‌شوند‌ اما جشنواره‌هایی مانند فیلم فجر هیچ‌گاه رقابت را کنار نگذاشته و این فرصت را به هنرمندان جوان دادند تا با به دست‌آوردن جوایزی که زمانی فقط بزرگان این رشته به‌دست می‌آوردند، برای خود اعتباری دست‌و‌پا کنند و همواره پس از مدتی بزرگان سینما نیز به این جشنواره برگشته‌اند‌ اما در جشنواره موسیقی فجر برای چند سال رقابت به کنار گذاشته شده و عملا جشنواره به محل همایش و دورهمی هنرمندان تبدیل شد. پس از بازگشت رقابت به جشنواره نیز به‌دلایلی هیچ‌گاه رقابت داغی بین گروه‌ها شکل نگرفت و جشنواره در حد یک رویداد موسیقایی سالانه باقی ماند، رویدادی که شبیه یک جشنواره با رسم و آیین مشخص و ساختار مدون نیست‌؛ هر سال یک دبیر و چند عضو شورای سیاست‌گذاری که موقتا انتخاب می‌شدند برای ساختار آن تصمیم می‌گرفتند. عدم ثبات در جشنواره مهم‌ترین پیامدی که دارد، این است که مخاطب نمی‌تواند تصوری ثابت از جشنواره را در ذهن خود داشته و هرساله منتظر آن باشد‌؛ به‌طور مثال ده‌ها سال است که مردم می‌دانند جایزه اسکار در چه ماهی از سال و طی چه فرآیندی اعطا می‌شود، لذا در زمان مقرر می‌دانند که باید منتظر باشند و در طول سال این فرآیند را دنبال می‌کنند. 
 
فقدان ارزش افزوده و بی‌اعتباری جوایز
وقتی مهم‌ترین جشنواره موسیقایی کشور آکادمی و مرکزی برای تحقیق، پژوهش و تدوین ندارد و محتوایی در طول سال تولید نمی‌کند؛ طبیعی است که ساختار و شیوه اجرای جشنواره تابع یک فهم عمیق و اندیشمندانه سیاست‌گذاری مدون نیست، بلکه هر بار با سلیقه و ذائقه موسیقایی یک یا چند نفر برای آن برنامه‌ای کوتاه‌مدت و اغلب چند‌ماهه تدوین می‌شود و پس از اجرای جشنواره همه چیز به فراموشی می‌رود، حتی دفتر موسیقی با معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز به‌عنوان نهاد بالادستی، برنامه مدونی برای این جشنواره ندارد‌؛ چراکه مدام دچار تغییرات مدیریتی وکشمکش بین هنرمندان و مدیران این مرکز است.وقتی سیاست مشخصی وجود ندارد، پس معیارهای رقابت هم نمی‌تواند مدون باشد‌؛ لذا هم هنرمندان نمی‌دانند با چه معیارهایی قرار است در سال آینده و سال‌های بعد رقابت کنند و هم مخاطب وجود معیارهای متقن برای رقابت‌های جشنواره را باور ندارد که برای منتخبان جشنواره جایگاهی ویژه قائل باشد‌، البته ممکن است هنرمند یا گروهی بیشترین جوایز یا مهم‌ترین جوایز این جشنواره را کسب کند اما جامعه اعتنایی به آن نداشته باشد‌؛ در حالی‌که به‌طور طبیعی مخاطبان به منتخبان جشنواره‌ها به‌عنوان هنرمندان برتر و موفق نگاه کرده و از آنها در گیشه حمایت می‌کنند. 
 
بی‌توجهی به مزایای موسیقی ایرانی 
موسیقی ایرانی به‌عنوان یکی از مکاتب مستقل موسیقی در جهان، ویژگی‌های منحصربه‌فرد خودش را دارد. در اغلب کشورهای مهم دنیا موسیقی مستقل کلاسیک به نام آن فرهنگ وجود ندارد، به‌طور مثال در کل بستره جغرافیایی اروپا یک موسیقی کلاسیک وجود دارد و هر منطقه‌ای سبک‌های موسیقی محلی خود را دارد اما گستره فرهنگی ایران چیزی به نام موسیقی دستگاهی معادل موسیقی کلاسیک غرب دارد که ویژگی‌های مختص خود را دارد‌؛ عدم استفاده از این ویژگی‌ها فرصت‌سوزی بزرگ جشنواره موسیقی فجر است. یکی از این ویژگی‌ها بداهه‌نوازی و آواز اصیل ایرانی است. استفاده از ظرفیت بداهه‌نوازی و بداهه‌خوانی می‌تواند رقابتی اصیل و مخصوص فرهنگ ایرانی را در جشنواره رقم بزند، گواه این توانایی رویداد ماندگار و مهمی به نام کنکور آواز در دهه ۵۰ شمسی است که دارای اعتباری مثال‌زدنی بوده و همه کسانی که در این کنکور به رتبه برتر دست یافتند، بعدها به خوانندگان بزرگ کشور تبدیل شدند. مزیت‌های موسیقی دستگاهی و نواحی ایران می‌تواند ساختار جشنواره را به‌گونه‌ای دیگر رقم بزند تا رقابت‌هایی براساس این ویژگی‌ها و همخوان با فرهنگ ایرانی در جشنواره شکل بگیرد، به‌طور مثال مسابقه‌های آواز که در محافل و قهوه‌خانه‌های گذشته رایج بود و دو خواننده بر سر مخالف‌خوانی و خواندن پرده‌های بالاتر با هم به رقابت می‌پرداختند. همچنین گستردگی نغمات، گونه‌ها و سازهای محلی می‌تواند به‌عنوان بستر جذابیت خاص جشنواره قرار بگیرد، هرچند از ابتدای حیات جشنواره، بخش بومی محلی نیز تأسیس شده اما این بخش به‌عنوان حاشیه‌ای و بدون توجه ویژه برگزار می‌شود و مخاطبان عام جامعه در جریان این وسعت و تنوع قرار نمی‌گیرند. البته موسیقی نواحی دارای یک جشنواره مستقل است اما نباید فراموش کرد گستردگی جشنواره موسیقی فجر به‌عنوان یک برند در حوزه موسیقی می‌تواند بر اهمیت این موضوع بیفزاید، در حالی‌که شاهد هستیم این نوع از موسیقی که بیانگر تنوع فرهنگی و دارای فرهنگ اصیل ایرانی است در حاشیه قرار دارد‌؛ هرچند که رقابتی‌کردن این بخش می‌تواند به قوت و اعتبار جشنواره کمک شایانی داشته باشد. 
 
نشان باربد و ظرفیت جهانی 
آزمون باربد نخستین بار در سال ۱۳۵۴ به ابتکار استاد بزرگ موسیقی ایرانی، نور‌علی‌خان برومند توسط رادیو تلویزیون ملی در رشته‌های مختلف نوازندگی و آواز برگزار شد و به‌واسطه استادان بزرگی که به‌عنوان داور حضور داشتند و روشمندی بسیار دقیق، دارای اعتباری ویژه شد‌؛ به‌واسطه خاطره خوبی که اهل موسیقی از این آزمون داشتند و عنوان «باربد» که نام نخستین موسیقیدان تاریخ فرهنگ ایران است، در سال ۱۳۹۴ جایزه‌ای به‌عنوان باربد در جشنواره موسیقی فجر بنیان گذاشته شد، این جایزه در سال ۱۳۹۷ تعطیل شد و دوباره از سال ۱۳۹۹ اهدا شد. در سال ۱۳۹۴ که با داوری بزرگان موسیقی کشور مقرر بود نشان باربد اهدا شود، بزرگانی چون حسین علیزاده، اردشیر و هوشنگ کامکار نامزدها و برندگان این جایزه بودند و در سال بعد چهره‌هایی مانند همایون شجریان، محمد معتمدی و علیرضا قربانی در این مسابقه شرکت داشتند ولی پس از تعطیلی این بخش و بازگشت دوباره بخش رقابتی در سال ۱۳۹۹ دیگر خبری از چهره‌های مذکور نبود و عملا موسیقیدانان دست‌چندم برندگان این جوایز شدند.این جایزه می‌توانست اعتبار شایان توجهی برای جشنواره کسب کند اما چند دلیل که مهم‌ترین آنها وقفه سال۹۷ و۹۸، عدم حضور استادان به‌عنوان داور در سال‌های بعد و تکثر تعداد جوایز، باعث شد از این فرصت استفاده بهینه‌ای نشود. تکثر جوایز یک جشنواره نه‌تنها کمکی به آن نمی‌کند، بلکه از اهمیت هر‌یک از جوایز می‌کاهد‌؛ چرا‌که هر کالایی که به‌وفور یافت شود، ارج و ارزش کمتری دارد. در جشنواره موسیقی فجر جایزه باربد در رشته‌های مختلفی مانند آهنگسازی کلاسیک، اجرای موسیقی نواحی، خوانندگی نواحی، خوانندگی دستگاهی، آهنگسازی دستگاهی بی‌کلام، آهنگسازی دستگاهی با‌کلام، آهنگسازی پاپ، خوانندگی پاپ، بهترین آلبوم دستگاهی کلاسیک، پاپ معاصر و...اهدا می‌شود که شامل ۱۲جایزه باربد است؛ در حالی که اگر در هر جشنواره یک تا سه نشان باربد اهدا شود، می‌تواند این نشان را به یک نشان ارزشمند تبدیل کند که برنده‌اش به‌عنوان برگزیده موسیقی کشور در سال گذشته در جامعه شناخته شود. 
 
موسیقی پاپ، تیر آخر بر پیکر بی‌جان جشنواره 
موسیقی پاپ با دستور و پیگیری صفار هرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت نهم اولین‌بار در جشنواره فجر وارد شد. در همان سال بسیاری از بزرگان، ورود آن به جشنواره را زمینه نابودی جشنواره دانستند اما وزیر وقت در مصاحبه‌ای به‌صورت تمام‌قد از آن دفاع کرد. تا قبل از آن جشنواره موسیقی فجر فارغ از ضعف‌هایی که داشت یک جشنواره حرفه‌ای با معیارهای سختگیرانه بود و در بین اهالی موسیقی دارای اعتبار ویژه بود‌؛ هرچند مخاطب عام به خاطر آنچه پیشتر گفته شد، چندان پیوند و ارتباطی با جشنواره نداشت. هدف از ورود موسیقی پاپ به جشنواره تقویت توجه مخاطب عام به آن بود ولی در نتیجه جشنواره، دچار بی‌اعتباری حرفه‌ای شد. در سال‌های نخست هنوز معیارهای سختگیرانه برقرار بود و اندک خواننده‌های نیمه‌حرفه‌ای در این بخش شرکت می‌کردند و البته برخی آهنگسازان با دانش که از سال‌های پیش در سبک‌های مختلف آهنگسازی کرده بودند، آهنگسازانی مانند فریدون شهبازیان، محمد سریر و...  اما رفته‌‌رفته برای این‌که خوانندگان عامه‌پسندتر بتوانند در جشنواره حضور داشته باشند، سطح داوری و معیارها تنزل کرد و کم‌کم خوانندگانی که حداقل استانداردهای خوانندگی پاپ را نداشتند به‌عنوان شرکت‌کننده و حتی نامزد جایزه باربد در جشنواره پذیرفته شدند؛ به گونه‌ای که در سال ۱۳۹۴ حسین علیزاده و مرتضی پاشایی هر دو نامزد جایزه باربد در بخش‌های مختلف بودند یا در همان سال اردشیر کامکار و مهدی یراحی هر دو جایزه باربد گرفتند‌؛ طبیعی است که در سال بعد هنرمندانی مانند علیزاده، کامکار و...در این جشنواره حضور نداشته باشند.ازطرف دیگر درحالی که هنرمندان موسیقی نواحی که اغلب بزرگان موسیقی کشور هستند و اعتبار بین‌المللی دارند و حتی بر صحنه سالن‌های بزرگی مانند رویال هال لندن اجرا کرده‌اند، در جشنواره فجر به سالن‌های کوچک و بدون مخاطب بسنده می‌کنند اما بخش پاپ که برخی از آثارش حتی در جشنواره پذیرفته نشده و خارج از مسابقه است، در سالن‌های بزرگ و چند‌هزار نفری برگزار می‌شود‌؛ جشنواره‌ای که  باید وسیله ارتقای موسیقی فرهنگی و ارزشمند باشد، به محل تحقیر موسیقی خوب و ترویج موسیقی بد تبدیل می‌شود‌؛ وقتی می‌گوییم موسیقی بد ارجاع به استدلال همان مدیرانی است که در سال‌های اول اعطای مجوز به موسیقی پاپ داخلی، آن را انتخاب بین بد و بدتر دانسته و به بد بودن این نوع از موسیقی اعتراف کردند و حال این موسیقی را در جشنواره فجر وسیله تحقیر انواع آکادمیک و بومی موسیقی قرار می‌دهند. 

توجیه‌هایی که پذیرفتنی نیست
برکسی پوشیده نیست که موسیقی در کشور دچار تشت‌آراست و گاهی همین امر دستاویزی می‌شود که مدیران هنری نظرات شخصی خود را برای اشاعه موسیقی که می‌تواند بر فرهنگ عمومی تأثیر بگذارد، اعمال می‌کنند. برای همین بسیاری از مشکلات حوزه موسیقی نه‌فقط ارتباطی به خود ماهیت موسیقی ندارد، بلکه بیشتر از سوی افرادی با نظرات غیر‌کارشناسی اعمال می‌شود. همین که موسیقی کشور هنوز سند مشخصی ندارد و به تازگی برخی‌ مدیران فرهنگی و هنری بر لزوم و توجه به آن تاکید دارند، خود گواه این موضوع است که عدم شناخت کارکردهای موسیقی در فرهنگ از سوی هیچ فردی قابل شناسایی نیست و همین امر موجب شده تبعات نبود چشم‌انداز به جشنواره فجر نیز سرایت کند. 
 
بی‌توجهی به راهکارهای ساده 
جشنواره موسیقی فجر امروزه شامل بخش‌های موسیقی کلاسیک، دستگاهی، معاصر یا تلفیقی، پاپ و نواحی است. در هر کدام از این بخش‌ها جوایزی تحت عنوان خوانندگی، آهنگسازی، نوازندگی و اجرا اهدا می‌شود. برخلاف تصور، اضافه کردن بخش‌ها به‌خصوص بخش پاپ، کمکی به جشنواره نکرده است. موسیقی پاپ با توجه به اقتضائات خودش به‌عنوان یک صنعت سرگرمی می‌توانست رویداد یا جشنواره خاص خودش را داشته باشد. به‌رغم این‌که بخش موسیقی نواحی جذاب‌ترین و پرمخاطب‌ترین جشنواره در بین اهل هنر و فرهنگ است اما این بخش هم از آنجا که جشنواره‌ای خاص خود دارد، می‌توانست در جشنواره حضور نداشته باشد و تنها موسیقی کلاسیک و دستگاهی که هر دو در تعریف موسیقی کلاسیک می‌گنجند، در قالب موسیقی حرفه‌ای کشور با هم رقابت کنند‌؛ این تعدد بخش‌ها مهم‌ترین نقطه ضعف جشنواره فجر است. از طرف دیگر عدم ثبات مدیریت، روش‌ها و داوران که نتیجه فقدان آکادمی و دبیرخانه دائمی جشنواره است، روزبه‌روز هنرمندان بزرگ را از جشنواره دور کرده است و تنها چاره بازگشت اعتبار جشنواره این است که بنیاد یا آکادمی ویژه‌ای برای این جشنواره تأسیس شده و چهره‌ای مقبول از بین استادان موسیقی با روش و منش مشخصی، این بنیاد را اداره و جشنواره را به‌عنوان تابعی از این بنیاد برگزار‌کند. ازطرف دیگر تلاش برای جذب همه سلیقه‌ها، یک تلاش اشتباه است‌؛ به هر حال جهان عرصه تکثر است و چه بخواهیم، چه نخواهیم بخشی از جامعه هنری موافق یک نوع نگاه و بخشی مخالف آن هستند‌؛ داشتن رویکرد مشخص و تداوم و پایمردی بر این رویکرد می‌تواند برای جشنواره اعتباری مشخص بیافریند‌؛ چرا ‌که مخاطبان هنرمند جشنواره درخواهند یافت که فلان جشنواره براساس فلان معیار و رویکرد مشخص همه‌ساله برگزار می‌شود و در صورت علاقه‌مندی با رعایت آن معیارها می‌توانند در جشنواره حضور داشته باشند. سخن نهایی این‌که‌ بازگشت هنرمندان درجه‌یک به‌عنوان شرکت‌کننده و بازگشت مخاطب هنرمند به‌عنوان تماشاگر در جشنواره در گرو بازگشت دبیران صاحب‌نام و صاحب مکتب و داوران مقبول است. چهره‌های هنری بزرگ و صاحب مکتبی مانند حسین علیزاده، محسن نفر، شهرام ناظری، رامبد صدیف، برادران کامکار و...گنجینه‌های موسیقی ایرانی هستند که اتفاقا در راستای فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی هستند‌؛ عدم بهره‌وری از این چهره‌ها در برگزاری جشنواره فجر و سایر عرصه‌های موسیقی، یک زیان جبران‌نشدنی برای کشور و انقلاب اسلامی ایران است. بدون شک اگر روزی قرار باشد فردی مانند رامبد صدیف که بزرگ‌ترین استاد آواز در صدساله اخیر است به‌عنوان دبیر یا داور در جشنواره حضور داشته باشد، همه بزرگان موسیقی بدون درنگ برای شرکت در جشنواره از همدیگر پیشی خواهند گرفت‌؛ همچنان است اگر بزرگانی مانند شهرام ناظری، حسین علیزاده و... دبیران جشنواره باشند. ازسوی دیگرهمین، بهانه‌ای برای همراهی بیشتر این هنرمندان با اهداف فرهنگی نظام اسلامی خواهد بود. 

تفکر قحط‌الرجالی 
نحوه برگزاری سی‌و‌نهمین دوره جشنواره موسیقی نشان داد که هنوز بزرگ‌ترین چالش پیش روی متولیان، نداشتن نقشه راه و برنامه مدون است. برنامه‌ای که سرلوحه کار همه دبیران قرار گیرد. اهداف خرد و کلان داشته باشد و برای اعتلای موسیقی ایران چشم‌انداز تعریفی کرده باشد.سی‌و‌نه دوره می‌گذرد اما همچنان با استراتژی شخصی ــ سلیقه‌ای و رفع تکلیفی قالب‌ترین سیاست‌گذاری است که جشنواره را به جلو می‌برد. این را به‌راحتی می‌توان از دل یادداشت دو سال پیش رضا مهدوی که در قامت یک منتقد با تیتر «لطفا تفکر قحط‌الرجالی را فراموش کنید» و تاکید بر بازنگری جدی در روند برپایی این رویداد ملی نوشت، استخراج کرد. نقطه‌ضعفی‌هایی که حتی با دبیری او در جشنواره امسال نیز همچنان باقی است.مهدوی در این یادداشت که پس از جشنواره سی‌و‌هفتم در رسانه‌ها منتشر شد چند نقد جدی بر پیکره جشنواره داشت که با مروری بر آنها می‌توان به عمق بلاتکلیفی جشنواره پی برد. او در این یادداشت با اشاره به این‌که جشنواره هر سال «بدون خروجی مناسب از هر حیث در محتوا و در خلق بیان اثری نو» برگزار می‌شود بر چند نکته مهم تاکید داشت:اولین و مهم‌ترین نقد او بر جشنواره نداشتن «قوام و قدرتی در قامت برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری برای کلیت امور موسیقی در کشور» است. نکته‌ای مهم که گرچه متولیان امر همواره در کلام به‌ آن تاکید دارند اما در عمل مورد توجه نبوده است. مهدوی انتصابی بودن تیم اجرایی را یکی دیگر از ایرادات مهم جشنواره عنوان کرده بود: «دبیر و اجراییات و... تا نظارت و ارزشیابی منسوب و حکم گرفته از رئیسی که پست دولتی دارد... با سلام و صلوات و به‌به و چه‌چه و پاداش و خوشامد و اختتامیه‌ای تا سال بعد بدون انعکاس نقطه نظری مبنی بر ضعف‌ها و کمبودها و ارائه راه‌حل‌ها برای جبران در سال‌های بعد که باعث انفعال هر‌چه بیشتر می‌شود.» این‌که با وجود متفق‌القول بودن نظر صاحب‌نظران که برای ارتقای هنر باید هنر را به هنرمندان سپرد. آنها باید برای هنر کشور تصمیم بگیرند و چشم‌اندازش را براساس علم و تجربه مشخص کنند. موضوعی که هنوز بعد از ۴۰سال مورد توجه قرار نگرفته و دیگر نیاز به آسیب‌شناسی جدی دارد. همین عدم اعتماد در آن سال صدای این آهنگساز مطرح را درآورده بود. وقتی که نوشت: «می‌توان آیین‌نامه‌ای منزه داشت، البته اگر مدیران بالا‌دستی بخواهند که نمی‌خواهند، چون تصدیگری را عالمانه و تجربه‌گرایانه بر خود می‌پسندند.»
نتیجه همین تدابیر سلیقه‌ای متولیان در طول این سی‌و‌نه دوره ابهاماتی شد که در دل سؤالات مهدوی در آن یادداشت نهفته بود:
چرا بزرگان موسیقی از دهه ۸۰تاکنون حضور نیافتند یا جسته و گریخته و بی‌انگیزه آمدند؟!  چرا نخبگان جوان تعداد اندکی‌شان حضور دارند ولی نه با آثار نو و تازه؟! چرا افراد تکراری سال‌ها پشت سرهم یا با فاصله به‌رغم کاستی‌های فراوان در جایگاه دبیری با دریافت دستمزدهای نسبتا هنگفت با کمترین اطلاعات اجرایی و انگیزه انقلابی انتخاب می‌شوند؟!
چرا اجراهای تکراری فرد یا گروه‌هایی که گویی سرقفلی جشنواره هستند و هرساله به یک شکل ثابت رفتار، ظاهر و اجرا دارند باید به‌عنوان زینت المجالس باشند؟!
چرا استقبال مردمی بسنده شده به اجراهای حاشیه‌ای برج میلادی و سال‌ها قبل‌تر سالن وزارت کشور با عنوان بخش جنبی از منتخبان موسیقی پاپ آن‌هم با اجازه‌خواهی از مافیای موسیقی؟!
چرا اجراهای فاخر و سنگین دیگر مخاطب ندارند یا کم‌مخاطب هستند!؟
چرا از موسیقیدانان زن با توجه به جایگاه‌های علمی، پژوهشی، آموزشی، اجرایی و... که دارند تاکنون در چنین عرصه‌هایی بهره‌برداری نشده‌است؟!
شخصیت موجه هیات علمی و مدیر دانشگاهی و دنیا دیده از هر نظر دکتر آذین موحد یا دیگرانی در این سطح با تجربیات موفق در عمل و نظر که ترکیبی از دانش‌محوری و برنامه‌سالاری در عین نگاه به توده مردم چه‌بسا از مردان موسیقی به عبارتی رَجُل که زن و مرد را در عرصه سیاست شامل می‌شود و از نگاه قرآنی منبعث است تاکنون راس جشنواره‌ها نبوده‌اند...؟!  و...
تا فرا رسیدن چهلمین دوره جشنواره، یک‌سال زمان داریم. یک‌سالی که اگر از لحظه به لحظه‌اش به‌درستی استفاده شود، می‌تواند منشأ اتفاقات بزرگی در عرصه موسیقی باشد.  متولیان حالا پس از این‌همه نقص که ماحصل برخوردهای شخصی و استراتژی‌های سلیقه‌ای، کارشناسی نشده و گاه بدون پایه و اساس بوده‌اند باید راه چاره‌ای بیندیشند. موسیقی کشور نیاز مبرم به نقشه راه دارد. 
جشنواره بین‌المللی فجر که به نظر فقط عنوان بین‌المللی بودن را یدک می‌کشد باید ویترین موسیقی ایرانی باشد؛ چون قرار است جهان از این طریق با گستره موسیقی ایران که قدمتی به درازای یک تمدن دارد آشنا شود. گزافه نگفته‌ایم که اگر عنوان کنیم موسیقی نحیف شده ایرانی که معجونی رنگارنگ و پربار از موسیقی سنتی، موسیقی محلی و موسیقی اقوام است با چند بزرگی زنده است که هنوز قدرت دستان‌شان را دارند. لازم است نقشه راه کامل، شفاف و دقیق داشت، اهداف خرد و کلان را به‌خوبی مشخص و زیرساخت‌های درست فراهم کرد؛ همچنین دانشگاه‌ها را فعال و جوانان را علاقه‌مند به حضور در این گستره کرد. لازمه همه اینها به نظر این است که متولیان بپذیرند دیگر وقت آن است که به «تفکر قحط الرجالی که سالیانی است در معاونت هنری و دفتر موسیقی و خانه موسیقی تار عنکبوتی شده و تبدیل به باور» پایان داد و پیشنهاد رضا مهدوی را که از زبان خیلی از هنرمندان دیگر نیز جاری و ساری شده، جامه عمل پوشید:«پیشنهاد می‌شود شخصیت‌هایی چون استاد حسین علیزاده، استاد علی‌اکبر شکارچی، استاد کیهان کلهر یا از نسل نو هم هنرمندانی مثل علی قمصری، اردوان کامکار و سیامک آقایی سکان هدایت جشنواره موسیقی فجر را به‌عهده بگیرند؛ اگر این‌گونه برای این نوع از موسیقی اهمیت قائلید و از عنوان چراغ روشن‌اش هراس دارید در جشن انقلاب حداقل بیایید جشنواره مستقلی را برای انواع موسیقی پاپ تا رَپ وطنی شده با زمینه‌های پژوهشی ــ آموزشی تدارک ببینید که حداقل این اوضاع اسفناک تولیدات پاپ ِ فَست‌فودی به‌دنبال هویت شاخص را سروسامان‌دهی کنید.»

بلندپروازی بی‌هدف و مخرب 
یکی از مشکلات اساسی که در سال‌های اخیر گریبان موسیقی کشور را گرفته است، نبود زیرساخت‌های لازم یا همان سالن‌های اجرا است‌ که همین امر باعث شده تا رنگ و بوی موسیقی کلاسیک، دستگاهی و نواحی کمتر شود و گروه‌ها و افراد کمی بتوانند از پس هزینه‌های برگزاری کنسرت بر‌بیایند. از همین‌رو فقط موسیقی پاپ است که می‌تواند از پس هزینه‌های گزاف برگزاری کنسرت برآید؛ بر همین اساس در ساختار جشنواره‌ موسیقی فجر باید اندیشید که فضای جشنواره باید در اختیار گروه‌های فرهنگی قرار گیرد که در طول سال مجال دیده شدن ندارد. البته این موضوع باید با دورنمایی باشد که بتواند تأثیر موسیقی دستگاهی و نواحی و به‌طور کلی موسیقی فرهنگی را ترسیم کند اما متأسفانه شاهد هستیم که جشنواره‌ای که باید براساس بودجه‌ای مشخص برگزار شود، به‌دلیل بلندپروازی‌های برخی‌ مدیران و دبیران این رویداد، به فضایی برای درآمدزایی از طریق کنسرت‌های پاپ بدل شده و بر همین اساس بهترین امکانات هم در اختیار این گروه‌های قرار می‌گیرد. بر همین اساس است اگر در ایام جشنواره‌ به سالن‌های موسیقی دستگاهی و نواحی مراجعه شود با صندلی‌های خالی متعددی روبه‌رو می‌شویم و بالعکس سالن‌های موسیقی پاپ مملو از مخاطب است. از همین نقطه است که می‌توان به خوبی دریافت ‌ هدف‌گذاری در این جشنواره دچار اشکال عمده است. زیرا گروه‌های پاپ در طول سال با مدیریت بخش خصوصی به خوبی کنسرت‌های خود را در تهران و شهرستان‌ها برگزار می‌کنند و این‌که بخش دولتی بخواهد با دخالت در این بخش با هدف درآمدزایی برای جشنواره اقدام کند، عملا دخالت در فعالیت‌های بخش خصوصی است که مقایرت با اهداف کلی نظام دارد. در حالی که می‌توان در طول سال بخش خصوصی را در راستای ارائه هنر سرگرمی‌ که برای جامعه لازم است، کمک کرد و جشنواره فجر نگاهی کلی به اهداف استراتژیک موسیقی کشور در جهت احیای موسیقی بومی، ظرفیت‌سازی برای موسیقی دستگاهی و توجه با کارکردهای فرهنگی هنر موسیقی داشته باشد تا در یک بازده مشخص جشنواره موسیقی فجر بتواند به تأثیرگذاری برسد. 

به‌طور‌کلی می‌توان مشکلات جشنواره فجر را به‌طور خلاصه این‌گونه دسته‌بندی کرد: 
۱- نداشتن چشم‌انداز و برنامه مدون
۲- عدم رابطه با بدنه و میدان اصلی موسیقی کشور
۳- تعدد جوایز و مشخص نبودن ساختار داوری
۴- عدم زمینه‌سازی برای معرفی بهتر موسیقی فرهنگی
۵- نبود فضای رقابتی درست و ایجاد انگیزه برای حضور در جشنواره
۶- حذف بدنه اصلی فرهنگی موسیقی و فضا دادن به موسیقی غربی در جشنواره
۷- شیوه ارزش‌گذاری بر تولیدات موسیقی در باز‌ه یک‌ساله
۸- ارج نهادن در شیوه جدول اجرایی به موسیقی پاپ به جای موسیقی نواحی و کلاسیک
۹- نبود ارتباط با بزرگان موسیقی و جذب آنها برای حضور در جشنواره
۱۰- نبود سیاست‌گذاری برای جایگاه تعیین‌کنندگی جشنواره فجر در تولیدات موسیقی.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها