این رقابتها از دو ماه پیش و در ایالتهای آیوا و نیوهمپشایر کلید خورده بود. پیروزیهای دونالد ترامپ در این مرحله فاصله او را تا معرفیشدن بهعنوان نامزد نهایی حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴ بسیار کم کرد. حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاستجمهوری ۲۴۲۹ نماینده نیابتی (دلگیت) دارد که نامزد نهایی باید در جریان رقابتهای مقدماتی دستکم ۱۲۱۵ نماینده را به خود اختصاص دهد. انتخابات ریاستجمهوری قرار است ۱۵ آبان سال آینده برگزار شود. در سوی دیگر ماجرا و در اردوگاه دموکراتها، جو بایدن موفق شد در ایالتهای مختلف به پیروزی دست یابد.
سکانس دوم؛ با نزدیکشدن به پایان سال، بر تعداد گزارشهای مرتبط با آیندهنگری اقتصاد ایران در سال ۱۴۰۳ در برخی رسانههای جریان غربگرا افزوده شده و با ترسیم چشمانداز ناامیدکننده از شرایط اقتصادی و معیشتی مردم، اینطور القا میکنند که تقویت ریسک انتخابات آمریکا بر شرایط اقتصادی ایران موثر است. بهطور مثال روزنامه جریان کارگزاران برای چندمینبار این موضوع را بهعنوان سوژه اول انتخاب کرد و با یادآوری سیاستهای ترامپ در دور قبل، مدعی شد که ایران چارهای جز بازسازی روابط خود با غرب ندارد و امیدی به موفقیت سیاست «نگاه به شرق» نیست. البته این موضوع در میان فعالان اقتصادی در شبکههای اجتماعی ضریب بالاتری میگیرد و با اعلام چشمانداز سهرقمی برای دلار در آبان سال آینده، به مخاطبان خود توصیه میکنند که داراییهای ریالی و تسهیلات بانکی را به ارز و طلا تبدیل کنند.
سکانس سوم؛ اما چرا دولت بایدن هیچ تفاوتی با ترامپ ندارد. به این مثال نگاه کنید؛ وضعیت اضطراری ملی در ارتباط با ایران از سوی بایدن یک سال دیگر تمدید شد. بایدن گفت که وضعیت اضطراری ملی در خصوص ایران که در فرمان اجرایی ۱۲۹۵۷ اعلام شد، یک سال دیگر ادامه خواهد یافت. پانزدهم مارس ۱۹۹۵ رئیسجمهور وقت آمریکا به موجب دستور اجرایی شماره ۱۲۹۷۵ اعلام کرد با هدف رسیدگی به تهدیدهای غیرمعمول و فوقالعادهای که اقدامات و سیاستهای حکومت ایران علیه منافع ملی، سیاست خارجی و اقتصاد آمریکا ایجاد میکند، در مورد این کشور وضعیت اضطرار ملی اعلام میشود. رئیسجمهور وقت آمریکا در روز ششم می ۱۹۹۵ (۱۶ اردیبهشت ۱۳۷۴) با امضای یک دستور اجرایی دیگر به شماره ۱۲۹۵۹، تحریمهای جامعی را علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال کرد؛ وضعیت اضطراری فعلی که به موجب فرمان اجرایی اعمال میشود. این فرمان ریاستجمهوری آمریکا هم اولینبار ۱۰ روز پس از تسخیر سفارت آمریکا در تهران توسط رئیسجمهور وقت این کشور صادر شد. جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا، این فرمان را صادر کرد و خواستار توقیف داراییهای حکومت جمهوری اسلامی ایران در خاک آمریکا شد و از آن سال تابهامروز همه روسای جمهوری آمریکا آن را تمدید کردهاند.سکانس چهارم؛ باید در نظر داشت چه ترامپ پیروز میدان انتخابات آمریکا باشد و چه بایدن، یک موضوع مهم در سیاست خارجی آمریکا روشن است و آن هم روابط تخاصم آمیز این کشور با ایران است. البته روابط ایران و آمریکا که ماهها پیش به سمت پیغامهای غیرمستقیم در عمان، قطر و دیگر کشورهای منطقه رفته بود در سایه جنگ غزه و حملات حوثیها در دریای سرخ بار دیگر متلاطم شده است.
ترامپیسم همان اوباماگرایی است
ترامپ مدام صحبت ازتوطئه ودسیسه چینی میکند. او از آخرالزمان و نبرد جهانی یا نبرد نهایی میگوید. به نظر میرسد میخواهد تا مردم آمریکا را از اتفاقات بسیار ناگواری بترساند و سپس خود را به عنوان ناجی کشورش و ناجی جهان معرفی کند تا بلکه از این طریق آرای مردم را بهدست آورد. در بخشهایی از صحبتهای ترامپ میتوان ایران را پیدا کرد. پرونده ایران ازجمله موضوعاتی است که به گمان برخی تحلیلگران در سال ۲۰۲۰ باعث شد ترامپ یک دورهای شود و نتواند برای بار دوم کرسی ریاست جمهوری آمریکا را کسب کند. در واقع روابط آمریکا با ایران در دوره ترامپ بود که با چالشهای بسیار جدی همراه شد و در چند مورد خطر مقابله و رویارویی مستقیم میان آنها به صورت چشمگیری افزایش پیدا کرد.باراک اوباما، رئیس جمهور اسبق آمریکا طی سلسله مذاکرات بسیار زیاد با طرفهای ایرانی بالاخره توانست تا توافقنامهای جامع برای پیشبرد برنامههای صلحآمیز هستهای جمهوری اسلامی ایران به امضا برساند. موضوعی که دستاورد بسیار بزرگی برای آمریکا و بهویژه حزب دموکرات محسوب میشد؛ چراکه برنامه جامع اقدام مشترک در عین اینکه هزینه چندانی برای آمریکا نداشت اما باعث میشد برنامههای هستهای جمهوری اسلامی در زیر ذرهبین نظارتی دولت فدرال رزرو و آژانس بینالمللی اتمی قرار بگیرد. با این حال دولت اوباما بدترین تحریمها را علیه ایران اعمال کرد.درواقع «دست چدنی زیر پوشش مخلمین». این همان توصیفی بود که مقام معظم رهبری از پیشنهاد مذاکره بر سر برنامه هستهای بیان کردند. از آن زمان تاکنون فراز و نشیبهای فراوانی بین دو کشور گذشته است. مذاکرات طولانی برجام، اجرای آن، نقضهای متعدد متن و روح برجام از سوی طرف آمریکایی و در نهایت خروج آمریکا از برجام با دستور اجرایی دونالد ترامپ. گرچه امروز نوک اصلی انتقادات به سمت آمریکا و شخص ترامپ نشانه رفته اما واقعیت این است که ترامپ تحریمهایی را برگردانده که پایه آنها در دوران اوباما ریخته شده است.با تصویب قعطنامه ۱۹۲۹، آمریکا با استفاده از زمینهسازیهای بینالمللی، کوهی از قوانین محدود کننده بهخصوص تحریمهای ثانویه را به تصویب رساند. در ژوئن ۲۰۱۰ باراک اوباما بلافاصله پس از صدور قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، قانون «سیسادا» یا قانون تحریمهای جامع ایران را امضا کرد.این قانون تحریمهای گستردهای را بر بخشهای گوناگونی درحوزههایی همچون نفت و گاز به ایران تحمیل میکرد. با این حال شاید موثرترین بند این قانون، ماده۱۰۴آن بود.بر اساس این بند قانونی به دولت آمریکا، اختیار داده میشد تا در صورت مبادله بانکی هر موسسه مالی در سطح بینالمللی با یکی ازشخصیتهای حقوقی وحقیقی تحت تحریم در ایران، ارتباط آن موسسه با نظام مالی آمریکا قطع شود.مسألهای که هم اکنون بهعنوان یکی از مهمترین موانع ارتباط بین بانکهای بینالمللی و ایران قلمداد میشود.سلسله فرامین تحریمی دولت اوباما برای به زانو در آوردن ایران با قدرت تمام در سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ ادامه یافت.
آوار تحریمها از دوره اوباما
در ۲۳ می۲۰۱۱ اوباما طبق دستور اجرایی۱۳۵۷۴ انسداد داراییهای ناقضین تحریم سیسادا را صادر کرد. بر اساس قوانین قبلی شرکتهایی که در حوزه نفت و گاز و انرژی در ایران سرمایهگذاری کنند، مشمول مجازاتی میشدند که بهنوعی محرومیت از دریافت امکانات اقتصادی آمریکا محسوب میشد و به منظور محکم کردن تحریم سرمایهگذاری در بخش انرژی، اوباما طی این دستور علاوه بر مجازاتهای مذکور، اجازه انسداد داراییهای ناقضین تحریم را به وزارت کشور آمریکا صادر کرد. به این ترتیب دارایی شرکتهایی که بالای ۲۰میلیون دلار در بخش نفت و گاز ایران سرمایهگذاری میکردند در معرض مصادره آمریکا قرار میگرفت.۱۹ نوامبر سال۲۰۱۱ وزارت خزانهداری آمریکا به موجب قانون CISADA اقدام به معرفی تحریمهای یکجانبه جدیدی علیه ایران کرد. این قانون تحریمی با دستور اجرایی۱۳۵۹۰ بخش صنایع پتروشیمی، بانکمرکزی و بخش مالی و زیرساختهای حملونقل در ایران را هدف گرفت و دهها نام جدید را به فهرست نفرات تحریمی آمریکا افزود. محدودیتهای اعمالشده جدید تمامی مؤسسات مالی را از انجام هرگونه مبادله مالی با بانکهای ایران ــ ازجمله بانکمرکزی و مؤسسات تابع آن ــ منع کرده و ضمن توسعه تحریمها علیه افراد ایرانی محدودیتهای جدیدی علیه صادرات کالاهای ایرانی قائل شد.وزارت خزانهداری آمریکا ۲۱ نوامبر ۲۰۱۱ بخش مالی ایران ازجمله بانکمرکزی را براساس بخش ۳۱۱ از قانون میهنپرستی آمریکا (USA Patriot)، جزو مؤسسات دارای خطر بالای پولشویی اعلام کرد. این اقدام موجب شد که نهادهای مالی آمریکا از هرگونه مبادله با بانکمرکزی ایران منع شوند. البته پیشتر بهدلیل معرفی بانکمرکزی ایران بهعنوان نهاد دولتی ایران، کلیه روابط بانکی بانکمرکزی ایران با نهادهای مالی آمریکا منع شده بود؛ اما این اقدام آمریکا بیشتر زمینهسازی برای تحریمهای فراسرزمینی علیه ایران بود و تأثیر عملی بر فعالیتهای بانکمرکزی نداشت.۳۱دسامبر۲۰۱۱ اوباما «قانون اختیارات دفاع ملی»سال۲۰۱۲ راامضا کرد. این قانون دارای یک متمم قانونی بود که رئیسجمهور آمریکا را ملزم میکرد بانکهای خارجی در صورت تسهیل پرداخت هزینههای نفتی از طریق بانکمرکزی ایران، از افتتاح حساب در آمریکا محروم شوند. بند ۱۲۴۵ این قانون شیوهای برای وضع تحریمهای یکجانبه علیه بانکمرکزی ایران بهکار بردکه بهموجبآن میتوان آن دسته ازمؤسسات مالی راکه واردمبادلات مالی با بانکمرکزی ایران میشدند با جریمههای سنگین روبهرو کرد.
ادامه مسیر دموکراتها
ازسوی دیگرترامپ معتقدبود که اگر قراراست دستاوردی درروابط آمریکا باایران وجودداشته باشد باید متعلق به حزب جمهوریخواه و شخص ترامپ باشد. درواقع ترامپ با خروج از برجام میخواست به یک توافق دیگر با ایران دست پیدا و بهعنوان یک دستاورد برای خود معرفی کند و همچنین ناکارآمدی و نادانی دموکراتها را برجسته نماید.مشکل دوم ترامپ با این مسأله آن بود که اساسا ترامپ معتقد بود تحریمهای اقتصادی باعث شده است که ایران پای میز مذاکره بیاید. بنابراین، این نیاز از سوی ایران است و باید ایران امتیاز بدهد و درعینحال آمریکا هیچ نیازی به این توافقنامه ندارد. درواقع ترامپ تصور میکرد که آمریکا میتوانست بدون دادن هیچ امتیازی چنین توافقنامهای را با ایران امضا کند.مشکل دیگر ترامپ وسایر دولتها وحکومتهای عمدتا غربآسیا بهویژه رژیمصهیونیستی، عربستان، بحرین و...بود، چراکه ترامپ متوجه بود که میزان درآمدهای فروش تسلیحات به این کشورها به بهانه ایرانهراسی درواقع چقدر زیاد است و بنابراین سعی داشت تا تهدید ایران را بهصورتی دیگر نمایش دهد. مضافا اینکه ترامپ معتقد بود که باید توافقنامه برجام در سایر موضوعات منطقهای نیز ادامه داشته باشد. درواقع برجام را بهعنوان آغازی بر یک راه طولانی تصور میکرد که میتواند به عادیسازی روابط میان ایران و آمریکا منتهی شود. در این راه هم تصور میکرد که بهدلیل فشارهای اقتصادی و تحریمها قرار است تا ایران بهعنوان طرفی که مدام قرار است تا امتیاز بدهد و آمریکا نیز بهعنوان طرفی که قرار است تا از این امتیازها استفاده کند باشد؛ اما تاکید جمهوری اسلامی به توافق صرفا در موضوع فعالیتهای هستهای باعث شده بود که خود را بازنده ازسرگیری روابط تصور کند. همچنین فشار لابیهای صهیونیستی و برخی کشورهای عربی بر دولت ترامپ نیز بیتأثیر نبود. این فشارها حاکی ازاین بودکه عادیسازی روابط ایران با آمریکا ممکن بود به کمرنگشدن نقش این کشورها در بسط و توسعه برنامههای آمریکا در منطقه منجر شود.