دارم سریال مشاور را نگاه میکنم. از رده سریالهای پرهزینه الف نیست، کاری ساده است اما میبینم چگونه کاری بیش از یک سریال را به تماشا مینهد. این سریال یک نمونه از تحول ساختاری در راه و در گامهای نخست آن است که اساسا فهم غربی از سریال و اهداف آن را دور میریزد و با اصلی که انقلاب اسلامی و قانون اساسی به داستانگویی مینگرد متناسب است و مشخص میکند دیگر قرار نیست فقط سریالی از سریالهای دارای ویژگی تولید عظیم چون امامعلی(ع) یا عمر مختار متعهد به معارف دینی باشند بلکه یک درام خانوادگی و حتی یک کمدی هم از رده ب و یک سریال متداول نیز میتواند به نحو احسن و متین رسانه معرفت دینی نسبت به امور روزمره ما باشد. مشاور بهطور موقر و درخشانی گویای ضرورت نشر فرهنگ اسلام بهوسیله داستانگویی در حل همه مسائل حیات اجتماعی و فردی ماست. موعظه، منبر، جذابیت و قصه را گرد آورده است.
هوش، توان ساخت، روایت و دقت در شخصیتها و کشمکشها را گرد آورده و کار شریف و مفیدی است، همچون آقای قاضی که جایش خیلی خالی است. این یعنی همه امور ما در خدمت تحول و هدایت اسلامی در همه جزئیات زندگی ما! و چنین رهایی از چنگ بردگی غربزدگی صداوسیما، یک بشارت بزرگ ژرف ساختی عالی است. اسلام همه زندگی است و نگاه آسمانی در حیات زمینی ماست. جز این هرچه هست گمگشتگی، فساد و بازندگی محض است.
سیطره شبه مدرنیسم بر زندگی و جامعه ما، همان مرگ، فلاکت، ذلت، فساد، پوچی و چاکری است. از جنین در زهدان مادر تا بازگشت جسم به خاک و پرواز روح به برزخ، همه زندگی ما باید در سایه خدا و هدایت قرآن و عترت بگذرد. این سریال و پیش از آن رستگاری بر این وجه تاکید پافشارانه دارد. ما به انواع ژانرها نیازمندیم، ولی در همه سریالها باید خدا حاکم باشد و سریال ما را به سوی او بخواند. این چراغ روشن زندگی درست ماست.
سریالها میتوانند دارای پیام سیاسی ــ انقلابی و تاریخی استقلالجویانه و مترقی و درام خانوادگی و حتی جنایی و داستانی با پیام اخلاقی یا یک کمدی و انواع قصهها باشند اما در همه حال باید در تاروپودشان دعوت به اسلام کنند در این بین گونه سریال، موعظه مبتنی بر دید قرآنی و روایی موقر، جذاب و آگاهیبخش بس مهم است. نباید فریب آمار را خورد. نباید فریب منتقدان با صورتک دینی یا انقلابی و باطن مدرن و بیمعرفت را خورد. باید با روند رو به رشد کیفی داستانگویی جذاب در این گونه آثار لیره مخاطبان را گام به گام گسترش داد و معارف عالم غیب و معاد و انوار نگرش روایی و فقیهانه و سلامت زندگی مبتنی بر معرفت بر حلال و حرام و زشتی چهره اباحهگرانه و بیدینانه و التقاطی را مدام سریال کرد و مجموعههای داستانی شیرین آموزنده دینی را چه در رده الف و چه در رده ب گسترش داد. حتی در مجموعههای انقلابی، پلیسی، جاسوسی و امنیتی قهرمان جذاب باید مبلغ غیرمستقیم و مستقیم منش، محبت، مسئولیت، غیرت، ادب، عدالت، عشق حیات دینی و اسلامی باشد و همه گونهها اثبات کنند که کلید و راهحل سعادت در فقه اکبر و در بندگی و پیروی از دین اسلام با جزئیات حیرتانگیز ولو در فقه نگاه و حکم یک نگاه نابجا به دیگری و به یک سائل و به دریا و درخت نهاده شدهاست.
تحول بنیادین سریال سازی در دوره جدید گویای یک تغییر بنیادین در نگاه به سریال است، چرا میگوییم تحول بنیادین، برخلاف دیدگاه تند منفیباف و البته ناآگاه به ظرایف تغییر یک رسانه عظیم و برخلاف موضع افراطی افرادی بهانهجو علیه تلویزیون در حال تحقق است؟ خواهم گفت که برخلاف نفیگرایان ناعادل و عاشق خودنمایی در مقام یک منتقد پیوریتن و سازشناپذیر دگم، تلویزیون از بن در حال تغییر است. افراد خودخواه که ظاهرا بسیار متقی و دین دارند و اباحهگری را تحمل نمیکنند امروز در برنامههای تلویزیون به مشکلات انگشت میگذارند و خود را مبری از برنامههای آن مینمایانند و از اینکه شریک نیستند و تماشای تلویزیون را تحریم میکنند و همصدای مخالفان تن به بایکوت داده و بین مردم مخالف نظام که اکثرا غربگراها هستند، محبوب شدهاند خوشحال بهنظر میرسند.
اما به سبب عدم دقت در فرآیند تحول و بیخبری از حقایق حرفهای گناهکارتر و باید پاسخ خدا را بدهند. اگر بخواهیم طبق فرامین خدا و خاندان وحی با درک واقعیات، تکالیف خود را انجام دهیم و به فکر محبوبیت خود نباشیم، دیگر این نوع موضعگیریها گمراهکننده خواهد بود و امری ساده نیست، زیرا روند پسزدن حرام و رشد آرام برنامههای ارزشمند متکی به یک تحول ساختاری است و تعهد به اسلام؛ پرسش آن خواهد بود چقدر با درک مقتضیات زمان و مکان و اثربخشی بر مردمی دچار هجوم وانمودهها و اباحهها، نقش تحولگر واقعی را توانستهایم پیش ببریم؟ یا شروع کردهایم و بنا به کدام دلایل؟ کمک نکردن به مدیریتی گناه حتمی است که میخواهد با فساد، نگاه غیردینی، سکولار و ابتذال مقابله کند و در مسیر تحول ساختی طبق خواستههای دین مبین و دانایی دینی آرام آرام گام بردارد تا در وسع خود به سمت بازتاب صدای خدا بودن پیش رود اما تحول ساختاری اصلا چیست؟
تحول در نگرش
تحول ساختاری، یعنی تحول در کلیت نگرش و تحول در نگاه و در ساختاری که در خدمت یک باور و تفکر قرار دارد و قراراست دانشگاه همگانی برای آن نگاه باشد. کدام نگاه در وهله اول باید تحول بنیادین بیابید؟ نگاه پیرامونی! نگاه پیرامونی و اسلام ستیز و تابع ارزشهای مدرن غربی یا نگاه شبه مدرن از آغاز حیات تلویزیون در اعماق اداره آن ریشه داشت. تلویزیونی که ثابت پاسال بهایی، بنا نهاد و سپس دولت پهلوی آن را تصاحب کرد، آویزان به ارزشهای دین گریز و دین ستیز بود و در تمام داوران قبل از انقلاب در همان مسیر توسعه یافت. انقلاب اسلامی در اداره صداوسیما نابودی این ساختار را هدف قرار داد اما انواع چالشها و قدرتگیری نولیبرالهای غربگرا مانع تحقق این هدف طی 45 سال اخیر شد. با تحولات جزئی، مختلف و توسعه فنی، برنامههای قابل خوب ساخته شد ولی هرگز هدف، تبدیل تلویزیون به دانشگاه همگانی معرفت و حیات و آموزش اسلامی نبود. تغییر ساختار در وهله نخست، یعنی تغییر این نگاه؛ تحولی که ضمن باور به اهداف الهی انقلاب اسلامی و نفی ذلت برابر بردگی نگرشی و تغییر این کل شروع شد. یعنی در همان حال به تحول اجزا و مناسبات جزء و کل توجه جدی دارد. در این صورت تحول در مدیریت، تحول در سازماندهی و نوع نظارت و کنترل، تحول در برنامهریزی و سمتگیریها، تحول در اولویتها و ارزشگذاری تحول در ارتباط با مخاطب، تحول در آزاداندیشی و گفتوگو و نقش تربیتی جدل احسن و دین پروری و... ضروری است تا موضوع تحول به تحول مخاطب و رشد معرفتی او در متن آرمانهای اسلام و انقلاب، انقلاب اسلامی و تزکیه و تعلیم و فساد زدایی یاری برساند. بله همه هدف صداوسیما باید هدفگیری به سمت تزکیه و تعلیم قرآنی و اهل البیتی باشد. این لب اللباب شیطان گریزی و نفی شبه مدرنیسم رفرمیستها و بازگشت به پیمان اصلی انقلاب اسلامی در معنای حقیقی تحول است. این تحول به گامهای سنجیده، صبورانه و مراقبت مدام نیازمند است. خوشحالم بگویم من گامهای نو را مشاهده میکنم .این گامها کدام است؟
1ـــ اینکه صمیمانه به انقلاب اسلامی و آرمان آن که صداو سیما، صدای خدا و تصویر الهی زندگی سالم و تعلیم دهنده آن باشد، بازگشت شده است.
۲ ـــ پذیرش این کلیت صمیمانه و تحول در آن و جایگزینی هدف اسلامی بهجای هدف شبه مدرن با تحولات ضروری مشخص در آمیخته است. انعکاس این تحولات نظری و نگاه ولی فقیه و وجود مدیریت وفادار به اهداف ولی فقیه در عمل صداوسیما چیست؟
الف ـــ حذف معیارهای غلط پیرامونی و برهم زدن این ساختار که در خدمت آویختگی به نگرش شبه مدرن است. مثل اصل بودن سرگرمی به هر نحو و بیتوجه به مرزحرام و حلال یا جلب تماشاگر به هر قیمت. برعکس درک اهمیت حیاتی عمل به ارزشهای واجب اسلام و تقدم اصلیترین نقش تعریف شده صداو سیما در قانون اساسی بر هر امر تابع و تبدیل صداوسیما به آنچه هدف امام عزیز(ره) بود و حضرت آقا ( خداوند نور رهبری الهی و در خدمت امام زمانش را گسترش دهد ) بدان متعهد بودهاند یعنی یک صداوسیما همچون یک دانشگاه علم الهی برای همگان و نه جلب تماشاگر به هر قیمت و به حرام .
ب_ حذف حکمرانی سلبریتیها و جذابیت به قیمت اباحهگری و به دست آوردن دل اسلام گریزان
ج_ تعهد به انتشار روح دین در همه برنامهها و جذابیت برای این امر و نهی از منکر پر مخاطب بودن به بهای تسلیم به روح مدرنیته. همه میدانیم حتی برنامهای درباره طبیعت میتواند نگاه و کلام طبیعتپرستانه و مدرن و گسسته از حقیقت داشته باشد یا معرفت به آفرینش شگفتیآور الهی و حیات همچون آیات الهی. نگاه الهی باید همه جا بر نگرش کافرانه غلبه داشته و مردم را گمراه نکند.
د_طرح اندیشمندانه برنامههای مناسب قشرهای مختلف مردم با گوهر نگاه اسلام
ه_ ادراک این که تشیع فقط برای سوگ نیست و در همه انواع برنامهها اسلام میتواند و باید حضور داشته باشد .
جدا از تعریف اهداف کلی غالب بر جذابیت و حفظ جذابیت و جلب توجه اکثریت مخاطب در مصاف بسیار دشوار با دستگاه رسانه فرعونی و دجالیت و شیطانی قدرت جهانی استکبار که از ابزارهای ابلیسی و امکانات عظیم و تفکر آماده شده بوسیله پژوهشگران آکادمیک و ابزار شدگی زن و عریانی و دروغ و روشهای پیچیده وانمودهها و اغوا و اقناع و ناحق را حق جلوه دادن بهره میگیرد، باید ببینیم ضمن غلبه بر این الگوهای حرام و گم نکردن اصول کلی الهی مشخصا برنامهها در نسبت جزء با کل و موزون آنها چه تغییری کردهاند:
۱_ دریافت بازتاب نگرش کلی و بنیانی تحول ساختاری در سریالها بس حرف زدیم و جداگانه باز سخن خواهم گفت، تحول ساختاری در همه سریالها کاملا مشهود است. سوگیری به سمت خدا و دعوت به خدا و توحید و عبودیت مستقیم و غیرمستقیم نشان این عصر جدید سریالسازی است. ما باید سریالهایی با همین نگاه و ابلاغ اسلام بمثابه دینی برای زندگی و هدایتگر همه امور فردی و اجتماعی در قلمرو فرهنگ و سیاست و اقتصاد برای جهان بسازیم. باید علیه جوسازی علیه سریالهای صحیح معطوف به عالم غیب و ارتباط عالم مادی با عالم معنا و برزخ و زندگی فرا مادی بسازیم. باید با ساختن ضعفها را جبران کنیم و نه با تسلیم به جو شیطانی علیه این گونه. دعوت به زندگی مشروع و معطوف به قیامت و گریز از فساد بس مهم است. باید دست سریالسازان توانا را بوسید و به ساختن چنین سریالهایی واداشت. حتی حضور سلبریتیها اگر شرافتمندانه پایبند توسعه ارزشهای اخلاقی و ابلاغ ارزشهای دینی باشند ایرادی ندارد. سریالسازی مد راهش را پیدا کرده و باید فتح جهانی را هدف قرار دهد و بدون رودربایستی فرهنگ نفاق ضد اسلامی لیبرالی و متحجر را نشانه بگیرد و با آثار فاخر جهانی وارد عرصه روشنگری علیه تحریف منافقانه اسلام شود.
۲_ فهم تازه از برنامههای مذهبی و تولید و تجربه نو در برنامه سوگ و شادی ایام و مناسبات مذهبی ماههای معزز محرم و رمضان و شعبان. نمونههای موفق محفل و حسینیه معلا است و رقابت انواع دیگر این برنامهها گویای وسعت برنامهسازی نو در عرصه مذهبی است.
زمانی تنها «سمت خدا» برنامه شاخص بود. امروز ضمن ارزشهای آن برنامه و ادامه و تمنای حضور عالمان ربانی ارجمند و صدیق چون حضرت میرباقری و حضرات عاملی، عابدینی، فرحزاد، حسینی، عالی، رفیعی و اندیشمندان بزرگ گوشهنشین و علمای بزرگ جدید که وجود دارند، و دعای تداوم آن، هوای تازهای را استشمام میکنیم که نشان تغییر نگاه درخصوص برنامه دینی است. این به معنی درک راههای نوی موعظه و توجه به همه گروههای سنی و جنسی و همه قشرها در سطوح مختلف تحصیلی است و ... بهویژه جای برنامه «سوره» خالی است. از علمای اصیل حوزه در نشر معارف دین سود جوییم و اسیر تفاوتهای فکری طبیعی مشروع نشویم و به بهانه تمایز فتاوا، نیروهای اصیل را کنار نزنیم و کار رسانهای را با عمل نمایشی پوچ و سطحی و منحرف یکی نپنداریم.
ما نیاز داریم از نور موعظههای رهیافتگان حق و عالم عامل، همچون امام و رهبری بزرگوار، حضرات وحید، مکارم، جوادیآملی، دولابی، آقامجتبیتهرانی، مجتهد تهرانی، حقشناس، شجاعی و ... و بزرگواران پردهنشین بهرهمند شویم و نیز در سطح عمومی از چهرههای جذاب دینی با فضای جدید استفاده کنیم و این کار روزمره ما باشد. برای ما اصل سلطه فقاهت جعفری بر حیات ماست و ممانعت از تحریف دین. در رابطه قدرت و دین باید دین حاکم بر قدرت باشد. اصلا معنای ولایتفقیه همین ولایت فقه جعفری است بر قدرت حکمرانی در همه جا و در رسانه !
۳. تحول اخبار و گزارشات
موفقیت بزرگ و کار سترگ صداوسیما، تبدیل خبررسانی در قلمرو مقاومت اسلامی و جهانی، به سلاح برنده حق و غلبه بر باطل است. این مجاهده تنها مسأله بس مهم اطلاعرسانی درست و حرفهای نبوده، بلکه فرهنگسازی و انگیزهپردازی برای جهاد علیه باطل و دشمنشناسی و جدیکردن ایستادگی برابر باطل بوده است. حجم، گستره، صحت، سرعت، حضور در صحنه، تفسیر زنده و بهموقع و ... همهوهمه در طرح تازه گردآمده و گویای گشایشها و تحولات ساختی و نگرشی و بازتاب آن در عمل جزئی بوده است.
۴. گفتوگو و آزاداندیشی
برنامههای آزاداندیشی همه جا در حوزه و دانشگاه و رسانه مهم است. تلویزیون نقش مهمی در ترویج آزاداندیشی و عقلانیت و علمدوستی و قدرت گفتوگو براساس حکمت و رشد فکری مردم و آموزش حقیقتجویی و درستگوشدادن و عجولانه و یکسویه داوری نکردن و فریبنخوردن و ... دارد .
در برنامههای موفق چون شیوه، جریان و حتی برمودا که گونههای متنوع گفتوگو را به نمایش میگذارند، باید اصل پاسخ به شبهات نگرش ضددینی و ضدانقلابی در فضای بیان آزاد باشد و کشف حقیقت. هر نوع نهانروشی و نگرش مریض و نیشآلود علیه جریان دینی و انقلابی باید ممنوع شود. درعوض هر پرسش و نقد و نظر واضح ولو مخالف باید آزاد باشد تا جواب درخور یابد. آنچه نمود است استفاده از شکرهای تصویری و تدوین و کلام دو هلو برای تخریب فرد یا ایمان اوست نه نقد سالم و گفتوگوی انتقادی.
توسعه گفتوگو در دور جدید بیانگر اهمیت آزاداندیشی در رسانه است. بدون این تربیت ما نه مجتهد بزرگ خواهیم داشت و نه استاد خلاق و پژوهنده معتبد دانشگاهی. زیر سلطه غرب و دشمن دین بودن یک چیز، بیان روراست نقد حتی با نگاه چپ برای گفتوگو و شنودن پاسخ و سپردن قضاوت به مخاطب چیز دیگری است. در دوره کنونی این برنامهها خود گویای گسترش ساختار آزادی تولید معرفت در رسانهملی است.
سخن به درازا کشید و جای ادامه بحث باقی است.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد