این قصهها پا به دنیای تصویر هم گذاشت و سالها در قصههای تلویزیونی شاهد آن بودیم که در قسمت پایانی و بعد از گرهگشایی از مشکلات و دشواریهایی که یکی پس از دیگری گریبان شخصیتهای اصلی را میگرفت، دو جوان به همدیگر میرسیدند و همه بهخوبی و خوشی و شادمان از این وصال لبخند میزدند. قاب ابتدایی سکانس عروسی هم ریختن میوههای عروسی در حوض میان حیاط خانهای قدیمی بود و بعد دوربین چراغانی حیاط و همکاری برای مرتب کردن میز و صندلیهای مهمانان را با موسیقی خوش آهنگ ایرانی به تصویر میکشید.به مرور این تصاویر همانقدر که به نوستالژی بدل شد، در میان کاربرهای فضای مجازی دستمایه طنز و کمدی هم قرار گرفت و بسیاری بیان کردند چرا در سریالهای ایرانی همه چیز باید به ارتباط عاطفی، عقد و ازدواج ختم شود. بهدنبال این انتقادها تصاویر کلیشهای عنوان شده کم و بیش از آثار تلویزیونی رخت بربستند و جای خود را به تصاویر جدیدتری دادند که یا با مشکلات زوجین همراه بود یا در نهایت به روابط عاطفی میپرداخت اما سعی داشت از زاویه غیرکلیشهای به این روابط بپردازد. با وجود درستی برخی از نقدهای مطرح شده نسبت به تصویر کهنه از مقوله ازدواج، آشنایی و شناخت پیش از ازدواج، آسیبهای ارتباطهای کنترل نشده پیش از ازدواج و... در برخی سریالهای تلویزیونی نباید از این مهم گذشت که همین تصاویر خوشرنگ و لعاب، امر توصیه شده ازدواج را که در دین اسلام مقدس شمرده میشود به کام بسیاری از جوانان شیرین میکرد و شاید عدهای را به سمت آن سوق میداد. در واقع وقتی بپذیریم رسانه و در اینجا تلویزیون یکی از ابزارهای جامعهپذیری در جامعه مدرن است پس این ابزار در گفتمانسازی چه به صورت آشکار و چه تلویحی نقش مؤثری ایفا میکند. به همین علت پرداختن به این سنت پسندیده در سریالهای تلویزیونی را که مسألهای مهم و درخور در جامعه انسانی است به فال نیک میگیریم. امروز، شنبه ۱۹ خرداد۱۴۰۳روز فرخنده ازدواج امیرالمومنین حضرت علی(ع) و بانوی دوعالم حضرت فاطمه زهرا(س) است و ما در این نوشتار برخی آثار تلویزیونی که در آنها مسأله ازدواج مطرح شده است را بررسی میکنیم.
ارسطو بهشدت ازدواجی
ارسطو، پسرخاله نقی معمولی در مجموعه پایتخت از شخصیتهای دوستداشتنی قصه است. این شخصیت بهخصوص در فصلهای ابتدایی سریال خود را فردی «بهشدت ازدواجی» معرفی میکرد و با این تکیهکلام حسابی معروف شد. او چند باری دل باخت اما دلش خریداری نداشت و نتوانست به مرادش برسد.یک بار هم ازدواجش به هم خورد و این بدبیاریها ادامه داشت تا اینکه با زنی چینی به نام چوچان ازدواج کرد. این ازدواج هم تنها یک فصل دوام داشت و با مرگ این زن در سقوط هواپیما به پایان رسید. ارسطو در فصل آخر سریال در حال سروسامان گرفتن بود که باید دید در ادامه قصه که خبرهایی درباره پیشتولید آن شنیده میشود اتفاقی برایش خواهد افتاد یا خیر.
بچه مهندس در آرزوی ازدواج
شخصیت جواد در سریال بچه مهندس از سن نوجوانی دلباخته شد اما در جوانی فهمید که این عشق سراب است و به همین خاطر مسیر زندگیاش را تغییر داد. او نمونه جوان نخبه ایرانی است که هم به فکر تحصیل و طیکردن مدارج بالای علمی بود و هم تشکیل خانواده. به نوعی میتوان گفت او یک جوان تراز ایرانی است که از سد و مشکل برای خود، پلی به سوی موفقیت ساخته و تکبعدی نشده است. بچه مهندس ۳،۲ و۴، دودکش، پایتخت ۳،۲ و۴، زندگی به شرط خنده، افسانه هزارپایان، علیالبدل، دیوار به دیوار۱ و...ازسریالهایی است که حسن وارسته برای تلویزیون نوشته و درهمین سریالها نیز ازدواج، دلدادگی و ماجراهای عاطفی، بخشی از قصه را به خود اختصاص داده بودند. پیشتر جامجم از وارسته پرسیده بود دلیل پرداختن به این سوژهها جذب مخاطب است یا واقعا نیاز آن در جامعه حس میشود؟ این نویسنده به خبرنگار جامجم پاسخ داده بود: وقتی برای رسانه جمعی کار میکنیم، هم با مخاطب میلیونی طرف هستیم و هم باید متوجه سیاستهای آن مرکز باشیم. بحث امیدبخشی و ترویج ازدواج را باید در فیلمنامهها داشته باشیم. این چیزی است که بارها بر آن تاکید شده و حرف درستی هم هست. شما هم میدانید در جامعه به دلایل مختلف ازدواج و رغبت جوانان به آن کمتر شده و مردم کمتر از گذشته سمت آن میروند. سن افراد مجرد بالا رفته است. بخشی از این اتفاق، ناشی از مشکلات اقتصادی و بخشی از آن به دلیل مشغلههای زیاد است. ما بهعنوان یک رسانه جمعی وظیفه داریم جوانان را به ازدواج ترغیب کنیم. البته انتقادهایی هم دارم که چرا وقتی هنوز زمینه ازدواج فراهم نشده، باید این کار را بکنیم؟ اما بهعنوان کسانی که کار فرهنگی میکنند به این بخش میپردازیم و اگر فرصت دیگری هم فراهم شود، مشکلاتی را که سر راه جوانان برای ازدواج وجود دارد، مطرح میکنیم. وارسته در مقابل نظر منتقدانی که ماجراهای عاشقانه و در نهایت ازدواج را مضمونی پرتکرار در آثار تلویزیونی میدانند، از میل و وظیفه خود برای ترویج ازدواج آسان گفته و عنوان کرده بود: ازدواجهای آسان به دلیل مدرنیته، تجملات و چشم و همچشمی کم شده است. در گذشته والدین ما با کمترین امکانات ازدواج میکردند و با حداقلها میتوانستند زندگی گرم و صمیمی داشته باشند. مدرنیته باعث شده خواستههای طرفین بیشتر شود. الان جهیزیه، جشن و... هزینه میلیاردی دارد. مسأله شغل، مسکن و اجاره هم هست. این نقد نسبت به شرایط اقتصادی و اجتماعی وجود دارد و ما به آن میپردازیم که چه شده جوانان کمتر تن به ازدواج میدهند اما این دلیل نمیشود فراموش کنیم میشود خیلی راحتتر از این ازدواج کرد. پس در کنار تشویق، باید مسأله تخصیص امکانات هم مطرح شود. معمولا در سریالها این موضوعات به تصویر کشیده شده است. مثلا در مجموعه بچه مهندس به این مسأله پرداختیم و ازدواج آسان را مطرح کردیم.
در میان آثار خارجی هم این مسأله بهعنوان مضمون اصلی یا خردهداستانهایی در قصه خودنمایی میکند. وارسته با اشاره به این نکته توضیح داده بود: پرداختن به این سوژه چیز عجیبی نیست. در اکثر آثار دنیا همین اتفاق میافتد. مثلا فیلم درباره حمله فضاییها به زمین است. زن و شوهری که از همدیگر جدا شدهاند شخصیتهای اصلی قرار میگیرند و این حادثه آنها را به هم نزدیک میکند و ازدواجی که به شکست منجر شده دوباره به سرانجام میرسد. از این دست ماجراها را در فیلم پارک ژوراسیک و... دیدهایم. دلیل ندارد در این آثار حتما عروسی و... به تصویر کشیده شود؛ درواقع منظورم این است که رابطه عاطفی را نشان میدهند. در بیشتر آثار دنیا مضمون خانواده و رسیدن به ازدواج به نوعی مطرح میشود. در خارج از کشور هم همه به بحث خانواده رجوع میکنند ولی اینجا برخی خرده میگیرند چرا در همه سریالها سراغ این موضوع میرویم؟ من نمیدانم چرا فقط خودمان را میبینیم. همین الان میتوانم فیلمهای خارجی را مثال بزنم که اتفاقا این مضمون را با روایتی نهچندان باورپذیر به مخاطبان ارائه کردند بهعنوان مثال در اردوگاه اسرا هنگام جنگ جهانی دوم، دو نفر خاطرخواه همدیگر میشوند، آن موقع مخاطب نمیپرسد این اتفاق در آن شرایط دور از ذهن است یا مرد قصه شرایط تشکیل خانواده ندارد؟! خاطرم هست وقتی در «بچهمهندس۲» جواد جوادی و مژگان را نشان دادیم که ۱۶سالگی در پارک با حضور مادرخوانده مژگان با هم حرف میزنند، همه خرده گرفتند چرا دارید چنین چیزی را ترویج میکنید؟ اما بدتر از این را در فیلمهای تینایجری خارج از کشور نشان میدهند و همه میگویند بهبه! تا جایی که عرف و شرع ما اجازه دهد به تصویر واقعی از روابط جوانان امروزی نزدیک میشویم. من با قرائتهای تازهای که برخی از دین دارند، کاری ندارم اما بهعنوان آدمی که آگاهانه درباره دینش صحبت میکند، میتوانم بگویم دین ما بسیار مدرن است و این موضوعات در آن پیشبینی شده است.
همه مجردان روستا
اهالی روستا در فصل چهارم سریال نون خ به فکر بالا رفتن سن ازدواج و عدم جوانی سن روستاییان افتاده بودند. در ادامه این تفکر دیدیم که در فصل پنجم بسیاری از مجردان روستا ازدواج کردند و تعدادی دیگر نیز به فکر تشکیل خانواده افتادند. بالاخره سلمان که دل در گرو شیرین داشت به عشق دیرینهاش رسید و در فصل پنجم به تازگی عروسی کرده بودند و راهی ماه عسل شدند که بسیار پرماجرا بود. افشین نیز به دامادی عمو کاووس درآمده و با ماهکاووس ازدواج کرده بود.به این ترتیب میتوان نونخ را نیز جزو سریالهایی بهحسابآورد که در بیشتر فصول خود در بخشی از قصه، ماجراهای ازدواجی دارد.
هفتخان عباسآقا
سریال «روزگار جوانی» را یادتان هست؟ همان که عیوضی در تیتراژش میخواند: «مثل یک رنگینکمون هفترنگ/ سرنوشت زندگیمون رنگرنگ». در قصه سریال، حمیدرضا عاشق دلخسته جیران بود. درنهایت هم با ممارست و ثابتکردن خودش به عباسآقا، پدر سختگیر جیرانخانم به خواست دلش رسید. در این سریال که هربار ماجرایی را به تصویر میکشید یکی از گرههای ثابت، ماجرای خواستگاری حمیدرضا از جیران، دختر صاحبخانه بود که در پایان سریال به ازدواج ختم شد و انگار آبخنک از گلوی همهمان پایین رفت. بعد از آن دیگر از عباسآقا با بازی بیوک میرزایی نترسیدیم و گویی حمیدرضا با نقشآفرینی نصرا... رادش هم اعتمادبهنفس بیشتری گرفت.
خواستگاران به صف
سریالی سالها پیش، ظهرها روی آنتن شبکه یک سیما رفت که «خواستگاران» نام داشت. این سریال در هر قسمت ماجرای یک خواستگاری را به تصویر میکشید. خواستگاری که سرنوشتی متفاوت داشت. این سریال در قسمتهایی که مدتزمان کوتاهی داشت با قصههایی متنوع و البته مضمونهای ایرانی سعی داشت فضای بومی از فرهنگ کشور را به تصویر بکشد.
خواستگاری در شمسالعماره
یکی از سریالهای تلویزیونی که اساس قصه آن برپایه ازدواج بنا نهاده شده بود، سریال «شمسالعماره» به کارگردانی سامان مقدم بود. در این سریال دختری بنا بر وصیت پدرش باید با شخصی مناسب از میان خواستگارانش ازدواج میکرد تا صاحب شمسالعماره شود. با ورود و خروج خواستگاران به عمارت، ماجراهایی برای اهالی این خانه به وجود میآمد که قصههای سریال را جلو میبرد. در این میان بحثهایی درباره معیارهای دختر برای ازدواج مطرح میشد. در نهایت او مرد رویاهای خود را از میان خواستگاران پیدا کرد.
رخنه به قلبها
از مرور آثار پیشین که بگذریم در سریال «رخنه» که این شبها از شبکه یک سیما پخش میشود، علاوهبر خط اصلی قصه، ماجرای ازدواج چند جوان نیز مطرح است. دو نفر از افراد شاغل در صنعت موشکی و همچنین فرزندان ناصر (دانشمند موشکی) و عباس (نیروی امنیتی) که فامیل نیز هستند.البته این ماجراها فقط جنبه زنگتفریح در فیلمنامه سنگین و پرتلاطم رخنه را ندارند، بلکه در بافت قصه تنیده شده و با منطق روایی همراه است،زیرا هرکدام بهدلیلی درجایی از این روایت استفاده میشود. در این میان همچنین دغدغههای روز مانند مخالفت والدین برای ارتباط جوانان با یکدیگر، سنخیت فرهنگی خانوادهها و...نیز مطرح است.
مرثیهای برای آخرین مجرد
یکی ازتلهفیلمهایی که با موضوع ازدواج و با نگاه کمدی به این مقوله بارها از تلویزیون پخش شده، «آخرین مجرد» است. تلهفیلمی که نسبت به آثار مشابه خود در بیان قصه و بازیها یک سر و گردن بالاتر است و همچنان میتواند سرگرمکننده باشد. فیلم درباره «ولی»، جوانی است که بارها به خواستگاری رفته اما نتوانسته ازدواج کند. او اتفاقی با اتومبیل خانم جوانی تصادف میکند و درگیر ماجراهای پیچیدهای میشود که درنهایت وی را به ازدواج میرساند. در این فیلم تلویزیونی به کارگردانی محمدرضا فاضلی که در سال ۱۳۸۸ ساخته شده است بازیگرانی همچون مجید صالحی، زیبا بروفه، حمید لولایی، علی صالحی، هایده حائری، مهران رجبی، مریم امیرجلالی، امیر نوری، افسر اسدی و... ایفای نقش کردند.