نفاق به مثابه ایدئولوژی

این آخرین عملیات رزمی جمهوری اسلامی ایران در جنگ تحمیلی هشت ساله بود، با این تفاوت که این‌بار نیروهای دشمن از جنس عراقی نبودند، بلکه ایرانیانی بودند که در قالب نیروهای شبه نظامی موسوم به ارتش آزادی بخش ملی، تحت رهبری منافقین، با حمایت دولت عراق به مرزهای ایران حمله کرده بودند.
کد خبر: ۱۴۶۶۲۶۲

۵ مرداد ماه سالروز عملیات افتخارآفرینِ «مرصاد» علیه حمله‌ منافقین به خاک ایران اسلامی است. «خط رهبری» به همین مناسبت در این یادداشت تاریخی – تحلیلی تاریخچه‌ تشکیل و اقدامات سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در قبل و بعد از پیروزی انقلاب و مواضع حضرت امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب درباره‌ی این گروهک را مرور و تبیین می‌کند:

نفوذ نفاق و سیره‌ نبوی در مبارزه با آن

هنوز اندکی از انقلاب نبوی و تشکیل نظام اسلامی در یثرب نگذشته بود که حراست از این نهال نورس از اهم وظایف پیامبر و یارانش قرار گرفت. حراست از موجود زنده و رو به رشدی که همه صاحبان قدرت در صورت شناخت آن، احساس خطر می‌کردند و اگر پیغمبر نمی‌توانست در مقابل دشمن، هوشیارانه از این مولود مبارک حراست کند؛ از بین می‌رفت. بنابراین، پس از شالوده‌ریزی نظام، حراست، مهم‌ترین قدم بود.بدین منظور، مقابله با قبایل نیمه‌وحشیِ اطراف مدینه از یک سو، تدبیر در برابر اشراف متکبر و متنفذ مکه از سوی دیگر و البته مبارزه با یهودیان پیمان ‌شکن، از جمله مبارزات صدر اسلام بود.

در این میان اما، منافقین یکی از خطرناکترین دشمنان به حساب می‌آمدند: «منافقین در داخل مردم بودند؛ کسانی که به زبان ایمان آورده بودند، اما در باطن، ایمان نداشتند؛ مردمان پست، معاند، تنگ‌نظر و آماده همکاری با دشمن»۱۳۸۰/۰۲/۲۸

رهبر انقلاب در تبیین چهره منافق می‌فرمایند:«[منافق] یک بی‌اعتدالی و ناتندرستی از اول کار در خود دارد و یک مرضی در او هست که این مرض، ممکن است معلول تربیت‌های خانوادگی باشد، یا ممکن است محصول تسلط یک فرهنگی بر ذهن او باشد، و یا ممکن است محصول بعضی از معاشرت‌ها و رفاقت‌ها و آموزش‌ها باشد و این بیماری موجب شود تا او در مقابل حق، مقاومت بکند.»۱۳۷۰/۰۸/۲۹

ایشان روش مقابله با منافقین را در سیره‌ نبوی، بسته به نوع سازماندهی و اقدامات آنها متفاوت دانسته و معتقدند: «فرق اینها [منافقین سازمان‌نیافته] با یهود این بود [که]، پیغمبر با دشمن سازمان‌یافته‌ای که آماده و منتظر حمله است تا ضربه بزند، مثل برخورد با یهود رفتار می‌کند و به آن‌ها امان نمی‌دهد؛ اما دشمنی را که سازمان‌یافته نیست و لجاجت‌ها و دشمنی‌ها و خباثت‌های فردی دارد و بی‌ایمان است، تحمّل می‌کند. عبداللَّه‌بن‌ابىّ، یکی از دشمن‌ترین دشمنان پیغمبر بود... اما پیغمبر با او رفتار بدی نکرد. درعین‌حال که همه می‌دانستند او منافق است... [البته] وقتی که جمعی از این منافقین کارهای سازمان‌یافته کردند، پیغمبر به سراغشان رفت. در قضیه مسجد ضرار، اینها رفتند مرکزی درست کردند؛ با خارج از نظام اسلامی – یعنی با کسی که در منطقه روم بود؛ مثل ابوعامر راهب - ارتباط برقرار کردند و مقدّمه‌سازی کردند تا از روم علیه پیغمبر لشکر بکشند. در این‌جا پیغمبر به سراغ آنها رفت و مسجدی را که ساخته بودند، ویران کرد و سوزاند. فرمود این مسجد، مسجد نیست؛ این‌جا محلّ توطئه علیه مسجد و علیه نام خدا و علیه مردم است.»۱۳۸۰/۰۲/۲۸

تولد نفاق در چهره مجاهدین خلق

در سال ۱۳۴۴ هجری شمسی بود که سازمانی به نام مجاهدین خلق به‌عنوان تشکلی مخفی همراه با روکشی از ایدئولوژی اسلامی در به اصطلاح مبارزه با امپریالیسم، شکل گرفت. از ابتدا این سازمان با گروهی از جوانان مذهبی فعال در نهضت آزادی برای سرنگونی رژیم پهلوی بنیان نهاده شد. سخن گفتن از نقش دین در مبارزه با دیکتاتوری وابسته‌ پهلوی، ارتباط با افراد مورد اعتماد مردم و حضور در برخی کانون‌های مبارزه مانند مسجد هدایت و... باعث همراهی برخی انقلابیون و کمک‌های بعضی بازاریان به آنها شد. اما به مرور، در کنار بهره‌گیری از کتب اسلامی به متون مارکسیستی روی آوردند و این مکتب را به نگاه توحیدی نزدیک دانستند!! اعتقاد این گروه به عدم تضاد بین اسلام و مارکسیسم، در واقع، نوعی تجدید نظر در اسلام و التقاط بین اسلام و مارکسیسم بود. با پذیرش اصول دیالکتیک و مباحث و رویکردهای مارکسیستی در  اقتصاد و تحلیل جامعه و البته طراحی آرم ترکیبی سازمان، که به داس و چکش منقّش شد، رگه‌های التقاط در آنها واضح شد. نکته‌ی مهم اینکه این رویکرد_التقاطی به مرور به ماجرای ارتداد منجر شد و بخش بیرون از زندان این سازمان در سال ۱۳۵۴ رسما با عبور از ایدئولوژی اسلامی به مارکسیسم گرایید: مهر ۱۳۵۴، با انتشار بیانیه هزار صفحه‌ای اعلام مواضع ایدئولوژیک، تغییر ایدئولوژی در سازمان، جنبه رسمی یافت و سازمان با مواضع ایدئولوژیک مارکسیستی اعلام موجودیت کرد. (احمدی، سازمان مجاهدین خلق ایران، ۱۴۳) و البته تغییر ایدئولوژی... به کشمکش‌های درون‌سازمانی و در مواردی به انشعاب منتهی شد. (کوشکی، تبار ترور، ۱۰۱–۱۰۲)

بنابراین دو انشعاب اصلی از سازمان مجاهدین، هر یک راه جداگانه‌ای در پیش گرفت. مارکسیست‌ها بیشتر توجه خود را معطوف به نفوذ در کارخانه‌ها، برپایی اعتصابات، ارتباط با فداییان خلق و… کردند و افراد دستگیرنشده مجاهدین مسلمان نیز در تهران و شهرستان‌ها، به‌طور پراکنده به فعالیت پرداختند.(نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج‌ساله ایران،۴۲۵–۴۲۶.)

نفاق به مثابه ایدئولوژی!

بسیاری از اعضای زندانی سازمان نیز تحت تأثیر فضای خارج از زندان، به اندیشه‌های مارکسیستی گرویدند؛ اما موسی_خیابانی و مسعود_رجوی که در آن مقطع رهبری سازمان در زندان را بر عهده داشتند، مصمم شدند با توجه به جایگاه مذهب و روحانیت در میان مردم و برای جلوگیری از تضعیف سازمان، مانع گسترش این خبر شوند و همچنان با تظاهر به اسلام از منابع مالی و انسانی نیروهای مذهبی، بهره ببرند و این را راه‌کاری برای حفظ تشکیلات و سازمان در آن شرایط می‌دانستند.(کوشکی، تبار ترور، ۱۱۳–۱۱۴)لذا «ایدئولوژی منافقین به قول خودشان، ایدئولوژی مارکسیستی بود و اعلان نمی‌کردند! تظاهر می‌کردند که اسلامی است. شاید بعضی از عوامشان و افراد سطح پایینشان واقعاً هم خیال می‌کردند که اسلامی هستند، لیکن آن کسی که آگاه بود، می‌دید که نیستند. این تسمیه به «منافقین» برای آنها، بهترین و مناسبترین تسمیه بود که آن روز در واقع از دل مردم برخواست و روی آنها ماند تا امروز.» ۱۳۷۷/۷/۲۶از این‌رو امام‌خمینی به همه گروه‌های سیاسی و روشنفکران سفارش کرد به‌صراحت و بدون ابهام، نهضت و تحرک خود را اسلامی و بر اساس قوانین قرآن کریم معرفی کنند و به روحانیت و توده ملت بپیوندند. (امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۶۲)

این واکنش امام، سازمان را در آستانه پیروزی انقلاب، بیش از پیش تضعیف کرد. شاخه‌ی التقاطی مجاهدین خلق پس از پیروزی انقلاب طی پیام دوازده ماده‌ای بر ایدئولوژی اسلامی سازمان و جدایی از گروه مارکسیستی، تأکید کرد و در واقع راهبران این سازمان سیاست دوگانه‌ای در پیش گرفتند؛ از یک سو تلاش کردند با استفاده از فرصت به دست‌آمده، به تربیت نیروی شبه‌نظامی بپردازند و از طرفی به انتشار نشریه «مجاهد» مبادرت ورزیدند. این سازمان همچنین به تجهیز نظامی و تبلیغاتی خود پرداخت و در صدد برآمد با مشارکت فعال در عرصه سیاسی، از امکانات قانونی برای نفوذ به سطوح بالای قدرت، بیشترین بهره را ببرد.پس از آنکه سازمان، مواضع اعتقادی خود را در قالب یک اطلاعیه و نامه‌ای به حضور امام‌خمینی اعلام کرد، نخستین دیدار رهبران سازمان با ایشان پس از پیروزی انقلاب در ششم اردیبهشت ۱۳۵۸ در قم صورت گرفت. (مؤسسه مطالعات، سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام، ۲/۴۰۸) امام خمینی(ره) در این دیدار، به نقل از خیابانی، به سران این گروه هشدار داد که در صورت حرکت در مسیری خارج از اسلام، علیه آنان موضع خواهد گرفت. (مؤسسه مطالعات، سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام، ۲/۴۱۱)

سازمان مجاهدین خلق همچنین در همه‌پرسی قانون اساسی در سال ۱۳۵۸، به علت اشکالاتی که بر آن وارد می‌دانست، شرکت نکرد و همین سبب شد تا رجوی که به قصد ریاست جمهوری کاندیدا شد، به دلیل رأی ندادن به قانون_اساسی، رد صلاحیت شود. او در انتخابات مجلس نیز توفیقی نیافت و همین شکست‌های پی‌درپی سبب شد تا این سازمانِ قدرت‌طلب برای دستیابی به قدرت به تبلیغات علیه نظام و اقدامات مسلحانه بپردازد.این فضاموجب شد امام‌_خمینی (ره) ضمن مشکل شمردن موضع‌گیری در برابر کسانی که در ظاهر، اعلام دوستی می‌کنند و در باطن، ضربه می‌زنند، خطر اسلام‌شناسان بیگانه از اسلام را گوشزد کند و تفسیر و برداشت آنان از قرآن را تفسیر به رأی بشمرد. (امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۱۴۲–۱۴۳)

دعوت امام از منافقین برای بازگشت به آغوش ملت

پس از درگیری‌های ۱۴ اسفند در دانشگاه و ۷ اردیبهشت سال ۶۰، امام‌خمینی در ۱۰ اردیبهشت از آنان خواست سلاح بر زمین گذاشته، به آغوش ملت برگردند. (امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۳۱)همچنین ایشان در سخنرانی چند روز بعد خود در ۲۱/۲/۱۳۶۰، با اشاره به اینکه اسلام دین رحمت و عدل است، آنان را به بازگشت به دامن اسلام و ملت تشویق کرد. ایشان خاطرنشان کرد که «اکنون در ایران احزاب انحرافی که مسلمان نیز نیستند وجود دارند اما چون بنای قیام مسلحانه ندارند آزاد هستند و نشریه نیز دارند، اما اینان در عین اظهار مظلومیت، تهدید به قیام مسلحانه می‌کنند.»امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۲–۳۴۳رهبر انقلاب نیز در این زمینه می‌فرمایند: «گروه منافقین آیه‌ی قرآن می‌خواندند، خطبه‌ی نهج‌البلاغه می‌خواندند، ادّعای دینداری می‌کردند، خودشان را از همه مسلمان‌تر و انقلابی‌تر می‌دانستند؛ آن وقت بمب‌گذاری می‌کردند و ناگهان یک خانواده، بزرگ و کوچک و بچه و صغیر و همه کس را به هنگام افطارِ ماه رمضان میکشتند! چرا؟ چون اعضای آن خانواده طرفدار امام و انقلاب بودند. ۱۳۷۵/۱۱/۱۲امام(ره) همچنین تفاهم با این گروه را تنها در صورت تحویل سلاح ممکن دانست و اعلام کرد به عنوان یک طلبه حاضر است در ده‌ها جلسه با آنان صحبت کند و اگر یک هزارم، احتمال دهد که از کارهای خود دست برمی‌دارند، خود به دیدار آنها خواهد رفت. ایشان از آنان خواست آنچه را که به غارت برده‌اند به بیت‌المال مسلمانان بازگردانند و اگر دلسوز ملت، کارگرها و دهقانان هستند بدانند شکست جمهوری اسلامی به معنای شکست مستضعفان سراسر جهان است. (امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۲–۳۴۳)

مبارزه مسلحانه منافقین علیه نظام جمهوری اسلامی

پس از تحولات سیاسی خاصی امام ‌خمینی(ره) در ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ بنی‌صدر را از فرماندهی نیروهای مسلح عزل کرد و عدم کفایت وی در دستور کار مجلس قرار گرفت. سازمان مجاهدین خلق در ۲۸/۳/۱۳۶۰، طی اطلاعیه‌ای به صورت رسمی، مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را اعلام و عصر ۳۰ خرداد، در تهران و چند شهر بزرگ، حرکت نظامی خود را با بستن خیابان‌ها و تظاهرات و درگیری آغاز کرد. پس از آن یک به یک به ترور مسئولین نظام پرداختند. در چنین وضعیتی مسعود رجوی به همراه ابوالحسن بنی‌صدر از ایران فرار کرده، در فرانسه علیه ملت ایران و نظام اسلامی به توطئه‌چینی پرداختند. امام خمینی(ره) و دلسوزان ملت نیز به تبیین چهره‌ی آنها پرداختند. در ادامه و در سال ۱۳۶۱ پس از آنکه در داخل ایران به دلیل آمادگی نیروهای نظامی و اطلاعاتی، کمترین تحرک برای نیروهای سازمان، طاقت‌فرسا و خطرآفرین شد، دستور خروج نیروها از کشور به عراق داده شد.سازمان مجاهدین خلق پس از خروج از ایران، برای جلب حمایت‌های بین‌المللی، به همکاری با دشمنان ایران و مشخصا همدستی با صدام در جنگ تحمیلی علیه ایران و خیانت به ملت ایران پرداخت.

سازمان در سال ۱۳۶۶ با تشکیل سازمانی نظامی با عنوان «ارتش آزادی‌بخش ملی» سلسله عملیاتی را در طول نوار مرزی ایران با حمایت ارتش عراق انجام داد که تلفات جانی و تسلیحاتی به ایران وارد کرد. نیروهای سازمان که به دلیل ایرانی‌بودن، توان عملیات_فریب را داشتند، به‌سرعت، به یگان ویژه با توانایی اختصاصی در ارتش عراق، تبدیل شدند: انتشار اسناد مربوط به مذاکرات سرّی رجوی و سازمان امنیت عراق، نقش سازمان در سرکوب مردم عراق و اجرای چندین عملیات ویژه، وابستگی نظامی و تجهیزاتی سازمان به رژیم عراق را نشان داد. (مؤسسه مطالعات، سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام، ۳/۲۰۳–۲۰۴ و ۲۱۸)

عملیات مرصاد

در پایان جنگ تحمیلی، سازمان مجاهدین خلق در نشستی مشترک با رژیم_بعث به این نتیجه‌ی توهمی رسید که اقدام به پذیرش قطعنامه، از سوی ایران، به منزله فروپاشی نظام است و با یک عملیات نظامی می‌توان حکومت جمهوری اسلامی را نابود کرد. این عملیات، فروغ جاویدان نامیده شد. بعدها مجموعه تلاش نیروهای سپاه، بسیج و هوانیروز برای مقابله با دشمن و آزادسازی شهرهای اسلام آباد و کرند، عملیات مرصاد نام گرفت.این آخرین عملیات رزمی جمهوری اسلامی ایران در جنگ تحمیلی هشت ساله بود، با این تفاوت که این‌بار نیروهای دشمن از جنس عراقی نبودند، بلکه ایرانیانی بودند که در قالب نیروهای شبه نظامی موسوم به ارتش آزادی بخش ملی، تحت رهبری منافقین، با حمایت دولت عراق به مرزهای ایران حمله کرده بودند. آنها با ستونی مشتمل از هزاران نفر و به پشتیبانی پدافند هوایی صدام و با شعار از مهران تا تهران از گردنه پاتاق عبور کرده و به سمت اسلام آباد غرب حرکت کردند و در این میان از هیچ جنایتی فروگذار نکردند. مسعود رجوی در آستانه این عملیات به نیروهای خود گفته بود هرجا پای بگذاریم، توده‌های مردم به ما خواهند پیوست و زندانیانی که آزاد می‌کنیم همیار ما برای پیروزی خواهند بود. شما احتیاجی ندارید که چیزی با خود حمل کنید. ما مثل ماهی در دریای جمعیت شنا خواهیم کرد. آنها هر چه بخواهید به شما خواهند داد. اما زمانی که منافقین به سمت کرمانشاه هجوم آوردند، با مقابله مردم بومی و نیروهای نظامی مواجه شده و نزدیک کارخانه قند اسلام آباد غرب متوقف شدند.

در پایان روز چهارم مرداد شهید صیاد شیرازی به عنوان فرمانده عملیات مرصاد خود را به کرمانشاه رساند و در بیمارستان امام حسین(علیه السلام) شهر کرمانشاه با فرماندهان ارتش و سپاه مستقر در منطقه شور جنگی تشکیل داد که در این نشست تصمیم بر این شد که فردای همان روز یعنی روز پنجم مرداد نیروهای زمینی، نیروی هوایی همدان و هوانیروز کرمانشاه با پشتیبانی سایر پایگاه‌های هوانیروز عملیات را اجرا کنند.در این عملیات در حالی که شهید صیاد شیرازی در حال هدایت نیروهای هوانیروز در داخل یک بالگرد بود، وقتی ستون منافقین به گردنه چهارزبر رسیدند، خلبانان به دستور شهید صیاد، منافقین را هدف قرار داده که در پی اجرای این دستور با توجه به شرایط سوق الجیشی منطقه و کوهستانی بودن آن ستون منافقین کاملا منهدم شد.

بدین‌ترتیب، منافقین روز جمعه ۷ مرداد ۱۳۶۷ پس ازهلاکت حدود ۲۰۰۰ تن از نیرو‌های منافقین و اسیر و مجروح شدن جمع زیاد دیگری از نیروهایشان، شکست خود را رسما پذیرفتند. در میان کشته شدگان و اسرا تعداد زیادی از کادر‌های سازمان و فرماندهان تیپ‌ها دیده می‌شدند. جریان سازمان منافقین پس از سقوط رژیم بعث صدام نیز در اختیار منافع آمریکا و اسرائیل قرار گرفتند و در سال‌های اخیر، به دلیل ضربات وارد آمده بر آنان از سوی جمهوری اسلامی و تمام تلاش خود را برای جاسوسی و خرابکاری و ایجاد اغتشاشات به کار بسته‌اند هرچند که با ضربات موثر امنیتی و نظامی، درگیری‌های و بحران‌های سنگین درون‌سازمانی و همچنین فقدان پایگاه و نقوذ مردمی در کشور به مردگانی متحرک تبدیل شده و در عرصه‌ی تحولات سیاسی ایران اسلامی کوچک‌ترین اثرگذاری‌ای ندارند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها