او که از برخورد نظامی، سیاسی و اقتصادی طرفی نبسته، بیشک دل به فرهنگکشی! خواهد بست یعنی به از خود تهی ساختن نسل جوان ما بیش از همیشه چشم خواهد دوخت و با ابزار و امکانات پرشمار به تولید دادهها، فیلمها و محتواهای ضدایرانی و ضدشیعی خواهد پرداخت؛ موجی که از پیش به جریان افتاده بود اینبار گسترده و هولناک بهسوی ما میتوفد. بر همین اساس تأثیرهای فرهنگی شکست اسرائیل را با حجتالاسلام دکتر سیدمهدی علیزاده موسوی، نماینده مقام معظم رهبری در باختر آسیا، عضو هیأت علمی دانشکده مذاهب اسلامی و استاد کلام اسلامی بررسی کردیم.
در بازه کنونی، مهمترین سخن، مقابله جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل و بررسی پیامدهای آن در جهان اسلام است.
به نظر میرسد ما نباید در اینباره خوشبین، تندرو یا بدبین باشیم. ازسویی سیلیزدن جمهوری اسلامی ایران به اسرائیلی که کسی جرأت رویارویی نظامی با او را نداشت، بهویژه که جهان عرب از اسرائیل نوپا دردهه۷۰ شکست خورد، بحثهایی را پیش آورد که در رسانهها منعکس شده است. اما نکتهای در باب بحث ایجابی قضیه عرض میشود و سپس به بحث سلبی این رویداد میپردازم. تأثیر و انعکاس این قضیه را در جهان اسلام میتوان با تأثیر فتوای حضرت امام راحل درباره سلمان رشدی مقایسه کرد. پیروزی انقلاب برخی را به مخالفت واداشت با این توجیه که ایران بهدنبال شیعهسازی و صدور انقلاب است. هنگامی که قضیه فتوای حضرت امام درباره سلمان رشدی و قرآن پیش آمد، نوعی همگرایی گسترده در جهان اسلام پدید آمد تا جایی که تلقیها زیر پرچم انقلاب اسلامی رفت و تاثیرگذاریاش آثاری داشت که هنوز مشاهده میشود آن هم در زمانی رخ داد که کسی جرأت نمیکرد فتوای قتل یک نویسنده مرتد را صادر کند اما امام راحل آن کار تأثیرگذار و ماندگار را انجام داد.
ویژگی یورش موشکی به پایگاه نوآتیم در عملیات وعدهصادق هم توانست جایگاه رهبرانه ایران را در رویارویی با رژیمصهیونیستی در جهان اسلام را احیا و تقویت کند و هماکنون هم شاهد هستیم که بعد از فرمان خونخواهی مهمان شهید اسماعیل هنیه، آنها میکوشند برای جلوگیری از شرایط رشد تأثیرات ایران سد و مانع ایجاد بکنند!
در این راستا بهنظرم دشمنان به این نتیجه رسیدهاند. همچنان که آن زمان چندان نتوانستند برای جلوگیری از عمق نفوذ استراتژی انقلاب اسلامی ایران در اقصی نقاط عالم اسلام کاری بکنند و ایران توانست تلقیها را تحت تأثیر قرار بدهد و رشد بکند. آنها در چند محور کوشیدند انقلاب اسلامی را در جهان اسلام و منطقه نارسا سازند؛ مثلاصهیونیستها سالهاست که تاکید میکنند، انقلاب اسلامی ایران پیگیرراهاندازی وتوسعه امپراتوری فارس است واین نگره رااسرائیلیهابارهادرمراکش ومصرمطرح ودنبال کردند.محور تبلیغی دیگر دشمنان همین سخن با تحلیلی دیگر بود، ایران بهدنبال ایجاد امپراتوری فارس است، اما با خوانش اسلامی و شیعی! بسیار تبلیغ کردند که این کار بهمراتب خطر بیشتری برای منطقه و جهان دارد. باید جلوی اسلام سیاسی را گرفت و متاسفانه حتی برخی رجال سیاسی کشورها هم به همین موضوع پرداختند و از آن سخن گفتند.
و محور سوم همان تفرقهگرایی باید باشد؟
محور سوم که بهخاطر تاثیر بسیار زیاد، اسرائیل بهشدت بر آن تمرکز دارد، این است که ایران بهدنبال ایجاد شکاف در عالم اسلام و بهخصوص میان اهل سنت و شیعه است. دلایلشان هم از جمله ساخت و انتشار کلیپهای تبلیغی بود با این محور که: نومسلمانها و شیعههایی ادعا میکردند که دیگر به شیعه پیوسته و مستبصر شدهاند! اما بهشدت به اهل سنت میتاختند و با تحقیر و توهین به آنها از نداشتن جایگاه و لزوم محوشان از سوی ایران و پیروی از شیعه سخن میراندند. این موارد را اتاق جنگ روانی اسرائیل بهشدت تقویت کرد و به این شعار دامن زدند که نفوذ ایران در منطقه و جهان اسلام باعث افزایش گرایش به شیعه میشود. این شعار را با عناوینی مانند نبض شیعی، هلال شیعی و غدر شیعی (در عربستان مطرح شد) پیش بردند با این تفسیر که با جایگاه پیشرفت ایران در ادامه چنین روندی به نابودی اهل سنت میانجامد که بهویژه با توجه به احساس حقارت فراگیر جهان عرب در دهه ۷۰ بهخاطر شکست آنها و جمال عبدالناصر از اسرائیل، چنین شعاری دامنه تقویت و نفوذ هم یافته بود. این مسأله مهم بود و هنوز هم دارد تقویت و تبلیغ میشود. بهویژه شعارهایی از کسانی که ادعا دارند شیعه شدهاند و ظاهرا با پرخاش به اهل سنت جماعت لعن میفرستند، به نظرم همه اینها از سوی اسرائیل تولید و تبلیغ میشود تا این فضای روانی را پابرجا و مستمر نگه دارد.
پس بهشدت باید در برابر این برنامههای دشمنانه بهدنبال همگرایی با جهان اسلام باشیم؟
باید هیاتهایی کارکشته و آگاه به مسائل را آماده کنیم با نخبگان و رهبران و موثران جهان اسلام وارد گفتوگو و ارتباطات همیشگی و پیوسته شویم بهویژه تا آگاه باشند و روشنگرانه دریابند ایران هرگز بهدنبال شیعهسازی و حذف اهل سنت جماعت نیست. نکته مهم دیگر، بحث ایجاد امپراتوری ایرانی است که به نظرم سخنان آقا به سپاه به همین نیز اشاره دارد که مواظب باشید خودستایی نکنیم و مغرور نشویم و هرگز فضایی ایجاد نشود که همسایگان ما تلقیکنند عرضه ندارند و ما بودیم که چنین و چنان کردیم. نکته دیگر این که مجمع تقریب باید فعالیتهایش را تقویت کند تا همین شکست اسرائیل که جایگاه ما را در جهان اسلام تقویت کرده خدایناکرده به گونهای پیش نرود که موجب عقبافتادگی ما از همگرایی شود و شرایطمان را تغییر دهد و به نقطه ضعفمان در این حوزه تبدیل نشود و باعث شکاف نگردد.
توجهمان را باید به ساحت فرهنگی هم با گونهای روزآمد (نه اداری و قطعنامهای و تبصرهای)، معطوف کنیم.
به نظرم مسائل فرهنگی در این حوزه از اهمیت بالایی برخوردار است. بهطور مثال موضوعی که در حاشیه ساخت سریالی مانند الحشاشین پیش آمده از چند افق قابل بررسی است. چنانچه ما با جریان اسماعیلیه موافق هم نباشیم، اما قائل به این هستیم که تحریف در تاریخ به مثابه خیانت به تاریخ است.وقتی از همان ابتدا برای نام سریال از عنوان حشاشین استفاده شده با این برداشت که آنها اهل مخدر و محرک بودهاند، نشان میدهد از همان نخست دارای زاویه و اهدافی هستند، زیرا قضاوت را به عهده مخاطبان نمیگذارند. از سوی دیگر دیدهایم برای صلاحالدین ایوبی هم فیلم ساختند و جایگاهش را با اغراق تقویت کردند. یا برای حسنین، عمر فاروق و معاویه نیز کارهایی ساختند که همه این کارهای شبهفرهنگی نشانگر حرکتی است که به ما هشدار میدهد باید مواظب تحریف تاریخ از هر جهت باشیم.
این مهم البته وظیفه اندیشمندان، مورخان و بزرگان علمی جهان اسلام است.
به عبارتی باید مکاتبهها و ارتباطاتمان را با گروههای اندیشهورز در سراسر جهان اسلام افزایش دهیم و درباره نقاط ضعف پژوهش کنیم. در فضاهای مجازی و نشریات علمی بهویژه رخنهگاهها را بازبشناسیم تا موجب تحریف تاریخ نشود و ضمن حقیقتنمایی، به حاشیههایی که دشمنان با ساخت فیلم و سریال ایجاد میکنند دامن نزنیم. البته ما چند تجربه موفق [اما گذرا یا اتفاقی] داشتهایم. مثلا یادم نمیرود سفری با علما به تاجیکستان داشتیم. یکباره جلسه خالی شد. پرسیدم و گفتند یکی از شبکهها در این ساعت، سریال «مختار» را پخش میکند. یا در بنگلادش شاهد استقبال زیادی از سریال مختار بودم یا سریال «امامعلی(ع)» نشان داد ما دارای ظرفیتهای لازم هستیم و اگر خوب از آنها بهره برداریم، میتوانیم در جهان اسلام تاثیرگذارتر باشیم.
اینهانشان میدهد ما چقدر توان و ظرفیت داریم و دامنه تاثیرگذاریمان بالاست، اما مشکلی که نمیگذارد به رسایی برسیم چیست؟
به نظرم دو مشکل وجود دارد. یکی مسألهیابی در جهان اسلام است که ما در این مهم بسیار ضعیفیم. باید مسائلی را بازبشناسیم که در جهان اسلام از آن منظرها ضعیف هستیم.با شناسایی این مسائل است که متفکران و اندیشگران میتوانند در فضای انتزاعی و بیرون از فشار و تحکم، به آن، دامنهها و ابعادش میپردازند.ازسوی دیگرمسأله سینمای ماست که به دنبال پسند مخاطب عام میرود و فیلمفارسی، زاده چنین روندی است؛ درحالیکه باید از سوی نهادهای فرهنگی به ساخت آثار فاخر و در راستای همگرایی جهان اسلام بها داده شود و بهعنوان پروژههای فرهنگی سودده(هرچند دیربازده) به آنها نگاه کرد. ولی با این فضای فعلی اگر بخواهیم ادامه بدهیم شک نکنید همین چند کار پراکنده هم که شده و کوششهایی که در این راستاست متاسفانه عملا به محاق میرود و همین چند فروغ پراکنده و گاهگداری را نیز نخواهیم داشت!
بازنگری سیاستهای فرهنگی در این بازه از ضروریات اولیه است.
دشمن بیگمان از غلبه نظامی نومید شده و چنین که پیش میرود در حوزه اقتصاد نیز بحران و تحریمی نمانده نبود که تحمیل نکرده باشد و عملا در این حوزه هم نتوانستند کاری کنند. بنابر این تنها راهی که برایشان مانده و باید با تاسف بسیار اعتراف کرد تا حدودی در آن موفق بودهاند مسأله فرهنگی است. مثلا زمانی برژنسکی به سیاستمدارانشان تاکید کرده بود بهجای هزینه در حوزههای اقتصادی و نظامی، بروید در بحث فرهنگی هزینه کنید تا ببینید چه ثمرات عالی و دستاوردهای زیادی خواهد داشت. نباید به دنبال تغییر نظام ایران باشید، زیرا با پروسه فرهنگی استحاله خواهند شد.
پس راهکار فرهنگی، تنها راهی است که برای نفوذ و هجمه دشمن مانده است؟
فرهنگ و جریانهایش مولفههای خودش را دارد در روند نفوذ فرهنگی است که قهرمانان و اسطورههای یک جامعه به محاق میروند و قهرمانان فیک (برساخته) و چهرههای جعلی جایگزینشان میشود، آموزههای دینی و آیینهای ملی به کنار گذاشته میشود و عقبافتاده و باورهای ایمانی، ارتجاعی تصور میشود. در انگلستان واسرائیل کوششها و فعالیتهای زیادی درباره فرهنگ و زبان فارسی میشود که آموزش پیشرفته زبان فارسی یکی از آنهاست. همه اینها نشانگر این است که یک جنگ نامتقارن فرهنگی همهجانبه جریان دارد، در حالی که جنگ نظامی به کشتار افراد میانجامد ودرهمین حد است. جنگ فرهنگی به قول مرحوم شریعتی افراد را الینه، یعنی از خودبیخود و بیگانه با خویشتن میسازد تا جایی که افراد رسما به نیروی دشمن تبدیل میشوند و نیازی به حضور بیگانه یا دشمن نیست.
کما اینکه در سوریه دیدیم که با فعالیت فرهنگی دشمن، مسلمانان یکدیگر را کشتند.
بله و از ۷۰ کشور جهان ۲۰۰ هزار تکفیری بهظاهر مسلمان را به سوریه آوردند و شما به این بیندیشید که در چنین فضایی دشمن بتواند با چندین هزار ایرانی با اندیشه غربی لشکری ترتیب بدهد و تصور کنید چه میشود و چه میتوانند انجام بدهند.ما نیاز داریم که اندیشکدههایی تشکیل بدهیم که کار موضوعی بکنند اما نباید مسائل را درهمان فضای انتزاع و افق کانسپت بررسی کنند و نگه بدارند، بلکه بایستی اندیشههاراناظر به میدان طرح بکنند وباطراحی یک نظامنامه مسائل مهم ومحوری،باید با اولویتبندی پیش بروند. تربیت هنرمندان متعهد و متدین یکی از آن راههاست؛ البته منظورم تعهد به ایران، دین، آیین و هنر است، نه ایدئولوژیگرایی. بالاخره میدانیم در فضای هنر و هنرمندان ما چه خبر است. خیلی بد است که هنرمندان جامعه اسلامی اینگونه باشند. چرا غافل شدیم و اینها را ندیدیم و دردشان را نفهمیدیم تا چنین شوند. چگونه ما موشکهایی میسازیم که حفاظتشدهترین منطقه جهان را هدف قرار میدهد اما در حوزه فرهنگ چنین دستی نداریم. به نظرم همانگونه که در حوزه جهاد مانند سلیمانیها فرماندهانی داشتیم، در فرهنگ نیز به رهبران و سالارها و پیشروهایی نیاز داریم مانند شهید آوینی و...
نهاد فرهنگی داریم؛ جهادگر فرهنگی نه
ما به هیچعنوان در میدان نظامی آسیبپذیر و قابل شکست نیستیم، یا آسیبپذیر از حیث سیاسی و اقتصادی نیستیم. به نظرم تنها «گزندجا»ی انقلاب اسلامی،جنبه فرهنگ و اخلاق است.جامعه ما بدترین شداید رادر جنگ تاب آورد، ولی چه شده با آن نارساییهای اقتصادی و... پر از بردباری و مدارا و گذشت و برادری نسبت به هم بودیم، اما الان رواداریمان کجا رفته، چرا چنین شدهایم، زیرا بحران اخلاق داریم و فقط مردم عادی دچار آن نیستند.همان کسی هم که چند میلیارد اختلاس میکند از خود ماست. ما نتوانستهایم او را درست پرورش بدهیم. دستگاه زیاد داریم که آنهاهم کارمند دارند اما جهادگر نداریم. نیاز داریم که اولویت دستگاههای فرهنگی دیگر فکر اجاره و حقوق و بن و....نباشد، بلکه این موارد اولویتهای آخرباشد.کسی که به کار فرهنگی میپردازد، نباید درگیر چنین سد و موانعی باشد. متاسفانه اینگونه نشده و اکنون با تاسف باید گفت مشکل ما دقیقا همینجاست و همین است.