خوب یا بد؟ چه کسی این را تعیین میکند؟
در اعمال بشر چه کسی متر برمیدارد و میگوید آن یکی از این موفقتر است.
چه کسی حق این را دارد که زندگیمان را همبزند و تصمیم بگیرد که ما نتیجهی خوبی گرفتهایم یا نه.
مثلا اگر بیشتر پول داشته باشیم موفقتریم یا اگر خانوادهمان کنار هم گرم و صمیمی زندگی کنند، اما آنچنان پولدار نباشیم، باختهایم؟!
اصلا چه کسی میتواند اینها را با هم مقایسه کند؟
چه کسی میگوید جوانی که لبریز از حس هیجان و آشوب است با ان مرد یا زن چهل سالهای که تا مغز استخوان در زندگی حل شده و بارها زمین خورده و برخواسته و حالا یک زندگی مستقل دارد نیاز یکسانی دارند که بتوانند مسیرشان را بر هم دیکته کنند؟
مثلا وقتی به کسی میگوییم موفق که بتوانیم حسابش را چک کنیم؟ بتوانیم میزان رضایت اطرافیانش را از حضور و فعالیتهایش بسنجیم؟ یا وقتی موفق صدایش میکنیم که اجتماع قبولش داشته باشد؟
معیار نیتجهی خوب چیست؟
اصلا مگر این نتیجهی خوب دست ماست؟ هزاران هزار داستان از آدمهایی وجود دارد که جان خود را در مسیر کشان کشان به سمت آن قلعهی رنگی خیالی که با متر و معیار دیگران میارزیده بردهاند، اما وقتی رسیدهاند خوشحال نشدهاند!
اگر فقط نتیجهی خوب مهم باشد پس ارزش تجربه کردن به چیست؟
کدام مسیر را باید برویم و یاد بگیریم.
از کجای زندگیمان لذت ببریم؟
وقتی ادمی همیشه بیشتر میخواهد، اصلا نقطهی پایانی هست که بتوان از آن لذت برد؟ جای حال خوب کجای مسیریاست که یک قدمش را دوست نداریم، اما مثلا قرار است با آن موفق شویم و نتیجهاش خوب باشد؟
اصلا مگر میشود مسیر بدی را بروی و آن را نخواهی و بعد از رسیدن راضی باشی!
نتیجهی خوب فقط آن نیست که دیگران راضی باشند یا بتوان آن را در واحدی جا داد و شمردش، نتیجهی خوب آن است که از مسیرش بیاموزی.
در مسیر درست باختنی وجود ندارد، حتی اگر نشود آنچه که باید، تو یک لحظه بیشتر زندگی کردهای.
در مسیر خود سختی کشیدن و نرسیدن یا حتی نتیجهی خوب نگرفتن بهتر از آن است که در زمین قصبی برای آرزوهایت نماز بخوانی!
گاهی مسیر خیلی مهمتر از نتیجهست…
فاطمه علیپور سالستانی از تهران
"دوست دارید فرایند بدی را طی کنید و در نهایت نتیجه خوبی را داشته باشید یا یک فرایند خوب همراه با نتیجه بد را تجربه کنید؟" این سوالی است که در یک جمع دوستانه از من سوال شد و مرا در اعماق تفکراتم فروبرد. مهم این است که دیدگاه شما نسبت به کلمهی بد چیست. اگر سختیهای مسیر رسیدن به هدف که سرشار از آموزش و تحربه است را بد میشمارید شایسته است که به این نکته هم توجه داشته باشید که پس از طی کردن این تجارب و آموزشهای سخت و دشوار میتوانید لذت شیرین رسیدن به یک اتفاق خوب را بچشید. لذتی که تعداد محدودی از افراد فرصت چشیدن آنرا پیدا کردند و سبب متفاوت بودن آنها در هر رشتهای که هستند با دیگران شده است. مثل: مرتضی سلطانی بنیانگذار هلدینگ زر و خالق برند زر ماکارون، فاطمه مقیمی موسس شرکت حمل و نقل بین المللی تیزرانان و ..... که کلمه بد را تجربه کردند تا به موفقیتی که امروز دارند برسند. از زنان و مردان موفق ایرانی که بگذریم بنا به آیات قرآن نیز بعد از هر سختی، آسانی است. خداوند در سوره انشراح آیات ۵ و ۶ میفرماید: فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا یعنی پس (بدان که) با هر سختى آسانى است. آرى، با هر دشوارى آسانى است. اصلا اگر قرار بود اتفاقی آسان رقم بخورد و کسی بدون تحمل سختی به نتیجه خوبی برسد همه انسانها به لذت موفقیت رسیده بودند. چیزی که اکنون وجود ندارد. پس برای رسیدن به نتیجه خوب از سختیهای آموزنده روزگار نباید ترسید.
مریم نقیان از اصفهان
انتخاب بین دو موضوع، در اکثر مواقع باعث در تنگنا قرار گرفتن میشود؛ پدر یا مادر، شب یا روز، برف یا باران؟
اینک ما به حیطهی انتخاب، میان مسیر و مقصد رسیدهایم، خوشی کدام یک دارای بها و ارزش بیشتری نسبت به دیگری است؟ و البته که از قدیمالایام گفتهاند نمیتوان خدا و خرما را با هم داشت.
پس فدا کردن کدام یک در گستردهی عقل و منطق، درستتر شمرده میشود؟
احتمالا سیاه کردن تقویم امروزهایمان به امید فردایی روشنتر و سپیدتر، پاسخ صحیح و درخور قانون و قاعده و حساب و کتابِ چرتکهای باشد؛ هنگامیکه سختی راه را بیهیچ سقف تحملی، تاب آورده؛ و روی گشایش نتیجهی نهایی قمار میکنیم.
اما وقتی صحبت از روح انسان، و احساسات و عواطف آمیخته در آن، به میان بیاید؛ معادله دارای مجهولهایی میشود که گزینه و پاسخ دیگری را نشان داده، و شرطبندی بر سر لحظههای درحال و امروز زندگیمان را، برای آیندهی نیامده بیمعنا و مفهوم میکند.
در دنیای ماشینی امروز، هیچ جای تعجب ندارد اگر خلقت انسان را نیز با یک ربات برنامهریزیشده اشتباه گرفته، از او انتظار نتایج مطلوب به قیمت تباهی نحوه و فرایند بهدستآمدنش وجود داشته باشد.
اما ما به کدام خیال، دنیای حقیقیمان را به حدس و گمان فروختهایم؟
روی دقیقههای نیامده، بر سر گرانبهاترین داراییمان، چون وقت، قماری به بهای عمر و زندگیمان کردهایم.
لحظات با هم بودنمان را بازیچهی هستی مقصدی نکنیم که به نیستی مسیرش دچارمان میکند.
در عوض اگر از راه آمدهی زندگیمان لذت کافی ببریم؛ حتی اگر به آماجآن نرسیم، اما کولهباری از خاطرات گرانبها به دوش خواهیم کشاند و هرگز از یاد نبرید که هدف به هرمیزان والایی، تحت هیچ شرایطی وسیله را توجیح نمیکند.
فاطمه مهرابی از تهران
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد