رئیس مرکز ارزشیابی وزارت آموزش و پرورش: 

ببینید | افزایش ۶۰ درصدی سهم سوابق تحصیلی در کنکور سال بعد

شش خاطره با یک بلیت

درسال۱۲۷۹ شمسی بعد از ورود دستگاه سینماتوگراف به ایران ، تاریخ متفاوتی برای مردم و سینمای ایران رقم خورد و پس از آن مجموعه‌ای از سرگرمی و مفاهیم انسانی و اجتماعی از راه سینما به مخاطبان منتقل شد. پس از انقلاب، سینما ابزاری برای انتقال دیپلماسی فرهنگی از کشورمان به دیگر کشورها بوده است.
کد خبر: ۱۴۷۲۲۳۳
نویسنده نسرین بختیاری - گروه فرهنگ و هنر 
 
راهبرد تعامل فرهنگی با کشورها از راه سینما، یکی از موثرترین ابزارهای تأثیرگذاری بر افکار عمومی است و سینمای ایران در این زمینه خوش‌درخشیده است. اصلا بسیاری از مردم دنیا ایران را با سینمایش می‌شناسند؛ سینمایی که باوجود فرازوفرودهای‌ بسیار، امروز در عرصه جهانی و داخلی حرف اول را می‌زند. سینمایی که بستری برای پرورش سینماگران بزرگ شد که بعدها بیش از پیش توانستند آوازه آن را در جهان مطرح کنند. امروز سینما با گذر از دوران کرونا، خوشبختانه به رونق خوبی از لحاظ فروش و مخاطب رسیده و اوضاع مطلوبی دارد؛ بنابراین، روز سینما بهانه‌ خوبی بود که با هنرمندان فعال این عرصه درباره چگونگی تجربه اولین مواجهه با سینما همکلام شویم که در ادامه از نظر می‌گذرانید.
   
اولین تجربه مواجهه‌ام با سینما در کودکی بود
ابراهیم وحید‌زاده، کارگردان قدیمی سینما درباره چگونگی آشنایی‌اش با جادوی سینما گفت: من پسر بزرگ خانواده بودم و پدرم در مشهد گلدوزی داشت و کنار او کار می‌کردم، وقتی می‌خواست خستگی کار را از تن بیرون کند، من را به‌طور تقریبی هرشب سینما می‌برد و در هفته حداقل پنج فیلم می‌دیدیم و به شکل هفتگی فیلم‌ها تغییر می‌کرد و دوباره این چرخه ادامه پیدا می‌کرد. این اولین تجربه مواجهه من با جادوی سینما بود و بعد کم‌کم که دبستان رفتم، با بچه‌های کوچه روزهای تعطیل چادر مادر را از این طرف به آن طرف دیوار متصل و بخشی از خانه را به صحنه نمایش تبدیل و بداهه اجرا می‌کردیم و چند نفر از رفقا هم تماشاچی ما بودند. این علاقه پیش آمد تا این‌که به سوم دبیرستان رسیدم. به پدرم اصرار کردم مرا به تهران بفرستد تا در هنرستان هنرپیشگی تحصیل کنم، او قبول نکرد و گفت شما هم باید ریاضی بخوانی. به دلیل این‌که حمایت پدرم را برای آمدن به تهران داشته باشم، ریاضی خواندم. برای کنکور معماری به دانشکده هنرهای زیبا رفتم و رد شدم. تلاش کردم کاری برای خودم انجام دهم و شنیدم عده‌ای آلمان می‌روند و با کارکردن پولدار می‌شوند. تصورم در آن زمان نسبت به برخورداری از صنعت سینما، آمریکا بود و فکر نمی‌کردم که در آلمان بتوانم کار سینما را انجام دهم. قبل از این موضوع اشاره کنم که نصرت کریمی فیلمی درباره نگارگری‌های شاهنامه ساخت و این موجب شوق و ذوقم شد که یک ایرانی چنین کاری را انجام داده است. بعد از آن یکی از دوستانم که در وزارت فرهنگ و هنر آن زمان کار تدوین فیلم انجام می‌داد به من از راه مجله آناهیتا اطلاع داد که نصرت کریمی به ایران آمده و در وزارتخانه کار می‌کند. من هم با شوق و ذوق رفتم او را ببینم و به من اطلاع داد دانشکده‌ای در ایران به نام هنرکده هنرهای دراماتیک در حال راه‌اندازی است و بعد از آن متوجه شدم دیگر نیازی به رفتن به آلمان ندارم. بنابراین، آنجا کنکور دادم و این کنکور برایم توأم با کابوس بود، چون هنرمندانی مانند رکن‌الدین خسروی، محمدعلی کشاورز و هوشنگ بهشتی همزمان با من آمدند که کنکور بدهند و احساس می‌کردم هیچ شانسی ندارم، اما قبول شدم و بعد سراغ مرحله شفاهی رفتم.  وحیدزاده در رابطه با خاطرات مختلفی که از سینما داشته یادآوری کرد: خاطره از سینما انواع مختلفی دارد، یکی مربوط به فیلم‌هایی است که دیدم و یکی هم پشت‌صحنه‌های سینمایی. بعضی از فیلم‌ها مثل «هشت‌و‌نیم» فلینی مرا خیلی تکان داده و اصلا عجیب‌وغریب بود. همچنین فیلم «اسرار گنج دره‌جنی» ابراهیم گلستان برایم خیلی‌خوب بود و به دلم چسبید. 
   
از ۸۰ درصد کارهایم در سینما راضی‌ام
هوشنگ توکلی بازیگر، کارگردان و مدیر فرهنگی درباره چگونگی آشنایی‌اش با سینما گفت: معمولا بزرگ خانواده که پدرم بود، برای ما برنامه‌های سینما رفتن هم می‌گذاشت و به‌عنوان مثال، ماهی یک‌بار، خانواده را به سینما می‌برد و اولین‌بار سینما را با یک فیلم مصری در پنج‌سالگی که دستم در دست پدر و مادرم بود، شناختم. بهترین فیلم‌های آن موقع از مصر می‌آمد و خیلی هم از آن استقبال می‌شد و گاهی با پدرم برای بلیت‌گرفتن مجبور بودیم در صف بایستیم. وقتی از سینما بیرون آمدم این دنیای جادویی نه‌فقط روی من، بلکه روی بسیاری از کسانی که فیلم‌ها را می‌دیدند، تأثیر می‌گذاشت. خاصیت هنر این است که احساس همذات پنداری طبیعی انسان را تحریک و او را به فردی خلاق تبدیل می‌کند.او ادامه داد:همیشه فکر می‌کردم امکان این وجود دارد اگر بزرگ شدم، این شوق را به هنر تبدیل کنم تا این‌که به‌تدریج به کمک معلمان توانستیم در این راه قدم برداریم. پدرم خیلی روی کتاب‌خوانی تأکید می‌کرد و در واقع نوعی فعالیت‌های ترکیبی از نظر فرهنگی_هنری برای مافراهم می‌شد و نقاشی می‌دیدیم و موسیقی گوش می‌کردیم. در ۱۵ سالگی معلم داشتم که باتوجه به انشاهای خوبم مرا راهنمایی کرد که استعداد خوبی دارم و اگر آن را دنبال کنم، به موفقیت می‌رسم. این مقدمات اولیه برای هدایت درستم بود.توکلی بااشاره به بارقه‌های شروع سینما درایران عنوان کرد: سینما در ایران بیشتر از راه هنرمندان و گویندگان رادیو آغاز شد، چون تنها وسیله ارتباطی مردم قبل از ورود سینما و تلویزیون به ایران بود. در مرحله بعد نیروهای دیگری وارد سینما شدند و بسیاری از فیلم‌هایی که آن زمان ساخته می‌شد، تحت‌تأثیر سینمای هند یا مصر بود و به طور طبیعی کارگردانان سعی می‌کردند داستان‌هایی را انتخاب کنند که متأثر از این داستان‌های موفق بود. در آن زمان سینمای آمریکا هم وارد ایران شده بود وسینمای دهه ۴۰ آمریکا خیلی روی فیلمسازان تأثیرگذاشت و به‌طور معمول هر چندسال یک‌بار یک فیلم شاخص می‌شد. در دهه ۴۰ مهم‌ترین فیلم «گنج‌قارون» سیامک یاسمی بود و یکی از فیلم‌های مؤثر دوران خودش بود. بعد از دیدن این فیلم با معلمم صحبت کردم و او گفت: «این همان جادوی سینماست.» بعد از گنج قارون، فیلم‌های ساموئل خاچیکیان هم از تأثیرگذارترین فیلم‌های دوران نوجوانی‌ام بود و سینمای اخلاقی و سالمی داشتند. این بازیگر با اشاره به این‌که همیشه دوست داشتم کارگردانی کنم، گفت: همیشه توان بهتری برای تولید یک اثر داشتم و اکثر کارهایم گزیده بود و حتما باید با آنها ارتباط برقرار می‌کردم و از ۸۰ درصد کارهایی که انجام دادم راضی‌ام. 
   
به‌یاد‌ماندنی‌ترین خاطره‌ام از سینما مربوط به «تاواریش» است
احمد نجفی، بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون به خبرنگار جام‌جم از چگونگی ورودش به عرصه سینما گفت:‌ ورودم به دنیای سینما به واسطه آشنایی‌ام با مسعود کیمیایی بود. به‌عنوان دستیار در فیلم «غزل» مشغول به کار شدم، اما حضورم به‌عنوان بازیگر برای بازی در نقش فردی اهل خرمشهر در فیلمی درباره جنگ‌زدگانی که در تهران مستقر بودند، از من دعوت به همکاری کردند و ورودم به دنیای بازیگری به این صورت بود.نجفی همچنین فرآیند تولید فیلم تاواریش رابه‌عنوان یکی ازعجیب‌ترین و به‌یاد‌ماندنی‌ترین خاطرات دوران سینمایی خود معرفی کرد و گفت: خاطره‌ای جالبی که از سینما دارم به فیلم تاواریش برمی‌گردد؛ فیلمی که مهدی فخیم‌زاده علاوه‌بر کارگردانی، بازیگرش بود. البته من هم علاوه‌بر بازیگری، تهیه‌کننده این فیلم بودم. تاواریش خارج از مرزهای ایران تولید شد و در شرایطی فیلم را تولید می‌کردیم که هیچ امکاناتی نبود و گروه تولید حتی به امکانات اولیه مثل آب هم دسترسی نداشتند، چون همزمان با سال اول فروپاشی شوروی ما این فیلم را می‌ساختیم و فقط اراده ما باعث شد این فیلم را بسازیم. این عجیب‌ترین کاری بود که در زندگی انجام دادم که در جایی که حتی سوخت هم نداشتیم و ۲۰ هزار لیتر سوخت را از ایران به محل فیلمبرداری می‌بردیم.  او در ادامه درباره آینده سینما و اولویت‌هایی که مدیران سینمایی باید به آن رسیدگی کنند، خاطرنشان کرد: اعتقاد دارم که باید سینما در عرصه‌های مختلف رو‌به‌جلو حرکت کند و مشخص شود ساختار سینمای ما چگونه است؟ ‌علاوه‌بر این، سینما وجه‌های مختلف دیگری نیز دارد که مهم‌ترین آنها وجه زیرساختی سینماست که شامل سالن‌های سینماست که جوابگوی تعداد فیلم‌های تولیدی در سینما نیستند و همیشه نابرابری‌ در زمان اکران فیلم‌ها پیش می‌آید. به بیانی دیگر، با بخشنامه نمی‌توان سینما را درست کرد؛ متاسفانه در سینما در بخش‌هایی زیاده‌روی می‌کنیم یا در جای دیگر شعاری عمل می‌کنیم و باید از افراط و تفریط دوری کنیم. همچنین باید به فرآیند ساختن فیلم‌ها دقت بیشتری شود، چون می‌بینیم فیلم‌های زیرزمینی، روی زمین ساخته می‌شوند که در جشنواره‌های خارجی به نمایش در می‌آیند که باعث توهین و تحقیر جامعه ایرانی و به‌خصوص جامعه فرهنگی ما می‌شود. 
   
هنوز شور و هیجان را در نسل جدید نسبت به سینما می‌بینم
بهرام دهقانی، تدوینگر باسابقه سینما درباره چگونگی درگیرشدن باهنرهفتم گفت:من بعد از دیپلم دررشته سینمامشغول به تحصیل شدم و علاقه‌مند بودم که این رشته را پیگیری کنم و گرایشم هم دردانشکده رشته تدوین بود واین همزمان با بعد ازسال۱۳۵۷ بود که سینما مدتی فعال نبود. اوایل دهه ۶۰ که کارهای فیلمسازی دوباره راه افتاد؛من هم مانند بسیاری از همکارانم در مشاغل مختلف در فیلم‌های مختلف فرصتی برای کار به دست آوردم و وارد این عرصه شدم.  تدوینگر فیلم «خیلی دور، خیلی نزدیک» ادامه داد: مجموعه‌ای از کار تدوین و تحصیل در این زمینه بخشی از این تجربه زیسته را تشکیل می‌دهد و واقعا جای این نیست که با جزئیات در رابطه با این مقوله صحبت کنیم. واقعیت این است که  درطول این سال‌ها تجربیاتی پیدا کرده‌ام که شامل تجربه‌های تلخ و شیرین است، اما تجربیات خوب بیشتری نسبت به تجربه‌های تلخ داشته‌ام. او در رابطه با این‌که چه توصیه‌ای به جوانانی که دوست دارند حرفه تدوین سینمایی را یاد بگیرند،  گفت: من همین رشته را در دانشگاه درس می‌دهم و با دانشجویان به شکل مستقیم برای آموزش و تجربه در ارتباطم و این ارتباط خیلی خوب و سازنده است. نکته جالب آن‌که بیش از نیم‌قرن از زمانی که دلم می‌خواست در سینما تحصیل کنم می‌گذرد؛ اما همچنان این شور و هیجان را در نسل جوان میان دختران و پسران می‌بینم. دهقانی در پایان درباره انتخاب ۲۱ شهریور به‌عنوان روز سینما یادآوری کرد: به نظرم این روز هیچ سنخیتی با هیچ اتفاقی که در تاریخ سینمای ایران افتاده باشد، ندارد و به نظرم دلیل دیگری پشت آن نیست. 
   
معلم و همکلاسی‌ام مرا عاشق سینما کرد
 پژمان بازغی، بازیگر سینما و تلویزیون درباره چگونگی ورود به سینما گفت: دوران کودکی من در منطقه جنگی، به دور از فامیل و اقوام و در دیار داغ بوشهر گذشت. بخشی از زندگی ما با شیطنت و فوتبال می‌گذشت و چون پدرم نظامی و به کتاب علاقه‌مند بود، ما هم ساعاتی را به مطالعه و کتاب‌خواندن می‌گذراندیم. در رمان‌هایی که می‌خواندم با قهرمان‌های داستان همذات‌پنداری می‌کردم و کم‌کم علاقه‌ام به بازیگری شکل گرفت. در سال‌های ۱۳۷۰ و ۱۳۷۱ که سال‌های پایانی دبیرستان را طی می‌کردم، دو ماجرا اتفاق افتاد که من را بیشتر به ادبیات و هنر علاقه‌مند کرد. اولین عامل دبیر ادبیا‌ت‌مان آقای شعاعی بود که به رحمت خدا رفته‌اند و برایشان آرزوی آرامش و آمرزش دارم و دومین عامل نیز همکلاسی‌ام بود که ایشان هم درجوانی از دنیا رفته‌‌اند؛ آقای امیر بدرطالعی که پدرشان،زنده‌یاد احمد بدرطالعی نیز ازبازیگران معروف تئاتر گیلان بوده وخانواده بدرطالعی درگیلان معروف هستند. امیر بدرطالعی همکلاسی ما بود و علاقه او به ادبیات و هنر بازیگری باعث شد ما هم کم‌کم جذب این هنر شویم و آن را دنبال کنیم.  حدود سال‌های ۱۳۷۰ انجمن سینمای جوان مرجع و محل رجوع علاقه‌مندان به بازیگری بود. البته بخش‌های نمایشی خیلی در شهرستان‌ها فعال نبود و متاسفانه در حال‌حاضر سینمای جوان در شهرستان‌ها مانند آن دوره فعال نیست. آن دوره در شهرستان‌ها جشنواره‌های منطقه‌ای برگزار می‌شد و زمینه‌ای برای فیلمسازی جوانان فراهم آمده بود. تمرکز کار‌ها مانند دوره حاضر بر پایتخت نبود و علاقه‌مندان می‌توانستند در شهرستان‌ها هم به علایق خودشان بپردازند و کار‌هایی را که مایل بودند، انجام دهند. او ادامه داد: فرهاد مهرانفر عزیز، کارگردان و نادر معصومی کسانی بودند که در آن سال‌ها پیش آنها شاگردی کردم و فراوان از آنها آموختم.  بازغی یادآوری کرد: در دوره ما ورود به سینما این‌قدر سهل و آسان نبود، باید تلاش می‌کردیم، زحمت می‌کشیدیم و رنج می‌بردیم تا بتوانیم خودمان را ثابت کنیم. در آن دوره منتقدان مانند امروز علاقه‌مند به حضور جوانان در سینما نبودند؛ باید می‌جنگیدیم، حرف می‌‌شنیدیم و سکوت می‌کردیم و چیز‌هایی را یاد می‌گرفتیم که امروز در سینما ایران اتفاق نمی‌افتد؛ چیز‌هایی مانند احترام به بزرگ‌تر، راه و روش کار در سینما و... از‌جمله اموری بود که ما آن را یاد می‌گرفتیم و در سینمای امروز ایران به بچه‌ها آموزش داده نمی‌شود. 
   
سینما یک معجزه است
مسعود سخاوت‌دوست که آهنگسازی بسیاری از فیلم‌ها از جمله «تمساح خونی» و «موقعیت مهدی» را به‌عهده داشته، گفت: باتوجه به این‌که تخصصم آهنگسازی بود، اما آهنگسازی برای آثار نمایشی، از راه تئاتر بود که وارد حوزه موسیقی شدم و نخستین آثارم مربوط به نمایش می‌شد و بلافاصله با پیشنهاد دوستانم که تازه از قزوین به تهران رفته بودند و کار سینمایی انجام می‌دادند، وارد آهنگسازی فیلم شدم. اولین کار سینمایی هم که انجام دادم در واقع یک اتود بود برای فیلمی که آهنگسازهای نام‌آشنایی جزو گزینه‌های آهنگسازی برای آن اثر بودند، اما همان اثری که من تولید کرده بودم روی فیلم قرار گرفت و باعث شد تا نام من به‌عنوان آهنگساز فیلم شناخته شود و نام آن فیلم «بدرود بغداد» بود.  سخاوت‌دوست بااشاره به این‌که فیلم موقعیت مهدی بیشترین تأثیر را روی او گذاشته، گفت: یکی از فیلم‌هایی که روی من بسیار تاثیر گذاشت،موقیعت مهدی،هادی حجازی‌فر است و آنچه در این فیلم برای من تاثیرگذاربودنشان دادن تمام زوایای احساسی یک انسان امروزی مانندعشق، خشم، شجاعت و...درفیلم بود.درواقع این فیلم مجموعه‌ای روان‌شناختی از تمام احساسات و عواطف بوده که نکته مهم آن این است که این آدم خیالی نیست، بلکه انسانی عادی بوده که به ابرانسان تبدیل شده است.  او درباره این‌که سینما برای او یادآور چیست تشریح کرد:سینما برایم یک معجزه دارد و هر فیلمی که برایم پخش می‌شود، انگار مرا از این جهان خارج می‌کند و وارد جهان دیگری می‌شوم و این معجزه سینما باعث می‌شود به تجربه متفاوتی دست پیدا کنم. در واقع سینما برایم امکان زیست دیگری را فراهم می‌کند و من با سینما زیست متفاوتی را تجربه می‌کنم. سینما مانند این است که به شما فرصتی چندباره برای زندگی در موقعیت‌های مختلف بدهند و به همین دلیل است که سینما یک معجزه است.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها