به چه اتهامی دستگیر شدی؟
قتل مسلحانه زوج پولداری با شلیک گلوله.
با آنها مشکل داشتی؟
نه، یک نفر دیگر مشکل داشت و ما را برای قتل اجیر کرد.
مگر چند نفر بودید؟
من، پسرم، شوهرخواهرم و یک نفر دیگر در قتل نقش داشتیم و بقیه در جعل سند.
انگیزهاش برای قتل چه بود؟
دنبال تصاحب دارایی آنها بود.مقتولان وضع مالی خوبی داشتند. خانههایشان بزرگ و درمنطقه بالای شهر بود. فرزندانشان هم خارج زندگی میکردند. پرهام، مردی که ما را برای قتل اجیر کرد، با آنها آشنا بود و میخواست تمام دارایی این زوج را تصاحب کند. یکی از ملکهای این زوج حدود هزار متر در شهرک غرب بود. آن موقع ۴۰۰ میلیارد میارزید که الان بیشتر هم شده است. یک خانه هم در شمال شهر داشتند.
چگونه با پرهام آشنا شدی؟
من و پسرم در اینستاگرام ادعا کرده بودیم که میتوانیم گواهینامه بگیریم. پرهام هم درخواست داد و گفت کار تمیز باشد، پول خوبی میدهد. خیلی راحت پول خرج میکرد. من و شوهرخواهرم هم چند روز قبل سکه عتیقهای پیدا کرده بودیم و پرهام قول داده بود آن را پنج میلیارد تومان بخرد. من، پسرم و شوهرخواهرم خام حرفها و پول خرجکردن او شده بودیم. او خیلی خوب روی افراد تاثیر میگذاشت. چند روز قبل از قتل برای گرفتن پول سکهها به تهران آمدیم اما او من را به سمت قتل کشاند.
سابقه داری؟
بله، یک بار به اتهام قتل دستگیر شدم اما رضایت گرفتم.
از روز قتل بگو.
ما به خانهای درشهرک غرب رفتیم. پرهام گفت چند مهمان خارجی دارد. قرار بود ابتدا از آنها پذیرایی کنیم. بعد گفت از مهمانان کینه دارد و میخواهد آنها را تهدید کند و پول بگیرد. بعد از نیمساعت پرهام دو اسلحه آورد. یکی را به من و دومی را به شوهرخواهرم داد. قرار بود ما با اسلحه فقط تهدید کنیم. چند دقیقه بعد پرهام دوباره سراغمان آمد و این بار گفت شما در دستشویی مخفی شوید. هر وقت اشاره کردم، بیرون بیایید و شلیک کنید. زن و مرد سالخوردهای آمدند و در راهپلههای زیرزمین بودند که پرهام فریاد زد شلیک. من از دستشویی بیرون آمدم و اول به سر خانم و بعد به سر آقا شلیک کردم.
چه شد قبول کردی مرتکب قتل شوی؟
قبلش قرص خورده بودم و در حال خودم نبودم. فکر میکنم تحت تاثیر آن قرصها مرتکب قتل شدم.
بعد از قتل چه کار کردید؟
شیشه کشیدیم. حالمان خوب نبود؛ پرهام گرفته بود. چند دقیقهای طول کشید تا به خودمان بیاییم. پرهام از خانه بیرون رفت و با چند کیسه بزرگ برگشت. کیسهها را کنار جسدها گذاشت و خواست آنها را داخل کیسه قرار دهیم. قبلش هم چند برگه آورد و اثرانگشت مقتولان را زیر آن زد. کارش که تمام شد، به چاهی در گوشه حیاط اشاره کرد و گفت جسدها را آنجا بیندازید و رویشان اسید بریزید تا اثری باقی نماند. دلم به حال مقتولان سوخت و از او خواستم اجازه دهد جنازهها را به بیرون شهر ببرم و خاک کنم که قبول کرد. همراه شوهرخواهرم و پسرم، جسدها را به سمت شهریار برده و آنجا دفن کردیم و اسلحهها را داخل رودخانهای انداخته و برگشتیم. پرهام غذا گرفته بود تا همسایهها فکر کنند آنجا مهمانی است اما کسی غذا نخورد.
پسرت چه نقشی در ماجرا داشت؟
در تمام مدت بیرون از خانه بود و نقشی در قتل نداشت.
پشیمان نیستی؟
من و پرهام مثل دو آدم بیشعور مرتکب قتل دو انسان باشخصیت شدیم. از اولیای دم میخواهم که من را حلال کنند. آن روز همهچیز در من تغییر کرده بود. هیچ اختیاری بر رفتارم نداشتم و فکر میکنم تحت تاثیر قرصهایی بودم که قبل از قتل خوردم.