قطعا میتوان متوجه فضای شوکهکننده لبریز از سکوت و سنگینی آن لحظات شد. جملهای که لرزهای عمیق بر پیکر صهیونها و همدستانشان انداخت و تنها یک ترجمه داشت: ما در حرکتیم... .نوشته پیشرو در قالب اشاراتی کوتاه به نکاتی چند از اقدامات نظام و رهبری در مقابله با طیطریق صهیونها و پشتیبانان غربی آنها سعی در تبیین معناشناختی این مقابله دارد و به بررسی تقابل میان شبهعلم صهیون و آموزههای نظام جمهوری اسلامی در خلال حوادث وقایع اخیر میپردازد.
مسیر تولید فلاسفه جعلی و شبهعلم صهیونها
همین چند سال پیش بود که مکاتب فکری سیاست جهانی حرف از مفاهیمی نوساخت و شاید به تعبیری بازتولیدشده به شکلی نوین همچون هژمونی جهانی میزدند وتنها عامل نقض آن را فاکتور دیجیتالیسم وهمهگیری دانش سایبری میدانستند، به گونهای که آمریکا بهعنوان «هژمونی تکقطبی» و جهان پس از دیجیتالیسم، به «جهان فراچندقطبی» تعبیر میشدند و در این تقسیمبندی تنها حرفی که از خاورمیانه زده میشد دکترین به معنای «فرمولایز کنترل کنش واکنشهای تعادل قدرت» در این ناحیه بود، به گونهای که در این چندوجهی محدود شما با آمریکا و قدرتهای نوظهور اقتصادی و نظامی همچون چین و رقبایی همچون فدراسیون روسیه و در مقابل مفهومی بهعنوان دانش افسارگسیختگی اقشار و تودههای فردمحور مبتنی بر دیجیتالیسم روبهرو بودید که به تبیین این معنا میپرداخت که در جهان چندقطبی افراد یا تودهها میتوانند از طریق دستیابی به دانش دیجیتال بر قدرت بلامنازع هژمونیهای جهانی تأثیر بگذارند یا حتی آنها را با خلل روبهرو کنند و همانطور که گفته شد در این میان اروپا بهعنوان خردهمعانی متحده در قالب «تشکل واحده» و خاورمیانه نیز بهعنوان ژئوپلیتیکی تدوینشده و تنها بخشی از تجارتهای سازماندهیشده غرب و هژمونیها معرفی میشد. فلسفهای تدوینی که کاملا مشابه با «شبهعلم» ایجادکردنهای دیگر صهیونها ابتدا در قالب تئوریهای برخاسته از جلسات محدود دانشگاهی و سپس مبدلشدن به مناظرات از پیش مدیریتشده ناحیهای و سپس راهیافتن به تزهای دکتری دانشجویان نشاندار و سپس جاافتادن تدریجی بهعنوان مبحثی در دیالکتیک کلاسیک یا حتی مبحثی نئوکلاسیک در فلسفه امروزی مطرح میشد. مسیری که صهیونها برای تبدیل تمام تئوریهای مندرآوردی خویش به شبهعلم در جهان امروز از آن بهره میبرند و اینطور است که دست به تاریخسازیهای جعلی در سلسلهمراتب علوم تحصیلی کلاسیک میزنند. مبحثی که از نظر اندیشکدههای امنیتی و اطلاعاتی نظام مقدس جمهوری اسلامی هیچگاه دور نمانده و در تمامی سالهای بهکارگیری توسط صهیونها بهطور مکرر مورد نظارت و پایش قرار گرفته است. اهمیت مورد نظر نگارنده از بیان این مطالب رسیدن به این مهم است که بخش مهمی از زیرساخت معنایی مورد مطالعه کارشناسان معتقد به علوم غربی از همین رهگذر مورد دستکاری مستقیم زمامداران صهیون قرار گرفته و یکی از اصلیترین مقاصد این دستکاری و تولیدات جعلی رسیدن به بنبستهای ساختگی براساس تقسیمبندیهای واحد و ایجاد «منطقی پیشساخته» و غیرقابلشکست در ذهن مخاطب محصل علوم است که به هیچوجه بیرون از «منطق ماتریکسگونه» این شبهعلم قابل پذیرش نیست، چراکه در جهانشناسی شبهعلم معناشناختی فرد محصل همچون ریاضیات اقلیدسی چنان محدود به خواص مواد خویش است که نمیتوان خارج از چارچوبها تبیین معنایی فراتر از مرزهای تعیینشده را برتافت. لذا اغلب محصلان عام این علوم که در جریان ورود به سلسلهمراتب تحصیل علوم کلاسیک به معنای نظام دانشگاهی وتحصیل عالیه قدم برمیدارند لاجرم دچار تشابهات ماتریکسگونه شده و قوای شناختی خویش را مخمور ساختهاند و در نتیجه «القای تئوریهای پیشساخته» در قالب منطقهای لایزال علمی از طرف صهیونها امری کاملا سهل و در دسترس شده است.
آموزههای نظام؛ فلسفهای برخلاف موج استبداد
چیزی که مهمتر جلوه میکند شکاف عمیق ایجادشده بین محصلان عام داخلی و خارجی و آموزههای تبیینی نظام حاکمه ایران اسلامی است، جایی که در تقابلی برخاسته از «بوطیقای فهم جهانشناسی نوین» فاصله بین افکار در حاشیههای منشعب از تحلیل دادهها به بیراهه کشیده میشود و حجم بالای رسانه در اختیار صهیون نیز توسط ایجاد «فضای زرد روانشناختی» و تکیه بر انتشار اتمسفر شبهعلم برخاسته از مسیر تولیدات جعلی بهعنوان منطق واحد و یگانه نیز به کمک جمع محصلانش میآید و به گونهای اتمسفری را ایجاد میکند که عوامالناس در نگاهی کلی خودش را در دوراهی انتخاب بین موجی قوی که مدعای علمیگرایی و منطق آزادی و تکثر را دارد در مقابل خیل معتقدین به آموزههای نظام اسلامی میبیند که صهیونیست در جهت تخریب همهجانبه این آموزهها از طریق ایجاد آشوبهای اجتماعی و سانسور حقایق از طریق ربوبیت رسانهای خویش سعی در نشاندن مهر دیکتاتوری بر آن را نیز دارد. چیزی همچون ایجاد اغتشاشات «زن زندگی، آزادی» و مرگ مهسا امینی که بسیاری از همین رهگذر طعمه دسیسهچینیها و یارگیریهای صهیونها شدند، جایی که تخلل فضاهای فکری و اغتشاش معنایی پیشآمده فضایی کاملا برهمریخته و شلوغ را به نمایش میگذارد که بازهم مخاطب عام را سردرگم کرده و او را از انتخاب درست باز میدارد. اما داستان جایی زیباتر میشود که به مفهوم دقیق آیه شریفه مکروا و مکرا... در عمل میرسیم، درست جایی که تمام بازوهای صهیون به کار افتاده و در ظاهر کار را بر معتقدین نظام سخت کرده است، توحش بیسابقهی صهیون در مقابل انفعال معنادار جهان و پشتیبانی به قول خودشان هژمونیها از آنها تماما دست به دست هم میدهد تا موقعیتی ساخته شود برای فهم تمامی اقشار از تمامی افکار در جهان بر مستحکم بودن بوطیقای نهفته در آموزههای نظام مقدس جمهوری اسلامی که حالا در عمل نقش تنها خط شکن در طول تمامی برگهای تاریخ بشر را برعهده دارد و بسان رعدی صاعقهبار تمامی یال و کوپال زقوم جهنم برساخته صهیون و غرب را میسوزاند، جایی که تمام جهان بدون هیچ گونه دستواره محکمی راهی جز تعظیم بر قدرت بلامنازع این آموزههای برآمده از مفهوم فرماندهی استراتژیک ندارد.
نماد فرماندهی استراتژیک جهان
جایی که کتابسازی، تولید شبهعلم، دستکاری علوم کلاسیک، فلسفهسازی، حقه رسانهای و حتی پشتیبانگیری کفار از یکدیگر هم به کارشان نمیآید و همانطور که خداوند در قرآن شریفش میفرماید یدا... فوق ایدیهم تمامی برساختههای فرعونیان زمان را به لحظهای بیاثر و تباه میسازد، جایی که اذعان بیسابقه جهان بر قدرت رهبری ایران بیش از پیش ترجیح نگارنده به اشاره کردن به چند نکته اساسی را برمیانگیزد. اول آنکه از ابتدای هجوم بیسابقه متوحشانه صهیونها که با دست برتر رسانه دجال آخرالزمان همراه بود، ایران اسلامی براساس اصل محرمانه بودن و عدم دخالت رسانه در «لینک امنیت» و استراتژیهای رزمی همچنان به تدوین مواضع مستقیم خویش علیه این اقدامات بهطور عملی پرداخت که بهرهگیری تمام خط جبهه مقاومت در جهان از تدابیر رهبری نظام کاملا واضح و مبرهن بر همگان بود تا جایی که در طوفانالاقصی رهبری همچون وعده خداوند در قرآن اولین ضربه را بر پیکره صهیونها وارد ساخت که در ادامه همانگونه که انتظار میرفت آنها در مقابل به خرابکاریها و عملیات گسترده نظامی علیه جبهه مقاومت از طریق پشتیبانی بیتردید غرب به مخاصمه ادامه دادند و در وعده دوم منطبق بر کلاما... در وعده صادق برای اولین بار در تاریخ جهان نوین، ایران اسلامی به رهبری فرماندهی کل قوا مدظله العالی خاکهای اشغالی را به لرزهای بیسابقه درآورد که در تقابل، صهیونها قافیه را تنگ دیده و ناچار با دستاندازی به سانسورهای رسانهای تخریبات این عملیات بیسابقه را پی گرفته و راهاندازی موجهای تخریب و تحقیر را در دستور کار قرار دادند که در تکمله اقدامات شنیع خود دست به خدعه قدیمی خویش یعنی حذف و ترور زده و با ترور فرد به فرد جبهه مقاومت سعی در اثبات قدرت کردند که اینجا نقطه عطفی دیگر برای نظام مهیا شد که با تدبیر بیبدیل رهبری ورق برگشت و بار دیگر خاکهای اشغالی چنان به لرزه و آتش گرفتار شد که گویی خورشید به دست پارسیان از غرب طلوع کرد، جایی که توانایی اقدام مستحکم و مستقل ایران اسلامی تمام معادلات را چنان برهم زد که جهان ناچارا رفتار اصلاح شدهای از خود بروز داد، جایی که چنان آب و خاک صهیون به هم آمیخته شد که سخنگوی ارتش ننگینشان حتی توان تسلط بر گفتار و زبان بدنش را هم نداشت و با لحنی مضطرب و مستاصل و زبان بدنی کاملا گویای بر آشفتگی و بیقراری سعی داشت تهدیدآمیز سخن بگوید و حتی نوشته جلویش را هم نمیتوانست درست فهم کند و بخواند. جایی که دروغپردازان فارسی زبان رسانه دجال صهیون در حالی که سعی داشتند جلوی دوربین باز هم سانسور کنند و بگویند که اتفاقی نیفتاده در حین ضبط زنده پا به فرار گذاشتند و فرار را بر قرار ترجیح دادند، جایی که آمریکا هم انگشتبه دهان مانده بود و دیگر نمیدانست دقیقا چه باید کرد، کافی بود سری به تصاویر ضبط شده انفجارها بزنید آن وقت میتوانستید حجم گسترده آتش دهشتباری را که جمله «ما در حرکت هستیم» انذارش را میداد ببینید و حس کنید، جایی که صهیونهای گوش دراز خواستند تهدید به حذف رهبری کنند و ایشان در نمایشی بیسابقه از قدرت و تسلطشان بر معادلات خویشتنشان با اعلام قبلی در میان خیل عشاق با تکیه بر سلاح اصول و مواضع را بر جهانیان روشن ساختند و همانهایی که ادعا داشتند ما میدانیم و نفوذ کردهایم و میتوانیم، لانه موش را به جان خریدند و خزیدند تا بیصدا خفه شوند و از «جریان نفوذ» هم آبی برایشان گرم نشد.
شخصیت کاریزماتیک برهم زننده نظم ماتریکس گونه جهان نوین
کافی است فارغ از بار معنایی ادبی این کلمات نگاهی درست و واقعگرایانه به محتوای نکات گفته شده داشته باشیم تا متوجه شویم منظور نظر نگارنده نه مدحی در ثنای نظام و رهبری بلکه تلاشی در جهت روشن ساختن زیربنای مطرح بودن رهبری بهعنوان نماد فرماندهی استراتژیک جهان و اولین شخصیت کاریزماتیک برهم زننده نظم ماتریکس گونه جهان نوین است، فهمی که در تاریخ جهان کنونی بیسابقه و از نظر «جریانشناسی» حائز اهمیتی بیسابقه است، شاید جالب باشد که بدانید یکی از اصلیترین مفاهیم بنبست یافته «فلسفه انتقادی» بر نظم پیش ساخته که «ژاک دریدا» از آن بهعنوان ضدجهانی شدن یاد میکند، در گرو همین جریانشناسی و همین برآمدن شخصیتی کاریزماتیک در قامت مفهوم دیگری است، یعنی دقیقا جایی که فلسفه انتقادی این شخصیت و این جریان را نامنطبق بر رئالیسم جهان کنونی میداندولاجرم دست از پافشاری بر آن بهعنوان راهکاری برای برونرفت از بنبست جهانی شدن بر میدارد و در دل یکی از مهمترین یورشهای تاریخ جهان کشوری که حتی نامی از آن در تقسیمبندیهای غربی نیست چنان خودنمایی میکند که کل مطالعات فلسفه جهان نوین را به بازنگری وا میدارد، امری که فارغ از نگاههای هیجانی و سطحی امروزبه این مساله پرده ازجهانی شگرف وپیچیده در دل این اقدامات نظام مقدس برمیدارد، از اولین باری که رهبری از جمله دقت کنید که در کدام سمت این ماجرا ایستادهاید استفاده کردند،خیلی نمیگذرد وحالا شاید بهتر بتوانید مفهوم زیرین آن اهمیت تاریخیای که رهبری بدان اشاره داشتند را بدانید و درک کنید، نکتهای که بیش از پیش به نگرش فیلسوفانه و عمیق ایشان به حوادث اشاره دارد و مواضع تدوینی ایشان را تا مرحله آموزههای نماینده یک تفکرانتقادی و مقاومتی بالا میبرد وهمانگونه که بسیاری درجهان ایشان را میشناسند حضرتش را لایق لقب ولی امر مسلمین جهان میسازد.