این عملیات که از همان روزهای اول پس از عملیات وعده صادق ۲ با ایجاد یک فضای پُرحجم و گسترده تبلیغاتی ــ روانی از سوی مقامات و رسانههای غربی ــ صهیونیستی بسترسازی رسانهای شده بود، در نهایت با کمترین میزان اثرگذاری و موفقیت در عرصه عملیات نظامی، عملا نتوانست چنانچه ادعا کرده بود، اهداف اعلامی خود را محقق سازد.
در این خصوص ذکر چند نکته حائز اهمیت است:
اول؛ رژیمصهیونیستی با دو هدف عمده «خروج از فشار روانی ایجادشده پس از خسارات سنگین متحملشده در جریان عملیات وعده صادق ۲» و «ارسال پیام به ایران مبنی بر وجود اراده برای مواجهه مستقیم»، اقدام به انجام این عملیات کرد.
دوم؛ این عملیات چنانچه در فضای عملیات روانی هفتههای اخیر صهیونیستها ادعا شده بود، ابعاد گسترده و توان لازم برای وارد کردن ضربات کاری به اهداف از پیش تعیینشده را نداشت که منطقا میتواند دستکم سه دلیل داشته باشد؛ اولا ناتوانی در انجام عملیات نظامی در عمق خاک ایران، ثانیا مؤثربودن اقدامات دیپلماتیک مقامات کشورمان بهویژه وزیر امور خارجه در ابلاغ هشدارهای لازم به حامیان غربی و منطقهای رژیمصهیونیستی در خصوص تبعات هرگونه همکاری با صهیونیستها در انجام شرارت علیه ایران و ثالثا فشار حامیان غربی ــ عربی صهیونیستها مبنی بر انجام عملیات کنترلشده علیه ایران بهدلیل ترس زیاد از واکنش مجدد تهران.
سوم؛ دقیقا بهدلیل آنچه در مورد دوم ذکر شد، دولت نتانیاهو به سفارش اتاقهای فکر همسو با خود اساس کار و توان خود را بیشتر مصروف انجام عملیات رسانهای و روانی کرد تا اقدام حداقلی خود را بهعنوان عملیاتی بس بزرگ و تأثیرگذار به خورد افکار عمومی داخلی، منطقهای، بینالمللی و مشخصا مردم ایران بدهد تا از این رهگذر با هراسافکنی در دل جبهه مقاومت به زعم خود بتواند ایران را از ادامه آنچه در وعده صادق ۲ رقم خورد، بازدارد. در همین راستا، ماشین رسانهای نظام سلطه تمام ظرفیت خود را، هم در مقطع پیش از عملیات و هم در حین و پس از آن به کار گرفت تا این گزاره را به افکار عمومی القا کند که برتری در این معرکه با تلآویو است و تهران چیزی برای رو کردن در چنته ندارد.
چهارم؛ برخلاف انتشار برخی مواضع بعضا متناقض از سوی مقامات کشورهای غربی بهویژه آمریکا مبنی بر تلاش برای مدیریت نتانیاهو، آنچه براساس همه شواهد و قرائن مسجل است، اینکه آمریکاییها عملا در وسط میدان و صحنهگردان اصلی این بازی هستند و به بیان دقیقتر فرماندهی اصلی این اقدام، همانند آنچه طی ۱۳ ماه گذشته در منطقه رقم خورده با محوریت آنها صورت پذیرفته است. حضور میدانی «آنتونی بلینکن» در تلآویو و مشارکت مستقیم نیروهای پشتیبانی سنتکام از ارتش اسرائیل در کنار تمام حمایتهای اطلاعاتی، تسلیحاتی، مالی و لجستیکی آمریکاییها از دولت غاصب و جنایتکار صهیونیستی شاهدی بر این مدعاست.
در پایان باید بر این نکته تاکید کرد که اتفاقات در حال وقوع در غرب آسیا بدون شک ریشه در نگاه و رویکرد کاخ سفید در این خصوص دارد و هرگونه تصور در خصوص اینکه میتوان میان نگاه تلآویو و واشنگتن در این رابطه تفاوت قائل شد، اشتباهی راهبردی است، بنابراین مستاجران کاخ سفید باید بدانند که تبعات این اقدامات، مستقیما متوجه آنها و منافعشان در منطقه نیز خواهد بود.