باوجود این، آمریکاییها سعی دارند با گرفتن ژست دیپلماسی و صلحباوری، در ظاهر میان خود و جنایات صهیونیستها فاصله بیندازند. ژست صلحگرایی آمریکاییها درحالیاست که واشنگتن بعد از عملیات هفتم اکتبر تاکنون، یکی از اصلیترین موانع بر سر راه حصول آتشبس بوده است و عملا اجازه نداده تنش در منطقه فروکش کند. با توجه به نفوذ سیاسی آمریکا بر اسرائیل، طبیعتا تنها نیرویی که میتواند جلوی ماشین کشتار صهیونیستها در منطقه را بگیرد، تنها و تنها آمریکاست. واشنگتن اما از ایفای این نقش استنکاف میورزد، چون صهیونیستها به مثابه «نازیهای عصر»، در اصل یگانه پیشبرنده کلانپروژه استعمار درجغرافیای منطقه ما تحت عنوان «خاورمیانه جدید» هستند. پیشبرد اهداف استعمار توسط تلآویو موجب میشود تا آمریکا و متحدان اروپایی آن، درصدد تسلیح رژیم صهیونیستی به عالیترین و پیشرفتهترین ادوات نظامی باشند تا بدین شیوه، امنیت رژیم در برابر اقتدار جبهه مقاومت، بهطور حداکثری تامین شود. هرچند معادلات جنگ تاکنون نشان داده که تلآویو در تامین امنیت خود عاجز است و نمیتواند در برابر راهبرد «هزار خنجر» رزمندگان اسلام، تاب بیاورد. بنابر آنچه ذکر شد، میتوان در بطن و متن تمام تجاوزها و جنایات صهیونیستها، بهشکلی، دست هدایتگری آمریکاییها را مشاهده کرد. برای نمونه صهیونیستها در جریان حمله به مقر فرماندهان ارشد حزبا... که به شهادت سید مقاومت، سیدحسن نصرا... انجامید، از بمبهای سنگرشکن چندین تنی ساخت آمریکا بهره جستند.
دو روی یک سکه
باوجود این وهمانطورکه اشاره شد، آمریکاییها علاوه برجنگطلبی وتحریک رژیمصهیونی به تجاوزبیشتر علیه تمامیتارضی کشورهای منطقه، ژست صلحطلبی دارند و میکوشند خود را نیروی هوادار دیپلماسی و آتشبس نشان دهند. این ژست، آشکارا، مزورانه است و نشانهای از صداقت ندارد. درواقع آمریکاییها با دم زدن از لزوم مذاکره، بهدنبال فریب افکارعمومی جهانی از یکسو و خریدن زمان برای تقویت جنایات صهیونیستها، از سوی دیگرهستند. یکی ازشاهد مثالهای این نوع از تزویر غربیها، ناظر به برهه زمانی بعد از ترور شهید هنیه است.سران آمریکا وایضا سران اروپا، در ازای پاسخندادن ایران به ترور شهید هنیه، وعده آتشبس داده بودند اما آنها با فرصت آتشبس، به جنایات بیشتر ازجمله ترور سید مقاومت و سایر کادر هدایت حزبا...، دست زدند.بازی دوگانه آمریکاییها، یعنی تجهیز همهجانبه اسرائیل (آفندی و پدافندی) برای جنگافروزی بیشتر در منطقه، در عین گرفتن ژست صلحطلبی، اخیرا در مواضع علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر معظم انقلاب اسلامی بازتاب داشت. ولایتی در گفتوگو با روزنامه انگلیسی فایننشال تایمز، درباره این سؤال که آیا آمریکا پیشنهادی برای کاهش تنش به ایران داده است، اظهار کرد: «آمریکا در چند میدان ایفای نقش میکند. یکی اینکه رژیم صهیونیستی را تا دندان مسلح و در مجامع بینالمللی از آنها حمایت کرده وهیچ اقدام جدی در جهت جلوگیری ازجنایات این رژیم کودککش انجام نمیدهد. از سوی دیگر مامورین رسمی آنها همان که مطلوب اسرائیل باشد رابیان میکنند وبعد افراد کناررفته وبازنشسته و دلالها ولابیگران منطقهای را فعال میکنند ومدعی هستندکه میخواهند جلوی افزایش تنش را بگیرند و ما باوری به حسننیت آمریکا نداریم، لذا حمایت مستقیم و بیچونوچرا ازاسرائیل ازسویی و دعوت به آرامش توسط دلالان آنها از سوی دیگر دو روی یک سکه است.»
دگرگونی خطای محاسباتی با ضربات غیرقابل محاسبه
با توجه به آنچه آمد وخاصه حسب مواضع ولایتی، میتوان نتیجه گرفت که تنهاراه مواجهه با بحران منطقه،درپیشگرفتن راهبرد عزتآفرین مقاومت است. این راهبرد البته نیازمند هوشیاری، تدارک لوازم مناسب و صدالبته پرهیز از اقدامات هیجانی با دامنه تاثیرگذاری محدود است. اگرقراراست خطای محاسباتی دشمنان درباره توانمندی ملت ایران،و متعاقبا توانمندی مقاومت اسلامی، بهکلی دچار تغییر و دگرگونی شود، باید ضربات وارده به پیکر کریه صهیونیستها نیز دقیق و ورای محاسبات معمول باشد.این تنها راه برای مقابله با بازی دوگانه آمریکاییهاست که از یکسو، سازوبرگ صهیونیستها را به ابزارهای کشتارجمعی مافوق مدرن میآرایند، و از سوی دیگر دم از مذاکره میزنند. به بیان دیگر، اگر قرار بر مذاکره هم باشد، باید در دل این مذاکره، حق پنهانی و بالقوه صهیونیستها در تجاوزگری مجدد از بین برود. این سنخ مذاکره محقق نمیشود مگر بهوسیله آنچه ذکرش رفت؛ ضربات غیرقابلمحاسبه به صهیونیستها و واداشتن آنها به درک عمق واقعیات.