رقابت ترامپ و هریس در سال ۲۰۲۴گویی یکی از پرمناقشهترین رقابتهای ریاستجمهوری در تاریخ آمریکاست و پای این مناقشه به سینما و انتشارات ادبی نیز باز شده است. عدهای با همراهی برخی افراد از کمپین ۲۰۱۶ ترامپ با جذب سرمایهی کور از سوی برخی از دوستان و حامیان مالی کمپین او در سالهای گذشته، اثری را در باب ترامپ جوان روی پرده میبرند که مخاطب شاید تا پیش از این همه آن اتهامات فعلی او را یکجا جمع ندیده است. از آنسو کتابی در باب کامالا هریس چاپ میشود و بهفروش بالا میرسد که عملا صفحات خالی است. این یعنی اوج تنش اما «علی عباسی» در میان این مناقشه کجای کار است؟ او پس از این که بسیاری از فیلمسازان این پروژه را قبول نکردند و حتی نزدیک آن هم نشدند، گویی آن را بهترین فرصت برای خود درجهت نزدیکی بیشتر به هالیوود و سینمای تجاری قلمداد کرد.
روایت فیلم مبتنی بر دو دهه از زندگی ترامپ است؛ از همهمه ماجرای واترگیت تا زمانی که برج ترامپ در نیویورک افتتاح میشود. این فیلم براساس گفتهها و شهادتهای همسر اول ترامپ، نزدیکان او و روابط نزدیک ترامپ با مرشد یا وکیل ارشدش، روی کوهن، بوده است. اگر روایت را به دو بخش تقسیم کنیم، باید گفت بخش اول با تکیه بر انتخاب خوب بازیگران، بازیگردانی خوب کارگردان، و در نهایت نشستن کاراکترها روی بازیگران اوج فیلم است. مخاطب در این بخش با دونالد ترامپ جوانی مواجه میشود که در دنیای گرگهای والاستریت بهدنبال احیای نام خانوادگی و در نهایت شهرت خود است. کارگردان در بخش ابتدایی تناقضی موجز و زیبا را بین دنیای برادر ترامپ و خود او ایجاد میکند و داستان را براساس همین تناقض برنده یا بازنده، قاتل یا قربانی و هر تناقضی شبیه این پیش میبرد. استفاده کارگردان از تصاویر مستند دههی ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ در اتاق تدوین و حلکردن روایت درون این قابها باعث گیرایی بیشتر این بخش شده است.
اما در بخش دوم او علیرغم اینکه کنه روایت را بهصورتی قابل قبول در اختیار مخاطب قرار میدهد اما برای لحظاتی چند در دام دموکراتها میافتد. در این بخش فیلم سعی دارد از ترامپ و ذهناش فرنکنشتاین نسل جدید سرمایهداری را بیرون بکشد. عباسی روی دغدغههای شخصی ترامپ و تلاش برای دیدهشدن او مانور میدهد؛ از مقایسه ظاهریاش با همسر تا اضطراب از شکم برآمده و موهایی که در اثر مصرف آمفتامین و قرصهای لاغری درحال ریختن هستند. شاید اگر کارگردان این نقطه از روایت خود را عملا تبدیل به یک دلهره جسمی میکرد و از آن استناد به رخدادهای حقیقی پر از شائبه دست بر میداشت، بخش دوم اینگونه دچار نوعی تعجیل و ضربآهنگ بالا و نامتناسب با کل روایت نمیشد اما باید بپذیریم که عباسی صرفا انتخاب شده، چون گزینههای دیگر این اثر را رد کردهاند و این در هالیوود یعنی کشتهشدن قریحه.
فیلم «کارآموز» اثری متوسط و قابل اعتناست. این اثر در بدترین زمان ممکن و شاید تحت فشار جناح رقیب، ترامپ جوان را بهتصویر میکشد. اینکه تماشای این فیلم روی رأیدهنده جوان آمریکایی چه تأثیری دارد، همان نکتهای است که جناح رقیب سعی دارد از آن بهره ببرد و از تکههای این فیلم برای استناد تصویری به برخی ادعاهایاش استفاده کند؛ روایتی که بخش دوم آن نه برای سینما، بلکه برای همین مقاصد سیاسی ساخته شد.