همذات‌پنداری جوانان با قهرمان ملی

شهید سردارقاسم سلیمانی از شخصیت‌های برجسته‌ای است که با وجود عمر نسبتا کوتاهش، تأثیر بزرگ و باکیفیتی در تاریخ معاصر ایران دارد. زندگی این قهرمان ملی آن‌چنان پر‌فراز‌و‌فرود است که هر بخش از آن قابلیت تبدیل‌شدن به سوژه‌ای برای آثار نمایشی را دارد. شاید به همین‌دلیل، در آستانه ششمین‌سالگرد شهادتش، نخستین مستند پرتره وی، به کارگردانی امیر عسکری تولید شده است.
شهید سردارقاسم سلیمانی از شخصیت‌های برجسته‌ای است که با وجود عمر نسبتا کوتاهش، تأثیر بزرگ و باکیفیتی در تاریخ معاصر ایران دارد. زندگی این قهرمان ملی آن‌چنان پر‌فراز‌و‌فرود است که هر بخش از آن قابلیت تبدیل‌شدن به سوژه‌ای برای آثار نمایشی را دارد. شاید به همین‌دلیل، در آستانه ششمین‌سالگرد شهادتش، نخستین مستند پرتره وی، به کارگردانی امیر عسکری تولید شده است.
کد خبر: ۱۴۸۷۹۷۴
نویسنده امیرحسین حیدری - گروه فرهنگ و هنر
 
امیر عسکری، کارگردان جوان کرمانی که سال گذشته مستند «عیدوک» را با محوریت حضور حاج قاسم در صحنه مقابله با اشرار شرق کشور ساخته بود، امسال نیز با نگاهی نو به شخصیت شهید سلیمانی پرداخته است.مستند «تو به کوچ عادت داشتی» به بررسی زندگی شهید سلیمانی می‌پردازد و تلاش می‌کند چهره‌ای واقعی از این شخصیت رابه تصویر بکشد تا بتواند الگوسازی مناسبی از شخصیت حاج قاسم ارائه دهد. به‌همین بهانه، با این کارگردان گفت‌وگو کرده‌ایم تا با هدفش از ساخت این مستند بیشتر آشنا شویم. 

دلیل انتخاب مجدد سوژه شهیدسلیمانی برای تولید مستند چیست وبه‌عنوان سازنده،چه تفاوتی درکار خود با دیگر مستندها می‌بینید؟
مستند «تو به کوچ عادت داشتی» اولین پرتره زندگی شهید سلیمانی است که تاکنون ساخته شده است. اخیرا کتابی نیز درباره زندگی این شخصیت نوشته شده با عنوان «باران گرفته است» که نویسنده آن آقای احمد یوسف‌زاده، نویسنده معروف کتاب «۲۳ نفر» است. «تو به کوچ عادت داشتی» مستندی هشتاد‌دقیقه‌ای است که روایت زندگی شهید حاج‌قاسم سلیمانی از کودکی تا پایان سال ۶۷ است. 

چگونه زیست شخصی و همشهری‌بودن شما با حاج قاسم در تولید مستند تأثیرگذار بوده و نقش فرهنگی این جغرافیا در درک بهتر موضوع چه بوده است؟
بله، در استان کرمان عشایر در چند بخش مختلف زندگی می‌کنند، به‌ویژه در زادگاه شهید سلیمانی، من‌جمله مناطق بافت و رابر، همچنین روستاها و شهرهای اطراف تا بردسیر. از سمت بردسیر به سیرجان و سپس نزدیک حسین‌آباد شیراز، عشایر ییلاق و قشلاق می‌کنند. برای مثال، خانواده شهید سلیمانی در فصل‌های گرم به سمت رابر و قنات‌ملک می‌رفت و در فصل‌های سرد به جیرفت و کهنوج، جایی که گرمایش مشابه خوزستان و بوشهر است. چون این منطقهدر زمستان‌ها سرمای شدیدی دارد. 
مسأله دیگری که وجود دارد، گویش کرمانی است. ما زبان خاصی مانند دیگر نواحی ایران نداریم اما یک گویش خاص داریم. این موضوع برای من دغدغه‌ نبوده اما برای مستند می‌تواند موضوع خطرناکی باشد، زیرا ممکن است فکر کنیم همه افراد این گویش را می‌فهمند. به‌عنوان مثال، در مستند «عیدوک» که سال گذشته ساخته شد، ما به‌عنوان یک کرمانی و سازنده اثر متوجه صحبت‌های افراد می‌شدیم اما مخاطبان در تهران یا سایر شهرها، گاه قادر به درک صحبت‌های آنها نبودند. 

یکی از انتخاب‌های خاص شما در این مستند استفاده ازدخترشهید سلیمانی به‌عنوان راوی است؛چگونه باوجود این‌که افراد مختلفی مانند همسر ایشان وجود داشتند، به چنین انتخابی رسیدید؟
من قصد داشتم نریشن مستند را از زبان سوم‌شخص یا دانای کل بنویسم اما نویسنده من را ترغیب کرد که نریشن را از زبان دختر شهید بنویسم. این تصمیم به‌لحاظ کارگردانی و ناگهانی‌بودن آن، ترسناک بود. با این حال، این پیشنهاد را پذیرفتیم و احساس کردم که این راویان تنها دختران شهید نیستند، بلکه صدای یک دختر ایرانی را به تصویر می‌کشند.حاج قاسم در سخنرانی‌های خود نیز اشاره کرده‌اند که دختران، چه بی‌حجاب، بدحجاب یا به اصطلاح شل‌حجاب، همه دختران او هستند. بنابراین، روایت را از زبان دختر شهید نوشتیم اما در مستند اشاره نکردیم که این دختر زینب، فاطمه یا نرجس هستند؛ آنها نه به‌عنوان یک دختر کرمانی و تهرانی، بلکه در قامت یک دختر ایرانی، روایت را بیان می‌کردند. به همین‌دلیل از گویش کرمانی استفاده نکردیم و فقط در یکی‌دو جا از اصطلاحاتی مانند «بی‌بی» بهره بردیم. 

با توجه به چالش‌های متنوع مستندهای پرتره، شما با چه چالش‌هایی در تولید مستند درباره شخصیت برجسته حاج قاسم سلیمانی مواجه شدید؟
بزرگ‌ترین چالش در این پروژه، خستگی افراد از مصاحبه‌‌کردن بود. افرادی که قبلا مصاحبه کرده بودند، پس از مدتی با گروه‌های جدیدی مواجه می‌شدند که می‌خواستند کتاب و... تولید کنند و این موضوع باعث می‌شد که افراد به دلیل فراوانی درخواست‌ها و مصاحبه‌ها، حوصله‌شان اجازه این حجم از مصاحبه را ندهد و می‌گفتند که می‌توانید از همان فایل‌های قبلی استفاده کنید اما به‌دلیل کیفیت پایین ضبط‌ها یا ویدئو‌های گرفته‌شده با موبایل، این موضوع برای من کارایی نداشت و این یک چالش بزرگ برای من بود. چالش دیگری نیز وجود داشت که مربوط به پیدا‌کردن فیلم‌هایی از کودکی حاج قاسم بود. خوشبختانه، این امر محقق شد و در نهایت، موفق شدیم یک نوار کاست قدیمی پیدا کنیم که داستان کودکی را از زبان خود حاج‌قاسم در طول روایت داشته باشیم. 

چرا در مستند خود بر دوران حضور حاج قاسم سلیمانی در جنگ تأکید بیشتری داشته‌اید، با وجود این‌که دستاوردهای او پس از جنگ و در دوران کنونی برای مردم شناخته‌شده‌تر است؟
من بر این باورم و بسیاری از کارشناسان حوزه شخصیت حاج قاسم نیز معتقدند که حاج قاسم در زمان آغاز عملیات فتح‌المبین، تنها سه ساعت فرماندهی در جنگ داشته است. با این حال، او به قدری مسئولیت‌پذیر بود که به‌دنبال درک نحوه جنگیدن و چگونگی مدیریت عملیات بود.در روز عملیات، زمانی که طرح مانور ارائه می‌شد، ارتش و سپاه در این عملیات ادغام شده بودند و تیپ ثارا... با تیپ ۸۴ خرم‌آباد همکاری می‌کردند. این ادغام چالشی بزرگ به‌وجود آورده بود، زیرا فرماندهان تیپ ۸۴ خرم‌آباد که شامل چند سرهنگ دوره‌دیده بودند، تجربه جنگ کلاسیک داشتند و قرار بود طرح مانوری ارائه دهند.در‌حالی‌که حاج قاسم، که سابقه چندانی نداشت و تنها در عملیات طریق‌القدس ویک عملیات قبلی شرکت کرده وزخمی شده بودنیز باید طرح مانوری را ارائه می‌داد. 
در جلسه‌ای که پیش از برگزاری جلسه قرارگاه برگزار شد، سرهنگ‌های ارتش اعلام کردند که طرح حاج‌قاسم بهتر است. در جلسه قرارگاه شهید صیاد شیرازی نیز طرح را مشاهده کرد و گفت که طرح آقای سلیمانی از طرح برادران ارتش بهتر است. این موضوع نشان می‌دهد که حاج‌قاسم وارد کوره‌ای به‌نام دفاع‌مقدس شد و پس از خروج از آن، از نظر نظامی و معنوی تغییرات چشم‌گیری در برخوردش با فرماندهان و دیگر جنبه‌ها به‌وجود آمد. به همین‌دلیل، من اعتقاد دارم که مؤثرترین بخش زندگی شهید سلیمانی جنگ بوده و تأثیر دفاع‌مقدس و حاکمیت ولایی و معنوی امام بر حاج‌قاسم نیز در این تغییرات نقش به‌سزایی داشته است.امروز هیچ موردی  سراغ ندارم که حاج قاسم در دوران جنگ، مثلا یک ساعت درباره جنگ صحبت کرده باشد و حداقل نیم ساعت از سخنرانی‌اش به امام‌خمینی‌(ره) اختصاص نداشته باشد. این موضوع نشان‌دهنده اطاعت‌پذیری حاج‌قاسم است که نکته‌ای مهم به شمار می‌آید و به‌نظر می‌رسد درباره این موضوع مستندی درحال ساخت باشد و باید گفت تأثیر شخصیت بزرگ امام خمینی باعث شد تا حاج‌قاسم نیز شخصیت خود را رشد دهد.حاج‌قاسم در ابتدای جنگ تنها یک نیروی معمولی بود و در سال۶۷ به فرماندهی سپاه هفتم صاحب‌الزمان منصوب شد و در مقطعی فرمانده چهار لشکر نیز بود. در سال‌های ۶۸ و ۶۹، او به فرماندهی قرارگاه در جنوب منصوب شد و رزمایش فجر را انجام داد. به اعتقاد من، جنگ تأثیرگذارترین عامل در رشد شخصیتی حاج‌قاسم بود. دلیل این امر این است که در دوران جنگ، ما هیچ‌چیز نداشتیم و حاج‌قاسم نیز مانند دیگران از کمبودها رنج می‌برد اما توانست کارهای بزرگی انجام دهد.پس از ورود به سپاه قدس، حاج قاسم به فرمانده‌ای پخته تبدیل شد که دیگر جایی برای خطا نداشت.او به نقطه‌ای رسید که حضرت آقا و فرماندهان ارشد در ستاد کل و سپاه به کلامش اعتماد داشتند. به‌عنوان مثال، وقتی او می‌گفت که عراق باید به‌همین شکل پیش برود، همه مطمئن بودند این‌فرد، که هشت سال در جنگ خود را نشان داده و شش سال در بحران‌های درگیری با اشرار در جنوب، تجربه کسب کرده است، دیگر خطایی نخواهد کرد و نظراتش قابل اعتماد بود. 

ممکن است یک نفر از روی ناآگاهی چنین سؤالی را مطرح کند که آیا لازم است تعداد زیادی آثار درباره یک شخصیت تولید شود؟‌ نظر شما به‌عنوان کسی که دو اثر درباره شهید سلیمانی تولید کرده‌اید، درباره این موضوع چیست؟ 
من اعتقاد دارم که حاج قاسم یک شخصیت متمایز نسبت به دیگران است. اگر او در سال‌های ۶۴، ۶۵ یا ۶۶ شهید شده بود، امروز جایگاهی مشابه محمد ابراهیم همت، حسین خرازی، مهدی زین‌الدین و شهید امیر شفیعی داشت اما او در طول ۴۰ سال به بلوغی رسیده که می‌تواند الگوی بسیاری از جوانان و نوجوانان ما باشد.این امر به شرطی محقق می‌شود که حاج‌قاسم را به صورت واقعی و بدون غلو و اغراق به تصویر بکشیم. به‌عنوان مثال، شنیده‌ام که کسی گفته حاج‌قاسم یک «یا‌علی» گفت و ته یک تانک را بلند کرد.ممکن است عده‌ای این حرف را باور کنند اما برخی دیگر آن را دور ازعقل ومنطق می‌دانند. واقعیت این است که اگر حاج قاسم در موقعیتی تندی کرده یا به فرمانده‌ای اعتراض کرده، باید این موارد به درستی بیان شود.اگر حاج قاسم سیلی به کسی زده، باید این موضوع نیز مطرح شود اما در کنار آن، معنویت و اخلاق او نیز باید نشان داده شود. او شخصیتی داشت که وقتی کسی کاری را به درستی انجام نمی‌داد، به شدت تند می‌شد و چیزی می‌گفت اما بعد ازانجام کار، با یک جمله یا کلمه‌ای، دل آن‌فرد را به دست می‌آورد. ما باید به جوانان نشان دهیم که حاج‌قاسم در دوران کودکی نیز شیطنت‌هایی داشت و این واقعیت‌ها باید در کنار مرام پهلوانی و اخلاق نیک او قرار گیرد. وقتی این جنبه‌ها به نمایش گذاشته شود، جوانان می‌توانند با او همذات‌پنداری کنند و بگویند که ما هم می‌توانیم مانند او زندگی کنیم. اگر شخصیت حاج‌قاسم را دست‌نیافتنی کنیم، طبیعی است که جوانان احساس کنند که هرچقدر هم تلاش کنند، به او نخواهند رسید. بنابراین، باید آثار متعددی درباره حاج قاسم تولید کنیم تا او را به‌عنوان یک الگو برای جوانان معرفی کنیم. درموردتولید آثار درباره حاج قاسم، بایدگفت که اگربه موضوع وساختار آن به درستی پرداخته شود،هیچ اشکالی ندارد. همان‌طور که برای شهید ابراهیم همت و شخصیت‌های مختلف مانند هوشنگ مرادی کرمانی یا هوشنگ ابتهاج فیلم ساخته می‌شود، تولید آثار درباره مجسمه‌سازان و دیگر حوزه‌های فرهنگی نیز باید انجام شود چون تمام این افراد جزئی از فرهنگ ما هستند و قرار نیست تنها به موضوعات مذهبی، شهید و شهادت بپردازیم.اتفاقا به تازگی موضوعی اجتماعی را برای کار انتخاب کرده‌ام و می‌خواهم از فضای مقاومت کمی فاصله بگیرم تا بعد از پنج یا شش سال دوباره به این فضا برگردم. چون که وقتی داده‌ها در ذهن انباشته شود، این اطلاعات به مستندی مانند «عیدوک» تبدیل می‌شود که مردم در جشنواره‌ها از آن لذت می‌برند و جوایزی کسب می‌کند.من یک بار موضوعاتی را که می‌توان درباره حاج قاسم نوشت، جمع‌آوری کردم و به هشتاد عنوان رسیدم که برای ساخت اثر درباره ابعاد شخصیتی او وجود دارد. بسیاری از افراد فیلم‌هایی مانند «آخرین روز زمستان» و«ایستاده در غبار» را دیده‌اند. در فیلم «ایستاده در غبار»، چقدر از صدای بی‌سیم حاج‌احمد متوسلیان استفاده شده است؟ درحالی که ما بیش از۱۴۰۰ساعت صدای بی‌سیم از دوران دفاع‌مقدس حاج قاسم داریم.امروزه مستندها به‌تنهایی پاسخگو نیستند و نیاز به پدیده‌هایی مانند محمد‌حسین مهدویان داریم. البته مهدویان «ایستاده در غبار» تا «ماجرای نیمروز». اگر کارگردانی اثری مشابه چنین فیلم‌هایی را برای حاج‌قاسم تولید کند، قطعا مخاطب بیشتری نسبت به مستندها جذب خواهد کرد. من فیلم «ایستاده در غبار» را بیش از ۵۰ بار دیده‌ام و هر بار برایم لذت‌بخش بوده.ما باید به جزئیات توجه کنیم‌؛ مثلا در صحنه‌ای که احمد متوسلیان چنگالی به‌سمت مجتبی عسگری پرتاب می‌کند، می‌توان مشابهاتی را برای حاج قاسم پیدا کرد. حاج‌قاسم شخصیت متفاوتی داشت و با دیگر شهیدان مانند همت و خرازی متفاوت بود. شهید سلیمانی یک حالت ابروی معروفی داشت که باعث می‌شد وقتی چهره‌اش آن حالت را می‌گرفت دیگران جرات نزدیک‌شدن به او را نداشته باشند. شخصا یک‌یا‌دو‌ بار این نگاه حاج قاسم را تجربه کرده‌ام. مثلا در بیت‌الزهرا، وقتی حاجی اشک می‌ریخت و ناگهان به من نگاه کرد، به‌طور ناخودآگاه دوربین را پایین آوردم اما بعد از آن، او به من نزدیک شد و گفت:«مگه من کی هستم؟» و از من خواست که از او فیلم نگیریم. این نشان‌دهنده تواضع و انسانیت اوبود.همچنین، یک‌بار به‌خاطر برخوردی که یکی از پاسبان‌ها با یک خانم بی‌حجاب داشت، آن پاسبان را زد، که این نیز نشان‌دهنده غیرت ستودنی اوست. همچنین کتابی به نام «من زنده‌ام» توسط خانم معصومه آبادنوشته شده و حاج‌قاسم این کتاب را خوانده و برای نویسنده نامه‌ای نوشته است. در این نامه، او به نویسنده می‌گوید که کتابش را بسیار پسندیده و در انتها اشاره می‌کند که روی جلد کتاب، کاغذی چسبانده تا مبادا نامحرمی عکس اورا ببیند. این حساسیت او نسبت به ناموس ایرانی و مسلمانان، حتی غیرمسلمانان، قابل تحسین است. او برای ایزدی‌هایی که درعراق مورد تعرض قرار می‌گرفتند، اشک می‌ریخت. اگر در یک فیلم ۹۰ دقیقه‌ای، به تمام این موارد پرداخته شود و تنها یک پلان ۳۰ ثانیه‌ای از نماز‌خواندن حاج‌قاسم نیز بگنجانیم، به هدف خود رسیده‌ایم. شاید این پلان به‌ظاهر ساده باشد اما تأثیری ماندگار درذهن مخاطب خواهد داشت.یک بار دوستی از من پرسید که حاج قاسم عارف بود یا عاشق؟ من از بسیاری افراد پرسیدم و هیچ‌کس تا به حال نماز شب اورادرجنگ ندیده بود.حاجی وقتی نمازدو‌رکعتی صبح را می‌خواند، عاشقانه آن راانجام می‌داد.شهیدسلیمانی همچنین در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «خدایا مرا پاکیزه بپذیر، همچون موسی.» این جمله نشان می‌دهد که او عاشق به‌معنای واقعی کلمه بود.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها