دسته مهم دیگری از فیلمهای سرقت، به سمت ژانر اکشن تمایل پیدا کردهاند که از نمونههای شاخصی مثل «رونین، ۱۹۸۸» بهکارگردانی «جان فرانکنهایمر» تا سرگرمیهای پاپکورنیای مثل «سرقت در ۶۰ ثانیه، ۲۰۰۰» به کارگردانی «دامینیک سنا» را شامل میشوند. اما یکی از جذابترین ژانرها برای فیلمهای سرقت، ژانر کمدی است. فیلمهای کمدی سرقت، هرچند شامل نمونههای متفاوت و جذابی مثل «پول را بردار و فرار کن!، ۱۹۶۹» جناب «وودی آلن» هم میشوند اما داستانشان معمولا پیرامون جنگ یکسری آدم کلاهبردار بر سر پول یا یک شیء قیمتی، شکل میگیرد؛ نقشههای آنها برای از میدان به در بردن حریف، به لحظات خندهدار و مفرحی منجر میشود. یکی از بهترین نمونههای کمدی سرقت، «دنیای دیوانه دیوانه دیوانه دیوانه، ۱۹۶۳» به کارگردانی «استنلی کریمر» است. اخیرا در سینماهای ایران، فیلم «آریاشهر دو نفر» به کارگردانی «حمید بهرامیان» اکرانشده که یک کمدی سرقت محسوب میشود. ماجرای فیلم حول یک کیف پر از یورو میگذرد که بهشکلی تصادفی وارد زندگی زوجی جوان میشود. ماجراهای این فیلم عمدتا به کشمکشهای این زوج با سارقین اصلی پول اختصاص دارد. در این یادداشت قصد داریم به بررسی میزان موفقیت این فیلم بهعنوان یک «کمدی سرقت» بپردازیم.
کارگردان نهچندان پرکار ولی باتجربه
حمید بهرامیان پیش از آریاشهر دو نفر، فقط یک سریال (چوبخط) و یک فیلم بلند دیگر (ملاقات با جادوگر) را کارگردانی کرده است که آن دو هم آثاری طنز محسوب میشوند. با هر متر و معیاری آریاشهر دو نفر، اثری بهتر و هوشمندانهتر از ملاقات با جادوگر است و عیار واقعی کار بهرامیان را بهتر نشان میدهد. حمید بهرامیان اگرچه در حوزه کارگردانی چندان شناختهشده نیست اما در تلویزیون و سینمای ایران، سالها بهعنوان برنامهریز، فیلمنامهنویس وحتی بازیگر درآثاری از قبیل نردبام آسمان، جلالالدین، در چشم باد، پرسه در مه و... به فعالیت پرداخته است.
روانشناسی عامهپسند
آریاشهر دو نفر از همان نمای آغازینش نشان میدهد که با کمدیهای سخیف اینروزها فاصله دارد. فیلم با نوشتهای آغاز میشود که در آن طعنهای آشکار به روانشناسی عامهپسند و زرد، وجود دارد. این طعنه به اشکال دیگری در طول فیلم تکرار میشود و حتی در آخرین نما مورد استفاده قرار میگیرد. در این فیلم دو شرخر، رام یک خانم دکتر کلاهبردار شدهاند که با استفاده از روانشناسی عامهپسند و صحبت از چاکراها سر این دو راشیره مالیده است.هم برداشت سطحی روانشناسی زرد از روانشناسی آکادمیک و هم برداشت اشتباه عرفانهای مندرآوردی جدید از عرفانهای باستانی در این فیلم نقد شدهاند. مثلا شخصی که اندک مطالعهای درباره آیین هندو داشته به مزخرفات خانم دکتر فیلم درباره چاکراها گوش بدهد، درخواهد یافت که چقدر مفهوم چاکرا در سخنان سخیف این خانم دکتر با با مفهوم عمیقش در این آیین متفاوت است و اصولاً صحبت از مفهوم چاکراها و بهرهبردن از آنها، کار هر کسوناکس نیست. اگرچه چاکرا هنوز شبهعلم تلقی شده و با علم واقعی فاصله دارد ولی آنقدرها که در اغلب چاکرادرمانیهای ایران از آن استفاده میشود، بیدروپیکر نیست. همین که آریاشهر دو نفر توانسته به نقد درست چاکرادرمانی و روانشناسی زرد بپردازد، خودش قدمی رو به جلو محسوب میشود.
در اهمیت پیرنگ
پِیْرنگ یا پیرنگ(Plot)، در حوزه هنرهای نمایشی و ادبیات به ساختار، چارچوب و نظم و ترتیب منطقی حوادث در یک اثر ادبی یا هنری مانند داستان، نمایشنامه و فیلمنامه گفته میشود. متأسفانه در سینما و تلویزیون ما، عمدتا در آثار طنز، اهمیت این منطق در سلسلهحوادث داستان، نادیده گرفته میشود بهنحوی که در بسیاری از آثار طنز اخیر، اگربخواهیدخلاصه داستان را برای کسی (بدون اسپویل یا همراه با اسپویل) تعریف کنید، بیش از چند جمله مختصر و نامفید، چیز زیادی برای گفتن نخواهید داشت.در آریاشهر دو نفر، فیلمنامه اگرچه با یک شاهکار فاصله دارد، توانسته جریان وقایع را با نظم و ترتیبی منطقی از پی هم به بیننده عرضه کند. البته که چگونگی پیداشدن کیف پول در آن قبرستان، زیادی تصادفی و بیمنطق به نظر میرسد اما فیلمنامهنویس برای خیلی از اتفاقات و مخصوصا جریانات مربوط به اشتباهگرفتن آدمها با یکدیگر، از زمینهچینی منطقی استفاده کرده. همین مسأله باعث شده تا نقشههای گروههای مختلف برای بهچنگآوردن پولها، جذاب و منطقی باشد و حداقلهای یک کمدی سرقت، رعایت بشود.
تیپ یا شخصیت؟
آدمها در این فیلم، عمدتا با ویژگیهای تیپیکالشان شناخته میشوند تا با یک شخصیتپردازی همراه با جزئیات؛ یعنی هرکدام از آنها یک خصلت دارند که مکرراً در طول اثر به آن اشاره میشود. مثلا یکی مردی هوسباز است، یکی زنی که به پای نداری شوهرش سوخته و ساخته، یکی دزدی دستوپاچلفتی است که دائماً برای خود وهمکارانش دردسر ایجاد میکند و....هنر فیلمنامهنویس این بوده که از هریک از این ویژگیهای تیپیکال،بهنفع منطق داستانش بهره برده است.یعنی ویژگیهای تیپیکال این افراد در طول داستان کار میکند و صرفاً برای خنداندن بیننده در فیلم گنجانده نشدهاند. پس در نتیجه، اتکای بیشتر به تیپسازی بهجای شخصیتپردازی، خیلی هم بهضرر فیلم تمام نشده و در خدمت منطق آن بهعنوان یک کمدی سرقت بوده است.باید پذیرفت که انجام این کار، از هرکسی بر نمیآید. سکانس درخشان غسالخانه وآن دومردهشوی دوستداشتنی باحضور کوتاهشان، نشان میدهدکه دریک فیلم کمدی،با تیپسازی درست میتوان در کمترین زمان ممکن، افرادی را خلق کرد که هم روایت را پیش ببرند و هم خنده بر لبهای بیننده بنشانند.
سخن پایانی
آریا شهر دونفراثری درجهیک نیست و امیدوارم حمید بهرامیان، خودش هم بداند که این اثر، بخشی ازمسیر اوست ونه هدفش، اما در آشفتهبازار سینمای کمدی ما،این فیلم همچون شمعی درتاریکی میتواند تا حدودی راه را به ما نشان بدهد و امیدی در دلهایمان بنشاند که روزی وضعیت کلی ژانر کمدی در ایران، بهتر میشود. راستی یک سؤال: کسی فهمید که چرا این عنوان برای اثر انتخاب شده؟