انگشت اتهام این وضعیت در همه این سالها بهسمت مصرفکننده گرفته شده است، اینکه نسل تازه حتماً به این سمت تمایل دارد و احتمالا با مقایسه با نسلهای پیشین آنها متهم به ذائقهای ابتذالپسند شدهاند! گفتههای دیروز سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد شاید در این زمینه بهنوعی تازگی داشت. اینکه مقصر در این میان، نه مصرفکننده که سیاستگذار و تولیدکننده است. او گفته است «علاقه مردم طی چند سال اخیر بهسمت موسیقی کرهای رفته است. وقتی مجالهای موسیقی جدید، کلاسیک یا مدرن را تنگوتنگتر میکنیم، چنین اتفاقاتی میافتد. ما حتما تولیدات درستی با ذائقه نسل جدید نداشتیم.» میزان تولیدات آثار موسیقی مناسب با فرهنگ ایرانی روزبهروز کمتر میشود و سالنهای کنسرت کاملا در قبضه آثاری است که آورده مالی بیشتری دارد. در این میانه همهچیز را پول مشخص میکند. تولیدکننده این سالها نهتنها سعی نمیکند که ذائقه مخاطب را در حد اعلای مورد نظر خود بالا ببرد که بهشکل مخربی خود و آثارش را در اندازههای ذائقه موردپسند مخاطبش پایین میآورد. به این معنا که سعی میکند روی «ترند» روز پیش برود تا از بازار ابتذال پیشآمده عقب نماند تا اینکه بتواند بازاری بسازد که در کنار کسب درآمد به اعتلای فرهنگ مخاطب خود کمک کند. براساس آنچه آمارهای رسمی و نظرسنجیهای مختلف نشان میدهد هم اتفاقا ذائقه جامعه ایرانی با موسیقی کلاسیک ایرانی یا نوآوری در موسیقیهای سنتی و فاخر همخوان است. مرکز رصد فرهنگی وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد طی یک پژوهش در سال ۱۴۰۱ از مردم ایران پرسیده که بیشترین سبک موسیقیای که گوش میدهند، چیست و خب برخلاف تمام تصورات تولیدکنندگان آثار موسیقی، همچنان موسیقی سنتی در صدر این انتخابها قرار دارد اما این خواسته در برابر تولیدات آثار موسیقایی نسبت تلخ و معکوسی دارد، به این معنا که بازار تولیدات موسیقی در قبضه آثار پاپ قرار گرفته است.