فیلم کارگردانی خوبی دارد: سلسله نماهایی با لنز واید، کاتهای سریع و پنهای شلاقی، درحالیکه شخصیت فیلم، داستان زندگیاش را تعریف میکند، با حال و هوای فیلم آشنا میشویم. کارگردانی در ابتدای فیلم مانند فیلمهای «Amelie ۲۰۰۱» و سال گربه» به رئالیسم جادویی طعنهای میزند. به نوعی نیمه اول فیلم کمدی مدرن است. کریمی همچنین ازچهرههای جوان و نودراین فیلم استفاده کرده است. ابوالفضل و دوستانش از پرورشگاه بیرون میآیند و با پروندههایی که از پرورشگاه دزدیدهاند، دنبال خانوادهشان میروند تا اینکه ابوالفضل متوجه میشود رها نشده، بلکه گم شده است. از این نقطه، مسیر زندگی قهرمان عوض میشود و سعی میکند با آگهی دادن در روزنامهها خانوادهاش را پیدا کند. بیشتر فیلم با لنز واید فیلمبرداری شده اما پس از سکانس افتتاحیه، دیگر خبری از آن تمپوی سریع و پنهای شلاقی نیست. رنگِ زردِ فیلم، در تلاش برای تداعی حال و هوای آن روزگار است که البته عادت کردهایم اگر فیلمی بخواهد روزگار قبل از انقلاب و پس از آن را نشان بدهد، فیلتری قدیمی روی فیلم بیندازد. ابوالفضل پس از تلاشهای متعدد، نشانیهایی از مادرش دریافت میکند اما برای نشان دادن نترس بودنش به دختر همسایه روبهرو که عاشقش شده، به جبهه میرود. از جایی به بعد فیلم درگیر تکرار میشود، همه آن عاشق شدنها، همه آن تلاش برای اثبات خودها، همه آن شهادتها، که بارها در فیلمهای مختلف دیدهایم و متاسفانه بهدلیل عدم پرداخت درست در اکثر فیلمها، به یک کلیشه تبدیل شده و بچه مردم هم از این قاعده مستثنی نیست. ژانر «بچه مردم» جنگی نیست به همین دلیل پایانش ناموفق است اما در بسیاری از فیلمهای خوب ایرانی در ژانر دفاعمقدس و جنگی از ابتدای فیلم شخصیتپردازی و توالی حوادث رعایت میشود اما ابوالفضل به چه دلیل به جبهه میرود؟ برای دفاع از وطن یا برای اثبات ترسو نبودنش به لیلا، دختر همسایه؟ این پرسشی است که منطق رفتن اوبه جبهه را زیر سؤال میبرد. او درجبهه ازمادرش نامهای دریافت میکند وبرمیگردد اما درمسیر برگشت هنگامیکه بامرکز بهزیستی تماس میگیرد، متوجه میشود مادرش درواقع او را گم نکرده بلکه رها کرده است.حالا دیگر قهرمان تنهای ما، مانند دیگر دوستانش است. انگیزه او برای پیدا کردن خانوادهاش این بود که آنها او را رهانکردهاند بلکه گم شده است و حالا با این تماس تلفنی، دنیا روی سرش خراب میشود. ابوالفضل به جبهه برمیگردد و در یکی ازعملیاتها شهید میشود، تا اینجای کار همچنان میتوان فیلم را مورد تحسین قرار داد اما صحنه پرواز به سوی نور برروی موتوربه ناگاه فیلم را به کلیشه تبدیل میکند. این پایان کلیشهای چیزی نیست که مخاطب بچه مردم منتظرش است، قطعا پتانسیل پایانبندی خوب در این فیلم وجود داشت اما حیف.. بچه مردم میتوانست از بهترین فیلمهای چهل و سومین جشنواره فجر باشد اما پایانبندی ضعیف باعث شد، مخاطب تمام اثر را فراموش کند و همانطور که میدانید یک داستان بد فراموش میشود اما یک پایان بد هرگز!