فیلم‌های بی‌هویت دوسر باخت؟!

سال به سال بر توانمندی تکنولوژیک سینمای نوین ایران افزوده شده است. حالا سینمای پس از انقلاب می‌تواند مدعی هم‌ترازی با رشد‌یافته‌ترین سینمای جهان در زمینه تکنیک و انواع جلوه‌های ویژه و حتی قدرت در قصه‌پردازی باشد. فیلم‌هایی که در جشنواره امسال دیدیم، بی‌بروبرگرد جلوه بارزی از توانمندی فیلمسازان ایرانی در صحنه فناوری بود.
کد خبر: ۱۴۹۳۹۵۱
نویسنده محمدتقی فهیم - منتقد سینما
 
خلاصه که سینمای حال حاضر کشور، هیچ‌چیزی در قیاس با جهان کم ندارد؛ اما همین سینما سال‌به‌سال نسبتش با فرهنگ و اندیشه و خصوصا ادبیات مذهبی و سبک زندگی ایرانی تضعیف و کمرنگ شده است.چنین به‌نظر می‌رسد که همه هم‌و‌غم فیلمسازان معطوف به تکنیک و ایضا قاب‌های شیک و بعضا پاستوریزه بوده است. البته که این رویکرد تا آنجا که در خدمت جذابیت‌های ظاهری و نتیجتا جذب بیشتر مخاطب بوده و هست، قابل تأیید و دفاع است، ولی این‌همه به‌تنهایی کافی نیست که هیچ، حتی در رویکرد غالب به ضد خودش تبدیل می‌شود. در ادوار پیشین، خصوصا طی دهه اخیر، سینمای ایران درهر گام رو به جلو دستخوش نفی اصالت ایرانی - اسلامی شده است، از همین‌رو خروجی سیاستگذاری‌ها، ریل‌گذاری‌ها وتلاش فردی فیلمسازان، فاقد کشش برای خواص و حس‌و‌حال لازم برای مخاطبان انبوه شده است. مروری ذهنی نشان می‌دهد که در کمتر فیلمی میزانسن‌ها رنگ و بوی جغرافیای ایرانی دارند. آدرس و تابلو و اسم ایرانی دارند اما به‌دلیل لاغری نقش پژوهش، روایت‌ها یک‌جوری انگار در ناکجاآباد سپری می‌شوند، یا در کمتر فیلمی یک آدم دوست‌داشتنی فراموش‌نشدنی ساخته‌و‌پرداخته وجود دارد. فکر کنید و ببینید مثلا در میان نزدیک به ۴۰ فیلم جشنواره، چند نفر کاریزماتیک و تأثیرگذار بودند که شما دوست داشتید به‌جای آنها می‌بودید (برای مثال مانند قهرمان فیلم «ناتور‌دشت») یا برعکس چنان لج شما را در‌می‌آورد که می‌توانستید ما‌به‌ازای پلید آنها را در سطح خیابان و جامعه یا نشسته بر مناصب مدیریتی و یا مهم‌تر در میان سران و حاکمان ضد‌انسان جهان شناسایی کنید. بله، دقیقا چون آثار نمایش داده شده به چنین سطحی از قوت نرسیده بودند به محض بالا‌آمدن تیتراژ پایانی، در ذهن شما هم تمام می‌شوند، یعنی همه‌چیز به باد فراموشی سپرده می‌شود، هیچ چیزی در حافظه مخاطب ثبت و ماندگار نمی‌شود، چرا که اساسا بطن و متن فیلم‌ها دارای مؤلفه‌ها و ویژگی اینجایی نیست. این عجیب نیست که حتی در فیلم‌ها از نماد و سمبل و تظاهرات مذهبی کمتر خبری هست. فیلم‌ها چنان محافظه‌کارانه سروسامان گرفته‌اند که در زیست آدم‌های داخل فیلم اثری ازفرهنگ مذهبی و کنش‌های دینی و کلا توکل دررفتار وگفتار آدم‌های داخل قصه‌ها نیست(یا کمتر هست). مثلا فیلم‌های همین جشنواره را در نظر بگیرید که به جز «موسی» و «اسفند» و دو سه‌تای دیگر، هیچ‌کدام دیگر واجد شخصیت‌های کنش‌مند با گرایش به سنن و آداب و رسوم مذهبی و آیین و مناسک ایرانی نبودند. انگار عوامل پشت دوربین از مقطع نوشتن تا اجرا در کشوری دیگر و سیاره‌ای جداگانه بوده و یا دچار ترس وخودسانسوری ناشی ازفشارهای شبه‌روشنفکرانه در محیط فجازی بوده‌اند. بی‌تردید سقف تعداد تماشاگر برای فیلم مهم ودرجه یک است.سرگرمی وتفریح، اولین مؤلفه لازمه هنر(به‌طور کلی و سینما به‌صورت مشخص) است اما اگرهنر و سینما درهمین میدان متوقف بماند،یعنی شکست را قبول کرده است.سینمای ایران تا آنجاکه در دنیا مقامی کسب کرده، برای تکنیک و اکشن و معما نبوده است و درداخل نیز داشتن فیلم‌های پر‌تماشاگر حداقل انتظاری است که باید محقق شود؛ ولی رسیدن به این اصل مهم تازه شروع یکی از رویکردهای نهادینه درهنر است وحتی برای تحقق همین اصل تماشاگر‌پسندی هم شک نکنید که باید اصیل بود و با درونمایه‌های ریشه‌دار در فرهنگ و ارزش‌های این دیار نسبت برقرار کرد و‌گرنه همواره در وضعیتی دو‌سر‌باخت به‌سر خواهیم برد. هفته آینده این بحث را ادامه خواهیم داد. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
ابتلای شعر به روزمرگی

دبیر علمی جشنواره شعر فجر در گفت‌و‌گو با «جام‌جم» تأکید کرد آیین‌نامه این رویداد ادبی نیاز به تجدیدنظر دارد

ابتلای شعر به روزمرگی

نیازمندی ها