واقعیت این است که اصل پانزدهم، اصلی مترقی و متعادل است که اگر درست درک و اجرا شود هم از جایگاه «زبان ملی» بهدرستی پاسداری میکند و هم موجب تضمین آزادی «زبانهای قومی و محلی» میشود. شاید نیاز باشد یک بار این اصل را مرور کنیم:«زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.»
فهم هدف نهفته در این اصل پیچیده نیست؛ پیچیدگی از آنروست که کسانی بخواهند آن را تخفیف یا تحریف کنند. آنچه در این اصل غیر قابل خدشه است «رسمی و مشترک بودن خط و زبان فارسی بین مردم ایران» و نیز «انتشار کتب درسی و کلیه اسناد و متون رسمی به زبان فارسی» است. در بخش دوم نیز «تدریس ادبیات زبانهای قومی و محلی و استفاده در رسانههای گروهی» آزاد دانسته شده است و از آزادی «تدریس به زبان مادری» یا «تدریس زبان مادری» سخنی بهمیان نیامده است و اساسا زبان مادری و زبان قومی و محلی دو مقوله هستند. تدریس به زبان مادری «ناممکن » و «مقصود قانونگذار» هم نیست؛ ممکن نیست برای آنکه در هر استان ممکن است چند گویش و لهجه قومی و محلی وجود داشته باشد که با انتخاب یکی بهعنوان زبان معیار دیگر گونهها آسیب ببینند و از طرفی در قانون اساسی هم نامی از زبان مادری برده نشده است؛ «مطلوب» هم نیست زیرا برای تدریس زبانهای مادری یا تدریس به زبانهای مادری زیرساختهای متفاوت و نامتعارفی در نظام آموزشی از جمله چاپ کتاب، تربیت معلم و... نیاز است که از عهده نظامهای آموزشی متعارف خارج است و با نص صریح این قانون هم تعارض دارد. مهمتر آنکه اگر در هر گوشه از کشور هرکس به زبان مادری خود درس بخواند، دیری نمیگذرد که امکان پیوند علمی و فرهنگی ملت و در نتیجه فهم مشترک آنها از موضوعات از بین خواهد رفت.
مقایسهای با چند کشور
کشورهای صاحب قانون، اصلی را به زبان ملی اختصاص دادهاند؛ از آن جمله است که در اصل چهلودوم قانون اساسی کشور ترکیه هیچ زبانی جز ترکی استانبولی نباید در مدارس و مراکز آموزشی تدریس شود؛ این در حالی است که در این کشور گویشوران زبانهای کردی، ترکی آذری، تالشی، تاتی، یونانی، قبرسی، عربی و... بسیارند و به قولی ۳۰ تا ۳۵ میلیون نفر کردزبان با لهجههای مختلف زندگی میکنند که در قانون اساسی ترکیه حقی برای آزادی زبان آنها دیده نشده است. مصر کشوری با پیشینه باستانی و تاریخی است. مصریان پیش از اسلام زبان باستانی داشتند که با ورود و ظهور اسلام به مصر زبان عربی در آنجا فراگیر شد و برخلاف ایرانیان که با اندیشه «ایرانی مسلمان» دین جدید را پذیرفتند آنها زبان عربی را هم پذیرفتند و اکنون هم مطابق اصل دوم قانون اساسی، این کشور؛ دین رسمی اسلام و زبان رسمی آنها عربی... است. مطابق اصل دوم، در جمهوری فرانسه «زبان این جمهوری، فرانسوی است» حال آنکه در کشور فرانسه میلیونها نفر عربزبان با ملیت فرانسوی و دهها زبان دیگر از گروه زبانهای لاتین، رومی و دیگر لهجههای فرانسوی وجود دارند که در قانون اساسی فرانسه حق آزادی برای آنها دیده نشده است. این در حالی است که مرکز سازمان جهانی یونسکو و مبدع شعار «روزجهانی زبان مادری» در این کشور قرار دارد. شعاری که با اهداف استعماری و غیرفرهنگی برای برخی کشورهای هدف طراحی و تبلیغ میشود.
با این مقایسه، به اصل پانزدهم قانون اساسی ایران برمیگردیم؛ در این اصل هم جایگاه زبان ملی مشخص است و هم به سبب آزادی «زبانهای قومی و محلی» ناشی از آن، شبانهروز در شبکههای متنوع رادیویی و تلویزیونی و رسانههای گروهی تولید و پخش میشود. چاپ و انتشاز سالانه هزاران عنوان کتاب و مطبوعات با زبانهای قومی و محلی در کنار رسانههای دیداری و شنیداری گواه دیگری بر زنده بودن زبانهای قومی و محلی است. ایرانیان هزاران سال است در توافقی تاریخی هم زبان مادری و قومی و محلی خود را حفظ کردهاند و در زندگی روزمره شاهد حیات آن هستند و هم با زبان فارسی در جایگاه زبان ملی طول و عرض تاریخ خود را به هم پیوند دادهاند.