محیط‌طباطبایی: خانه موزه‌ها در همه جای دنیا سرمایه‌های فرهنگی هستند

خانه موزه‌ها، پناه خاطره‌ها در شهر

ایکوم تنها نهاد موزه‌ای وابسته به شورای بین‌المللی موزه‌هاست که در چارچوب مأموریت و راهبرد خود، اهداف و وظایف متنوعی را پیگیری می‌کند. ازجمله این اهداف می‌توان به فراهم‌آوردن بستر مناسب برای معرفی و اطلاع‌رسانی در حوزه موزه‌ها اشاره کرد. این نهاد همچنین در راستای افزایش آگاهی عمومی درباره جایگاه و اهمیت موزه‌ها تلاش می‌کند. یکی دیگر از وظایف کلیدی ایکوم، معرفی موزه‌های ایران در عرصه بین‌المللی است. حاصل دیدار با سیداحمد محیط‌طباطبایی، رئیس ایکوم در دفتر روزنامه شکل‌گیری گفت‌وگویی است که در پی می‌آید.‌
ایکوم تنها نهاد موزه‌ای وابسته به شورای بین‌المللی موزه‌هاست که در چارچوب مأموریت و راهبرد خود، اهداف و وظایف متنوعی را پیگیری می‌کند. ازجمله این اهداف می‌توان به فراهم‌آوردن بستر مناسب برای معرفی و اطلاع‌رسانی در حوزه موزه‌ها اشاره کرد. این نهاد همچنین در راستای افزایش آگاهی عمومی درباره جایگاه و اهمیت موزه‌ها تلاش می‌کند. یکی دیگر از وظایف کلیدی ایکوم، معرفی موزه‌های ایران در عرصه بین‌المللی است. حاصل دیدار با سیداحمد محیط‌طباطبایی، رئیس ایکوم در دفتر روزنامه شکل‌گیری گفت‌وگویی است که در پی می‌آید.‌
کد خبر: ۱۵۳۳۳۵۰
نویسنده آزاده صالحی - گروه فرهنگ و هنر
 
در ماه‌های اخیر، توجه هویت ملی نزد اقشار مختلف جامعه پررنگ‌تر از گذشته شده است. به نظرتان موزه‌ها چطور می‌توانند در نهادینه‌کردن این مقوله نقش داشته باشند؟
پیش از هر چیز باید تأکید کرد که هویت امری نیست که بتوان آن را خلق یا نابود کرد. استمرار، مهم‌ترین عاملی است که ماندگاری هویت ملی را تضمین می‌کند و تنها در این صورت است که می‌توان آن را به نسل‌های آینده انتقال داد. تعریف من از هویت ملی فراتر از محدودشدن به یک جغرافیای خاص است. درواقع، از دید من، هویت ملی در اهل تساهل و تسامح بودن، امید داشتن، همزیستی مسالمت‌آمیز و زندگی‌کردن و کیمیاگر بودن در زندگی نمود پیدا می‌کند.
 اگر ممکن است درباره فعالیت‌های پیش‌روی ایکوم هم توضیح دهید.
ما از مدت‌ها پیش در ایکوم طرح‌هایی را شروع کرده‌ایم که تولید «ویدئوپادکست» یکی از آنهاست. درحال‌حاضر، ساخت ویدئوپادکست ۵ موزه به اتمام رسیده که موزه‌ استاد عزت‌الله انتظامی نیز جزو این مجموعه است. ما قصد داریم این ویدئوها را روی یوتیوب بارگذاری کنیم تا به سهولت در دسترس مخاطبان داخلی و برون‌مرزی قرار بگیرد. علاوه‌براین، روزهای دوشنبه‌ هر هفته، محفلی را با هدف معرفی موزه‌ها در «خانه‌موزه‌ پروین اعتصامی» تشکیل می‌دهیم. طی ماه‌های اخیر نیز به‌مناسبت فرارسیدن «هفته صلح»، هشتمین دوره کتاب صلح را برگزار کردیم. روزهای یکشنبه نیز در موزه‌ «تایپ» به بررسی ارتباط میان موزه‌داری و کافه‌ها می‌پردازیم و در «خانه‌ اردیبهشت» هم برنامه‌ نمایش فیلم به مناسبت «روز سینما» داریم. در مجموع، ایکوم در طول یک سال، بنا به مناسبت‌های تقویمی، برنامه‌های مختلفی را در دست اجرا دارد. یکی دیگر از محورهایی که برای ایکوم از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، فعال‌کردن حضور کودکان و نوجوانان در موزه‌هاست. ما بر این مسأله که موزه‌ها باید واحدی را به این طیف از مخاطبان اختصاص دهند تاکید جدی داریم. در این ارتباط باید به «موزه عروسک‌های ملل» اشاره کنم که با وجود آن‌که در ردیف یکی از موفق‌ترین موزه‌ها بود، ولی به‌دلیل بی‌توجهی شهرداری، تعطیل شد، درحالی‌که موزه‌هایی از این دست به‌عنوان یک سرمایه فرهنگی در شهر شناخت می‌شوند و باید مورد حمایت قرار بگیرند. 
 اگر بخواهید به بهترین موزه در یکی‌دو سال اخیر اشاره کنید از کدام موزه نام می‌برید؟
موزه عروسک‌های  اوز در شهرستان  اوز لارستان، موزه آبگینه، موزه ارامنه، موزه ملی، موزه گلستان در کاخ سعدآباد، موزه نیاوران و موزه ملی فرش از فعال‌ترین و پرتلاش‌ترین موزه‌ها هستند. هرچند بر این باورم هرکدام از موزه‌هایی که در این سال‌ها به‌رغم مشکلات مختلف، در پایتخت و دیگر شهرها فعالیت مستمر خود را حفظ کرده‌اند، باید مورد تحسین قرار بگیرند. جا دارد در این گفت‌وگو به موزه «صلح» اشاره کنم که به همت آقای تقی‌پور در طول ۱۲ روز جنگ باز بود و به فعالیت خود ادامه داد. در این بین، زرتشتیان هنوز نتوانسته‌اند موزه مخصوص به خود را احداث کنند. ضمن این‌که ‌جای راه‌اندازی «موزه کفش» و «موزه آتش‌نشانی» هم درحال‌حاضر خالی است که امیدوارم با حمایت و توجه شهرداری به‌زودی شاهد احداث این موزه‌ها باشیم. باوجود آن که روزنامه جام‌جم  فعالیت خود را از دهه ۷۰ آغاز کرده ولی هنوز اقدامی نسبت به برپایی یک موزه در داخل روزنامه انجام نگرفته است، درحالی که با وجود پیشینه و نوع فعالیتش، ضرورت دارد نسبت به تاسیس چنین مکانی تمهیدی اندیشیده و با تخصیص یک موزه در داخل مکان روزنامه، تصاویری از سردبیران و مدیرمسئولین دوره‌های مختلف به نمایش گذاشته شود. امیدوارم گفت‌وگوی بعدی من و شما در موزه جام‌جم صورت بگیرد. 
 تعطیلی موزه «قرآن» در ماه‌های اخیر و انتقال آن به مجموعه سعدآباد را چطور ارزیابی می‌کنید؟
تعطیلی این موزه و انتقال آن به سعدآباد برای ما یکی از وقایع تلخ بوده است. این درحالی است که موزه قرآن به‌لحاظ ارزشمندی و قدمت، از منظر پژوهشی و کتاب‌آرایی اهمیت والایی داشت، به‌خصوص این که این موزه درمرکز شهر، یعنی در تقاطع خیابان ولیعصر و امام خمینی‌ واقع شده بود و علاوه بر دسترسی آسان عامه مردم، می‌توانست مکان مناسبی برای پژوهشگران، طلاب و محققان قرآنی هم باشد. آنچه در این بین جای تاسف دارد این است که باوجود آن‌که می‌شد این موزه را به کتابخانه ملی در خیابان سی‌تیر منتقل کرد، جایگزین موزه آب در کاخ سعدآباد شده است که این اقدام به‌معنی واقعی کلمه، نشان از بی‌مهری و بی‌سلیقگی نسبت به موزه قرآن دارد، چرا‌که موزه «آب» با ویژگی‌های مکانی سعدآباد سنخیت بیشتری داشت. 
 اخیرا «خانه پدری جلال آل‌احمد» که به‌دست یک شخص حقیقی مورد بازسازی و مرمت قرار گرفت، افتتاح و در معرض دید علاقه‌مندان گذاشته شده؛ سؤال این‌جاست که چرا احیای خانه‌هایی از این‌ دست می‌بایست متکی به تلاش‌های فردی باشد، درحالی که عملا دولت باید تصدی چنین اموری را خیلی زودتر ازاین‌ها به عهده می‌گرفت؟
به‌طورکلی باید این نکته را در نظر بگیریم که خانه هر فردی بیانگر زندگی گذشته اوست، به‌خصوص خانه هرکدام از مفاخر که به اعتبار و غنای اجتماعی-فرهنگی یک جامعه می‌افزاید. در کشورهای دیگر، اغلب خانه‌موزه‌های مشاهیر به‌دست بخش غیردولتی تاسیس و ساماندهی شده و به‌نظرم در کشور ما هم اداره این حیطه باید بر عهده بخش خصوصی گذاشته شود، هرچند این به آن معنی نیست که دولت خود را از وظایفی که در این زمینه دارد، کنار بکشد. آنچه مسلم است این‌که خانه یک چهره صاحب‌نام که در قید حیات نیست، می‌تواند با تبدیل‌شدن به خانه‌موزه، حیاتی دوباره بیابد و در طول زمان جاری و ساری باشد. خانه‌موزه‌ها در واقع در همه‌جای جهان سرمایه‌هایی فرهنگی هستند که باید کارکردشان ادامه یابد. امروز متاسفانه خانه برخی از شخصیت‌های فرهنگی، سیاسی و هنری در بهترین حالت تبدیل به کافه شده‌اند! این مساله موجب شده تا کاربری اصلی این خانه‌ها از ماهیت حقیقی خود دور بماند، درست مثل ونیز که امروز بیشتر حالت توریستی یافته و دیگر زندگی عادی در این شهر جریان ندارد. به‌همین‌خاطر است که معتقدم بهترین راه این است که کاربری خانه به همان شکل‌و‌شمایل اولیه که بوده حفظ شود. ولی اگر هم نشد، بازسازی آن با شان و منزلت صاحب آن خانه تناسب داشته باشد، نه این‌که تبدیل به کافه و صرفا مکانی برای درآمدزایی شود. به‌عنوان مثال، «باغ نگارستان» نباید تبدیل به کافه شود، این فضا متعلق به دانشگاه تهران است و طبعا باید از سوی این نهاد مورد حمایت قرار بگیرد. بهترین نمونه در این زمینه «خانه‌موزه مقدم» است که کاربری آن حفظ شده و مخاطبان با بازدید از این خانه به‌خوبی به اصالت آن پی می‌برند. 
 می‌خواهید بگویید اصل موضوع درباره‌ خانه‌موزه‌ها، حفظ اصالت و موقعیت تاریخی این بناهاست؟  
دقیقا. همان‌طور که یک مسجد در جریان بازسازی نباید هیچ‌یک از مؤلفه‌های هویتی خود را از دست بدهد، خانه‌موزه‌ها نیز باید اصالت تاریخی خود را حفظ کنند. متأسفانه در سال‌های اخیر برخی از این مکان‌ها، مانند خانه‌ «امام‌جمعه» از بین رفته و عملا هیچ اقدامی برای بازسازی یا حفاظت از آنها صورت نگرفته است. بااین‌حال، معتقدم خانه‌ یک شخصیت شناخته‌شده می‌تواند به هرشکلی تداوم یابد، بدون آن‌که لزوما از حالت سکونتی خارج شود. اگر خانه را به‌مثابه‌ یک سرمایه در نظر بگیریم، درمی‌یابیم که هیچ‌کس سرمایه خود را نابود نمی‌کند، بلکه می‌کوشد آن را به گونه‌ای پویا و جاری سازد که در گذر زمان ماندگار باشد. اما امروز با موج بی‌رویه‌ تبدیل خانه‌های قدیمی به اقامتگاه و کافه مواجه هستیم؛ تغییر کاربری‌هایی که بیشتر جنبه‌ ویترینی دارند تا کاربری جدی و پویا. درعین‌حال، وقتی می‌شنوم در کاشان، فردی یک خانه قدیمی را به آتلیه تبدیل کرده خوشحال می‌شوم، چون هنوز درآن خانه، زندگی جریان دارد. باغ نگارستان زمانی دانشگاه و دانشسرا بود و در شأن چنین مکانی نیست که تبدیل به کافه شود، حتی جای آن است که در این مکان، یک موزه هم شکل بگیرد. خانه در شهر پول نیست؛ بلکه بخشی از هویت شهری است که ما آن را از اواخر دهه ۴۰ از دست دادیم. درواقع از آن تاریخ، خانه تبدیل به «مال» شد و می‌بینیم هنوز وقتی بزرگ‌تر خانه فوت نکرده، فرزندان از او طلب ارث می‌کنند. اطمینان دارم اگر این فرهنگ غلط سال‌ها پیش در کشور ما رواج می‌یافت، امروز هرگز خانه طباطبایی‌ها در کاشان و سایر بناهای تاریخی نبودیم، چون همه فرزندان درخواست طلب ارث می‌کردند و آن خانه‌ها نابود می‌شدند. در سال‌های اخیر، عمارت «یار» تبدیل به کافه شده است، درحالی‌که این خانه متعلق به خاندان اسفندیاری بوده و کاربری حقیقی آن در جریان تبدیل‌شدن به کافه کاملا از بین رفته است. ما نمی‌توانیم حافظه گذشته را پاک و تاریخ را تحریف کنیم. اگر خانه‌هایی از این دست براثر گذشت زمان تخریب شود کمتر آزاردهنده است تا این که در سطح شهر با چنین اتفاقاتی روبه‌رو شویم.
 در سال‌های اخیر همان تعداد سقاخانه و زورخانه‌هایی هم که دست‌کم در پایتخت باقی مانده بود به سرنوشت این خانه‌ها دچار شدند. 
دقیقا، درحالی‌که سقاخانه‌ها می‌توانستند در حکم آبسردکن در سطح شهر باقی بمانند، ولی با وجود آن‌که سقاخانه‌ها میراث کهن فرهنگ ما به شمار می‌روند امروز دیگر وجود خارجی ندارند. از این رو، همیشه به این مسأله فکر کرده‌ام که به‌روزرسانی و معاصرسازی توأم با یکدیگر اهمیت دارند. همین میوه خرمالو که امروز در دفتر روزنامه روی میز مقابل من قرار دارد، از دوره پهلوی اول وارد خانه‌ها شد و هرکسی که حیاط داشت، حتما یک درخت خرمالو در باغچه‌اش بود. به‌طوری‌که تا اواخر دهه ۷۰، کمتر شهروندی را می‌دیدیم که از میوه‌فروشی خرمالو بخرد. ولی به‌تدریج که خانه‌های زیبا و حیاط‌دار به دست بسازبفروش‌ها افتاد، به دنبال آن، درختان خرمالو هم از بین رفت، این را می‌شود به دیگر حیطه‌ها هم تعمیم داد. 
 در کشورهای دیگر اگر بخش خصوصی به مرمت و بازسازی خانه مفاخر بپردازد از پرداخت مالیات معاف می‌شود، درحالی‌که ما هنوز نتوانسته‌ایم این مسأله را در جامعه خودمان عملی کنیم. نظر شما دراین‌باره چیست؟
این که در کشورهای دیگر هزینه میراث فرهنگی از سوی بخش خصوصی به بخشودگی آن از پرداخت مالیات منجر می‌شود درست است. به نظرم ما هم می‌توانیم این حرکت را در کشور خودمان شروع کنیم، فقط کافی است در این زمینه یک فراخوان منتشر شود تا آنهایی که از توانایی مالی برخوردارند پای کار بیایند. حتی اگر بخش خصوصی، به فعالیت‌های آموزشی در یک خانه تاریخی بپردازد هم باید مشمول تخفیف مالیاتی شود، ولی چنان که خودتان هم اشاره کردید این مسأله هنوز در مجلس به تصویب نرسیده است. 
 با این اوصاف ایکوم چقدر می‌تواند در این زمینه تأثیرگذار باشد؟
ما مجموعه‌داران را تشویق می‌کنیم تا ضمن حفظ مجموعه‌های ارزشمندشان، آن را تبدیل به موزه کنند ولی اغلب مجموعه‌داران به این نکته اشاره دارند که از مکان مناسبی برای تخصیص موزه برخوردار نیستند. از سوی دیگر باید توجه داشت که ایکوم یک نهاد/ ان‌جی‌او است که توانایی ورود به برخی از حوزه‌ها از این جمله را ندارد و تنها می‌تواند ناظر باشد؛ همان‌طور که سازمان میراث فرهنگی هم یک ناظر است نه مجری. در این ارتباط باید به مدارس پرقدمت در تهران اشاره کنم که میراث آموزش‌وپرورش هستند اما شرایط به‌گونه‌ای شده که ارگان‌های متولی، به‌جای آن‌که خودشان مسئولیت رسیدگی به این امور را بپذیرند، چشم مساعدت به ایکوم دوخته‌اند. از این نظر می‌توان گفت ‌ما شبیه آسایشگاه کهریزک شده‌ایم که افرادی پدرومادر خود را به اینجا آورده و توقع دارند ما از آنها نگهداری کنیم و این سؤال پیش می‌آید که چرا خودتان این مسئولیت را نپذیرفته‌اید؟! 

کودکان را با فرهنگ گذشته آشنا کنیم؟
خیلی زیاد؛ چون گاه برخی از هنرمندان و نهادها از ما انتظاراتی دارند که نمی‌توانیم به آن ورود کنیم و در آن نقش داشته باشیم. الان چند سالی است که روی موضوع کودکان زوم کرده و از این نظر توسعه پیدا کرده‌ایم. نمونه این حرکت، مشارکت دادن گروه‌های مختلف کودکان در موزه‌ها و آموزش به آنهاست. در این زمینه ۳۳ کتابخانه که به‌لحاظ قدمت کم از موزه ندارند به‌عنوان این مراکز آموزشی به‌شمار می‌روند. بهترین نمونه در این زمینه «کتابکده قصه و افسانه» است که یاریگر کودکان پویاست. هدف از این نوع آموزش این است که کودکان بیشتر با فرهنگ گذشته خود آشنا شوند. ما حتی در این حیطه به برگزاری کارگاه‌های آنلاین هم پرداخته‌ایم تا بتوانیم با کتابداران سراسر کشور در ارتباط باشیم. کتابکده قصه و افسانه به روایت قصه‌های کهن مانند «حسن کچل»، «نخودی» و حکایت‌های شاهنامه می‌پردازد. هرکدام از اینها در ظاهر یک قصه‌اند، درحالی‌که هزاران درس در ورای‌شان نهفته است. مثلا در حسن کچل، مادر با چیدن سیب سعی می‌کند فرزندش را وارد جامعه کند، یا در نخودی مسأله مسئولیت‌پذیری گوشزد می‌شود و نخودی سرانجام مسئولیت گله گوسفندان پدر را به‌عهده می‌گیرد. «گردآفرید» فقط نام یک شخصیت در شاهنامه نیست. او دست به کارهایی می‌زند که وظیفه‌اش نیست ولی شنیدن حکایت دلاوری‌هایش برای هر کودکی ضروری است؛ بنابراین امروز نقش کتابکده‌ها به‌مراتب قوی‌تر و حتی مهم‌تر از موزه‌ها به‌شمار می‌رود.
newsQrCode
برچسب ها: فرهنگ
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
سه‌گانه فرصت در آسیای مرکزی

سفیر کشورمان در عشق‌آباد در گفت‌وگو با «جام‌‌جم» ابعاد مختلف سفر رئیس‌جمهور به ترکمنستان و قزاقستان را تشریح کرد

سه‌گانه فرصت در آسیای مرکزی

رویش زندگی از دل مرگ

همزمان با موافقت معاون رئیس‌جمهور با اهدای عضو ۲ فرزندش،در گفت‌وگو با دکتر امید قبادی، نایب‌رئیس انجمن اهدای عضو ایرانیان، چالش‌های این حوزه را بررسی کردیم

رویش زندگی از دل مرگ

نیازمندی ها